۵ پاسخ

سلام دعا کن منم دردم بگیره همتون زاییدین بجز من

اخی عزیزم

کجا رفتی؟ کدوم بیمارستان؟

مبارکته گلم 🤗💐

عزیزمممممم

سوال های مرتبط

مامان فرفری💙 مامان فرفری💙 ۲ ماهگی
پارت دوم
رفتم حموم خودمو تمیز کردم و اینا بعد منصرف شدم گفتم ولش کن نمیرم
شوهرم گفت هرچی دوس داری منم گفتم ولش کن مادرشوهرم اومد شکممو با روغن ماساژ داد بچه خودشو ی جا سفت کرده بود گفت بیا بریم پیاده روی رفتیم کمی پیاده روی کردیم بعدش یهو گفتم بیا تا بریم نوار قلب بگیریم چیزی نیس ولی خیالمون راحت بشه
اماده شدیم مادرشوهرمم اومد رفتیم گفتم حرکات بچم اروم شده کم نیس
گفت ک رو تخت بخواب تا صدای قلب بچه رو بزارم گوش کنیم
ضربان قلبش خوب بود رفتم اتاق دیگه گفتم اینجوره گفتش ک بزار معاینت کنم شاید باز شده باشی منم باترس اومد دکتر معاینه کرد گفت هیچی دهانه رحمت باز نیس
دیگه بچم اینجا ک اومدیم بچم داشت بازی میکرد رفتم برا نوار قلب اصلا تکون نمیخورد چندتا دونه فقط منم نشماردم گفت ک نوارت خوب نیس بچت چندتا تکون خورد؟ گفتم نمیدونم نشماردم بازم فرستاد برا نوار قلب این دفعه خوب بود ولی ضربان قلبش میگفت زیاده دکتر اومد گفت چه دارویی مصرف میکنی تو بارداری گفتم برا کلستازم دارو میخوردم همینو گفت دکتر....
ادامه مادر پسری❤



