۳ پاسخ

چه بیمارستانی بودی

اخ نگم از لرزه 🥹

وزنش چقدر بود عزیزم؟

سوال های مرتبط

مامان رُز کوچولو🩷🧿 مامان رُز کوچولو🩷🧿 روزهای ابتدایی تولد
یهو دیدم دکتر وندا یکی از بهترین دکترای یاسوج و استاد همه دکترا ک من زیر نظرشون بودم گفت فوری باید سزارین بشه و طبیعی نمیتونه خلاصه فقط میدونم از تررررررس داشتم میمیرم تو ۵ دیقه هنه چی اتفاق افتاد یهو خودمو تو اتاق عمل دیدم حتی همسرم امضا نکرده و رضایت نداده منو عمل کردن.منو بردن اتاق عمل و ی آقای جوون اومد و منو بردن رو ی تخت دیگه و اون تخته خیلیییی باریک و کوچیک بود و وسطش خالی منو نشوندن رو تخت و ی سری چیزا بهم وصل کردن و اصلا بهم آرامش ندادن آقایی ک اومد برا بی حسی گفتم منو حای دختر خودت بدون و بهم آرامش بده گفتم بی حسی درد داره گفت اره خیلی ک من استرسم بیشتر شد و فقط اون پسر جوونه بهم آرامش میداد میگف نه خلاصه گفتن صاف بشین و سرتو بده پایین و اون پسره هم شونه هامو گرف و دکتر بی حسی اومد و هی ضد عفونی کرد ولی واقعا اصلا نفهمیدم کی بی‌حسی زد واقعا درد نداشت ولی وقتی ک اون موادش میرف داخل میفهمیدی و ی دردی داشت و دردشم از انژیوکت رو دست کمتره یهو دیدم دوتر بی حسی به شدت منو هل دادن جلو و درازم کردن ک لباسم کارامل رف بالا و کل بدنم معلوم شد و خجالت کشیدم.خلاصه ی پرده زدن جلوم و شروع کردن به ضد عفونی ک من کامل حس داشتم و می‌فهمیدم ولی پاهام داغ شد هی میگفتم دکتر من بی حس نیستم توروخدا نزنی دردم بگیره میگف نه عزیزم فعلا ضد عفونی منم کامل حس داشتم و هرکاری میکردن رو می‌فهمیدم ک گفتم دکتر من هنوز حس دارم یهو دوتر گف نترس شروع نشده ک یهو صدای دخترم اومد و من زدم زیر گریه و دخترم و نیاوردن ببینم چون مدفوع کرده بود و ی کم ازش خورده بود خلاصه من ۲ ساعت اتاق عمل بودم و دیگه تموم شد بعدش رفتم ریکاوری و ماساژ شکمی اولی تو اتاق عمل بود و دومی تو ریکاوری و بعدش تو بخش ک واقعا درد داشتتتت
مامان selin😍 مامان selin😍 ۲ ماهگی
پارت دو زایمان....
دیگ ساعتای۶ونیم صبح شد من خیلی درداشتم می‌گرفت ول میکرد اما وقتی می‌گرفت دیگه خیلی عذاب آور بود واسم من باخودم میگفتم برم اصلا موقع زایمان داد و بیداد نمیکنم اما دردم که می‌گرفت ناخداگاه ناله میکردم.خلاصه ساعت ۸صبح شد حالت تهوع گرفتم احساس کردم صورتم سر شده قفسه سینم درد گرفت داد زدم گفتم من حالم خوب نیست اومدن سریع اکسیژن وصل کردن بهم یهو دیدم موقع نوارقلب گرفتن گفت هم ضربان قلب من هم بچه اومده پایین دیگ من فقد التماس میکردم منوببرین سزارین خیلی سختم بود اصلا پیشرفتی نداشتم.
بعدماما ب دکترم زنگ زد یه اصطلاحاتی گفت اونم گفت سریع ببرینش اتاق عمل سزارین من شنیدم خوشحال شدم یکم بچم کیسه آب ک پاره شد بود آبشو خورده بود کلا از دیشب تا امروز شیرم نخورده بود انقد مامانم بنده خدا گرفت تو دستش زد پشتش ک هی پس میداد.منو که اتاق عمل بردن فک کنم وضعیتمون خراب بود چون میگفتن فقد سریع باش ک بی حسیتو بزنیم دیر شد خطرناکه بی حسی ک زدن من خیلی آروم ومنگ شدم دیگ تاساعت۸و۲۰دقیقه دخترقشنگم بدنیا اومد راحت شدم.بعدشم ک شیاف میذاشتن واسم دردی نداشتم زیاد. اینم بگم من هم ورزش میکردم شیاف گل مغربی رابطه همه اینام داشتم اما نتونستم طبیعی پیشرفتی نداشتم البته بستگی ب بدن هر آدمی داره ولی خب بنظرم سزارین خیلی خوبه بعدشو آدم باقرصی شیافی کنترل می‌کنه اما من موقع طبیعی واقعا مرگ وباچشمام دیدم فقد گریه میکردم و التماس ۸ساعت درد کشیدم آخرشم سزارین شدم
مامان هدیه زهرا مامان هدیه زهرا ۱ ماهگی
#تجربه_سزارین
پارت دوم
تو اتاق عمل اول متخصص بیهوشی خیلی مهربون بهم مشورت داد که وقتی میترسم، بی حسی خوب نیس و باید بیهوش شم. چون وقتی وارد اتاق عمل شدم، خیلی ترس داشتم و اینو همه شون متوجه شدن . یکم باهام حرف زدن تا ارومم کنن. و تصمیم گرفتن که بخاطر ترسم، بیهوشم کنن. و اینکه از عوارض بی حسی بهم گفتن که بعداز اینکه بی حسی تموم میشه، سردرد های شدید دارن .
دستگاه تنفس بهم وصل کردن و همونجا دیگه تو یه لحظه بیهوش شدم.
بیدار که شدم، ساعت ۲ و نیم بود.
دیدم تو اتاق ریکاوری ام و پرستار بهم شیاف میزنه تا درد نداشته باشم.
آرامبخش و شیاف خیلی خوب بود . باعث شد وقتی که به هوش اومدم، اصلا دردی نداشته باشم. واقعا خوب بود . اصلا نیازی به پمپ درد نداشتم. همه کسانیکه با ما سزارین کرده بودن هم همینطور بودن، هیچکدوم پمپ درد نداشتن . و همه مون با شیاف و سرم و آمپول ، آروم بودیم و هیچ دردی نداشتیم‌ . و بخاطر اینکه بیهوش هم شده بودم، هیچ عوارضی نداشتم و حالم اوکی بود.
تو این زمینه ی بعد از عمل، بیمارستان و عواملش خیلی مهمه. من که واقعا رااضی بودم. رسیدگی شون عالی بود.
مامان نورِ زندگی🤍 مامان نورِ زندگی🤍 ۲ ماهگی