۱۷ پاسخ

منم بالا اوردم

این بی حسی با بی حسی اپیدورال یکیه؟

گلم دیدی بهت گفتم دولتی و خصوصی فرقی نداره در مواقع خاص بیهوش میکنن ولی بی حسی خیلی خوبه اصلا متوجه نمیشی خیالت راحت استرس نداشته باش

عزیزم بگو به بی حسی حساسیت دارم حالم بد میشه. من اصلا به سزارین فکر نمیکنم فقط طبیعی میار م راحت

من برعکسم میگن بیهووش میکنیم میگم بی حس بشم بهتره

بی حسی خیلی بده بش فکر میکنم بدنم میلرزه جدیدا هم دکترا مواد مخدر قاطی بی حسی میکنن و هی بدن ادم خارش میگیره

ببین دل بخواهی.
من هنوز کمردرد هستم بااینکه بهترین بی حسی رو انتخاب کردم
بگو من می‌خوام بیهوش بشم
اصلا آمپول نزنی به کمرت

اگه اجازه میدن قبلش ضد تهوع بخور

استرس بیشتر دچار تهوعت میکنه هااا
سعی کن ارامشتوحفظ کنی نیدونم درکت میکنم طبیعیه استرس داشته باشی بالاخره عمله ولی سعی کن نفس عمیق زیاد بکشی ذکر یا الله یا الرحم الراحمین زیادبگی
همینطور ذکر ایاکَ نعبدُ وایاکَ نَستعین

من خیلی سرم دردمیکرد دکتر بیهوشی گف بدتر میشه با بی‌حسی بیهوشم کرد ،بگو سرم درد میکنه ببین قبول میکنه
البته من واقعا سرم درد میکردا

بی حسی ک بهتره لاقل بچه تو میبینی بیهوشی چیه بابا غذا نخور قبلش هیچی نمیشه

اره عزیزم یادم‌رفت بهت بگم دکترم گف بی حسی میکنیم کلا

ان شاءالله بسلامتی زایمان کنی عزیزم

ن نترس اصلا منم انقد تهوع داشتم انگار ک عوق بزنم بدنم تموم میخورد همون آقایی ک بی حسی رو میزنی بهش بگو ک من تهوع دارم سریع ی آمپول بهت میزنم تهوت گم میشه

منم خیلی میترسم قراره سزارینم بابی حسی باشه

عزیزم قبلن دارو بی حسی هندی میزدن خیلیا مشکل پیدا کردن الان جدیدا همه خیلی راضین نگران نباش

چرابیهوشت نمیکنن؟؟بگو من دردکمرم

سوال های مرتبط

مامان رایان👼🏻✨ مامان رایان👼🏻✨ ۱ ماهگی
مامان فاطمه مامان فاطمه روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانای گل
منم بالاخره زاییدم ولی با کلی درد
یعنی مرگ رو ب چشمم دیدم
نمیخاستم بیام تجربه مو بگم اخه شاید خیلی هاتون استرس بگیرین ولی خیلی باخودم کلنجار رفتم و اخر گفتم بیام بگم
هر کی دوست داشت بخونه
من ۱۴مرداد رفتم بیمارستان میلاد بستری شدم و دوتا ازمایش خون و نوار قلب ازم گرفتن و بهم گفتن از ۱۲ شب ب بعد چیزی نخور ک صبح ساعت شش صبح عمل داری
ساعت پنج و نیم صبح اومد لباس اتاق عمل داد و گفت بپوش میام دنبالت
بهش گفتم عملم بی حسی هست دیگ؟
گفت اره
ساعت شش شد و اومد منو برد اتاق عمل
خیلیییییی استرس داشتم و پرستاری ک داخل اتاق عمل بود منو دید کلی باهام حرف زد ک حواسمو پرت کنه و از استرس هام کم کنه
از امپول بی حسی اگ بگم اصلا درد نداشت هیچی نفهمیدم
سوند رو هم وقتی بی حس شدم بهم زدن ک بازم نفهمیدم
وقتی کمرمو بی حس کردن و خوابیدم دوتا دکتر بالاسرم بودن و دکتر خودم و دوتا پرستار دیگ بالای شکمم بودن
ب دکترم گفتم من بی حس نشدم چون دارم پاهامو تکون میدم
گفت میدونم کم کم بی حس میشی
یه دو دقیقه گذشت دیدم دارم جای بخیه قبلی مو تمیز میکنن ک بخان تیغ بزنه
وقتی تیغ رو کشید دردشو حس کردم و جیغ زدم و کلا تکون خوردم ک دکتر بی هوشیم ب دکترم گفت بی حس نشده که داره پاشو تکون میده
دکترم ب دکتر بی هوشی گفت تو باید بگی ک چرا ب حس نشده
منم اینقدر درد داشتم هی جیغ میزدم ک میخام برم ولم کنین
خیلی درد داشتم و فقط داشتم الماسشون میکردم ک ولم کنن
دکتر بی هوشی گفت عزیزم چرا ترسیدی چیزی نیست الان بی حس میشی گفتم درد دارم رو شکمم گفت چیزی نیست الان خوب میشی
یه دفعه دیدم صورتم و سرم هی داره بزرگ و بزرگتر میشه و میخاد منفجر بشه حالم بد شد و دست و پاهام کرخت
مامان نیارا🎀👶🎀 مامان نیارا🎀👶🎀 روزهای ابتدایی تولد
سلام بریم ازتجربه سزارینم بگم🥲✌️
زایمان من کلاخیلی همچی یهویی شد بخاطراینکه آب دوربچم کمه شده بوداورژانسی شدم ۳۶هفته ۵روززایمان کردم
وقتی رفتم زایشگاه چون دکترم اومده بودمنو۵دقیقه آماده کردن فرستادن اتاق عمل سونددردنداشت فقط اون سوزشش منوکشت خیلی بدبود فکرمیکردم جیشم داره میریزه بیرون🤣دگ بردن اتاق عمل آمپول بی حسی زدن بعدگفت پاتوبده بالامنم میدادم بالا بی حس نمی‌شدم بازدوباره آمپول بی حسی زدن تابی حس شدم🥲🥲
دگ شروع شدتاصدای بچم اومددکتربهم نشون دادگفت نگاه چقدکوچولوه🥺بعدگفت شانس آوردی بچه هیچی آب نداشته😥بعدمن خابیدم بیدارشدم دیدم تموم شده بعدازچندساعت دیدم دردام داره شروع میشه بی حسی داشت میرفت ک گفتم برام شیاف گذاشتن خوب شدم نگم ازاولین راه رفتن خیلی سخت بودم جای بخیه هامیسوخت 😬😬
خونه ک اومدم سردردهای عجیب ووحشتناکی اومدسراغم ک تاالانم ادامه داره
اینم ازتجربه من
بخام ازسزارین بگم همچی خوب بودتنهاچیزی ک منوخیلیییی اذیت کردسردرده ک تاالان داغونم🥲