#بارداری
مامان آرسام مامان آرسام روزهای ابتدایی تولد
خب تجربه زایمانم بگم............
من شب پیاده روی رفتم دوساعت بعدش اومدم خونه دیدم ی کوچولو سرم درد میکنه فشارم گرفتم ۱۵رو۸بود بالا بود گفتم پیاده روی بودم بعد میگیرم ابلیمو ایناخوردم ۲۰دیقه بعدش گرفتم ۱۴شد بازم گفتم میاد پایین دوباره گرفتم دیدم ن باز رفت۱۵دیگه رفتم اورژانس اونجا ۱۶.۱۷ بود بستری کردن اورژانس بستری نشدم رفتم زایشگاه.تا اونجا فشارم خوب شده بود اومد۱۱اونجا ک گرفتن معاینم کردن همون به سانت بودم بعدش هفتم چون بالا بود دیگه نذاشتم برم گفتن بستری شو برا زایمان ممکنه دوباره فشارت یهو بره بالا ترسیدم گفتم بدون درد بستری نمیشم گفت امپول .یوند میزاریم دردات شروع میشه خلاصه اصلا دوس نداشتم ولی راهی نبود بستری شدم ساعت۳شب سوند وصل کردن تو‌رحمم شد۴سانت بعد کم کم امپول زدن دردام خیلییی کم شروع شد تا۵سانت بعد اومد کیسه ابمو پاره کرد دیگهه از اینحا دردام غیرقابل تحمل شد گفتم میمیرم من درخواست اپیدورال کردم اومدن زدن خدارشکر دردام کمتر شد ولی هنوز درد این ک بچه فشار میاره و میاد بیرون بود ساعت۱۱:۴۵بچم دنیا اومد من تا۱۲:۳۰ فقط بخیه خوردم.ولی در کل دردام با اپیدورال همش همون تایم کمی بود ک بچم اومد راضیم از زایمانم یکم سخت بود ولی می ارزید بچم الان تو بغلمه.ایشالا قسمت همه مادرای چشم انتظار 😍❤️🧿🧿
مامان نی نی مامان نی نی ۱ ماهگی
خوب تجربه سزارین من
اول اینکه برای هر کسی متفاوته لطفاً خودتون رو نترسونید
من 22/7 زایمان کردم 36 هفته 4 روز
21/7 آقا پسری ساعت 2 بعد از ظهر به بعد تکون نخورد منم چون عادت داشت هی زمان دادم تا 10 شب ، بعد به همسرم گفتم پاشو بریم آن اس تی ، رفتیم فشارم چند بار گرفتن 13 و 14 بود بهم گفت باید سرم بزنی گفتم نمی‌خوام آن اس تی بگیرید، بعد آن اس تی دادم انقباض نشون داد ، بهم گفتن باید معاینه کنیم گفتم نمی‌خوام من دکترم و بیمارستانم کرجه میرم اونجا اعصبی شدن نه باید معاینه بشی الا بری توی راه بند ناف بزنه بیرون یا بچه بزنه بیرون چی گفتم نه ، ازم امضا و دست نوشته گرفتن گذاشتن برم
رفتم کرج بیمارستان تخت جمشید فشارم گرفتن آمده بود پایین ، معاینه کرد 1 سانت باز شده بودم آن اس تی گرفتن انقباض داشتم و هنوز بچه حرکت نداشت ساعت 1 شب بود ، به دکترم زنگ زدن گفتن دکترم گفت بستری کنید
ساعت 2 شب من بستری شدم و تا 9 صبح آن اس تی بهم وصل بود و حرکت نداشت بچه ، دکترم آمد سوند وصل کردن (شل کنید هیچی حس نمیشه اگه شل نکنید فقط یکم میسوزه) بعد رفتم اتاق عمل من هیچ ترس استرسی نداشتم ، کارا رو انجام دادن بی حسی رو زدن من منتظر شدم ک بی حس بشم اما نشدم ، دکترم گفتم گفت پات بیار بالا آوردم بالا گفت بگید دکتر بیحوشی برگرده تیغ جراحی زد بهم فهمیدم اما در حد سوزش بود ، ولی وقتی شکمم
مامان لنا خانوم 🩷✨ مامان لنا خانوم 🩷✨ روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین من:

خبببب من ۳۷ هفته و ۳ روز ب خاطر دردایی ک داشتم قبلش و تهدید ب زایمان زودرس بودم زایمان کردم
۳۶ هفته و ۴ روز دردم گرفت ک رفتم بیمارستان دولتی نزدیک ان اس تی دادم گفتن ک درد رو نشون داده و ضربان قلب بچه خوب نیست
معاینم کردن ی فینگر (۱سانت) بودم ک گفتن بستریت می‌کنیم و بهت آمپول فشار میزنیم تا زایمان کنی
ولی بچه ممکنه بره دستگاه و اینجا nicu پره و از این حرفاااا
دردای من انقباض بود
ینی ی نقطه از شکمم مخصوصا دور ناف با حرکت بچه ک سفت می‌شد درد شدید میگرفت و این دردا شده بود هر ۷ دیقه ی بار
ب دکترم زنگ زدم گفتن ک برو بیمارستانی ک من هستم خودم میام بالاسرت ببینیم وضعیت چیه
اینقددددد استرس داشتم خصوصا ک همسرمم نبود
خلاصه ب بیمارستان دولتی ب‌زوررررر رضایت شخصی دادم و اومدم بیرون
فقط اومدم خونه لباس عوض کردم پروندمو‌برداشتم و رفتم بیمارستان خصوصی ک دکترم هست
رفتم اول ان‌ اس تی گرفتن و درد و انقباض رو‌ نشون میداد
همچنین ضربان قلب بچه خوب نبود ب دکترم گفتن
ک دکترم گفت باید بستری شم
بستریم کردن و سولفات و بتامتازون(آمپول ریه) بهم تزریق کردن
و مراقبتا شروع شد ولی همچنان درد داشتم
بدیش این بود ک تو زایشگاه بستریم کردن و اجازه داشتن گوشی و همراه رو نداشتم و این خیلی سختترش می‌کرد ….
مامان لیانا🌈🧸 مامان لیانا🌈🧸 ۴ ماهگی
تجربه زایمانم🎀

ساعت ۱۲و نیم شب بوود را افتادیم بریم بیمارستان خیالم راحت یود خونه تمیز همه کارامم کرده بودم شوهرم منو از زیر قرآن رد کرد و اومدیم سوار شدیم ی حسی میگفت ک میرم با نی نی برمیگردم از یطرفی هم درد نداشتم میگفتم خدایا برنگردم بدون نی نی دیگ خسته شدم از انتطار دل تو دلم نبود فقط ببینمش خلاصه رسیدیم اول بیمارستان بهارلو نامه رو نشون دادم گفتن درد داری گفتم نه گفتن بستری نمی‌کنیم که یا کیسه آبت پاره شده باشه بستری میکنیم یا درد داشته باشی بد گفت بشین تا صدات کنم بیای معاینت کنم اومدم بیرون ب شوهرم گفتم بیا بریم بیمارستان اکبرآبادی با اینکه خیلی بد تعریف کرده بودن ازش ولی گفتم برم خودم ببینم چجوری رفتیم اونجا ک گفتم اینجوری دکترم نامه داد گفت برو هرجا خواستی بستری شو و س سانتم فقط ی کم شکمم درد میکنه گفت اینجوری ک بستری نمیشی گقتم دکترم گفتم تا ۴ صبح امشب دیگ کیسه آبم پاره میشه🤣گفت چقد مطمعن!!بد گفتم الان چیکار کنم برم گفت نه بشین مدارکت بده تا دکتر بیاد معاینت کنه
مامان یاسین وراستین مامان یاسین وراستین ۳ ماهگی
سلام مامانای گل بعداز ۲۲ روز تازه فرصت کردم بیام از تجربه زایمانم بگم براتون من دکتری ک تو بیمارستان دولتی قسمت کلینیک ک متخصص بارداری های پرخطر بود زیر نظرش بودم بهم تاریخ ۳۷ هفته داده بود برازایمان من ی هفته قبلش ۳۶ هفته همینحوری بدون هیچ دردی رفتم بیمارستان کلینیک پیش دکترع ک چند تا سوال ازش بپرسم ک یهو دکتر پرسید حرکت بچه ها چطورع گفتم یکیشون زیاد تکون نمیخوره خودشو فقط سفت میکنه گفت میخای ی سونو حرکت بده برااطمینان منم تو همون بیمارستان رفتم سونو حرکت دادم ک‌گفت ی قل حرکت ندارع شاید خوابه رفتم ب دکترم گفتم اینو گفت برو ان اس تی بده جوابو بیار ان اس تی دادم ک درد و انقباض نشون داد گفتن باید معاینه شی شدم ک‌ازدردش نگم براتون مردمو زنده شدم از بس درد داشت کل بیمارستانو گذاشتم روسرم ازبس گریه کردم و جیغ زدم گفتن دهانه رحمت قسمت بیرونی بازع باید بستری شی برا زایمان حالا من اصلا آمادگی شو نداشتم هیچی وسیله همراهم نبود خلاصه منو بستری کردن مادر شوهرم اینا سریع رفتن وسایلامو اوردن سروم بهم وصل کردن منو بردن ی اتاق سوند وصل کردن ک اصلا درد نداشت فقط یکم سوزش داشت وهمش حس ادرار کردن داشتم همزمان باز انداس تی کردن ضربان قلب بچه ها روچک کردن خلاصه بعدش سریع منو بردن اتاق زایمان
مامان شاهان🩵👶🏻 مامان شاهان🩵👶🏻 ۱ ماهگی
سلام خوبید بعد یک ماه وقت کردم بیام از تجربه زایمان بگم براتون
پارت اول:
۳۶هفته و ۴روزم بود با ماما همراه هماهنگ کردم چون خیلی خیلی دیسک کمرم داشت اذیتم میکرد گفتم برم تو درمانگاه بیمارستان و با یکی از متخصص زنان ویزیت بشم بهم تاریخ بده ۳۷ هفته بیام امپول فشار بزنن برام
خب رفتم ۵ مهر بود نوبت گرفتم تا متخصص بیاد اول ماما میاد و ی ان اس تی میگیره و کارای قبل مراجعه ب پزشکو انجام میده منم دوسه روزی بود ک انقباضات زیادی داشتم ولی دیگ تحمل میکردم و میگفتم خب درد ماهه عادیه.وقتی نوار گرف گف درد داری گفتم اره کم گف کم نیستا گفتم نمیدونم دیگ عادت کردم اخه من از ۳۳ هفته انقباض داشتم
خلاصه گف ک دردات مرتبه و از روی شکم هم دیده و لمس میشه انقاباضاتت نامه داد و زنگ زد هماهنگ کرد برم زایشگاه دکتر اونجا تو اتاق عمله بیاد منم ببینه همونجا رفتم و بازم ان اس تی گرفتم و همچنان انقباضات زیادی بود ک گفتن باید بستری بشی معاینه شدم ک دوسانت باز بود دهانه و گفتن سر بچه تقریبا فیکس خلاصه زنگ زدم مامانم وسایلم اورد و بستری شدم
مامان ساحل و سهیل 🤍 مامان ساحل و سهیل 🤍 ۶ ماهگی
من اومدم با تجربه زایمان بچه دومم
من روز ۱۲ صبح حالم خوب بود پاشدم خونه جمع کردم رفتم خونه مامانم از اونجا اومدم یکم درد داشتم فقط رفتم صدا قلب بچه گوش دادم گفت ۱ سانتی خوبه قلبش برو پیاده روی کن
من اومدم خونه یکم ورزش کردم و پیاده روی کردم و رفتم ی دوش گرفتم
اومدم آماده شدم تا برم ان اس تی
رفتم ان اس تی و همه چی خوب بود معاینه کردن گفتن دو سانتی بستری نکردن گفتن هنوز زیاد مونده تا زایمانت برو خونه هر چی گفتم بستری کنید بستری نکردن راهم دور بود
اومدم خونه خمین ک رسیدم خونه نیم ساعت بعدش ی چی انگار ت دلم افتاد پایین تق صدا داد کیسه آبم پاره شد
و راه افتادیم تا بیمارستان ۱ ساعت راهه دردام‌داش شروع میشد رسیدم بستری کردن معاینه گفتن ۳ سانتی
دردام اولش قابل تحمل بود رفته رفته با سرم بیشتر شد هر ۱ دقیقه ۱ بار بود دیدن دردام زیاده اومدن سرم قطع کردن
گفتن ببینم درد عادی خودت چقد خر ۵ دقیقه ی بار شد گفتن اگه حس مدفوع داشتی مارو صدا کن صدا زدم اومدن دیدن گفتن ۴ سانتی
کردم از درد انقد جیغ داد زدم
رفتم سرویس واسه ادراد ک وقتی اومدم دردم بیشتر شد جیغ زیاد شد گفتم ی چی داره میاد بیرون انگار ک اومدن نگا کردن گفتن ۷ سانتی بردن زایشگاه انقد روز زدم میگفتن نمیخوایم پاره بشی ولی انقد زور زدم خودم پاره شد پوستم بدون اینکه اونا تیغ بزنن
ساعت ۴و ۴۰ دقیقه پسرم ب دنیا اومد همه دردام ر راحت شدم اون لحظه بعد اینکه اومد بخیه بزنه بهم یکم درد داشتم فقط
پسرم ساعت ۴ و ۴۰ دقیقه ب دنیا اومد دادن بغلم الانم فعلا بستریم تا فردا سر زایمانم برای همه مادرا دعا کردم انشالله همه بسلامتی راحتی زایمان کنن بچه اشون بغل کنن
من ک با اینکه بچه دومم بود سخت زایمان کردم