۶ پاسخ

شماهم یکم تند رفتی
میتونستی یه جور دیگه ناراحتیتو ابراز کنی
مثلا از زبون بچه میگفتی نه زندایی جون من بی تربیت نیستم فقط تازگیا یادگرفتم همش جیغ بزنم یه کوچولو صبوری کنی این مرحله رو رد میکنم و دوباره میشم همون تیارام همیشگی

اینطوری هم اجازه بی حرمتی به بچه ت رو ندادی هم به زنداداشت فهموندی نباید این حرفو میزده

دو طرف حق دارید اینو ب این دلیل میگم ک برا هر مادری بچه خودش مهمه و حساسه ب عنوان مثال اگ جاها عوض میشه و مثلا بچه اون کوچکتر بود و بچه شما هول میداد ب عنوان مادر صدرصد ناراحت میشین ولی برچسپ بی تربیت بودن نباید زده شه چون سنش کمه
زن داداشتون باید ب بچشون اموزش نوع بیان رو بده و شما هم اموزش کنترل احساسات
من جمعه ای با زن داداشم اینا بودم بچه اونا هم 18ماهشه یک بار زد تو گوش عسل
یک بار هم زد تو سرش
ب هیچ عنوان ندیدم ک بهش بگه زدن بده و انجام نده ک باید میگف
عسل اومد ب زن داداشم گف منو زده من میدونم اون کوچولو هس از قصد نمیزنه ک من ناراحت شم در صورتی ک اگ من میگفم بی تربیت صدرصد بچمم همینو ب زن داداشم میگف
ولی واقعیتش ناراحت شدم از کتک زدنش ن از کار کودک از واکنش مادر ....
منظورم رو امیدوارم رسونده باشم

معنی بی تربیت رو نمیدونه ‌‌براش میگفتی !

وااا چه حرفا
منم اینو زیاد دیدم....میگن...من خودم همیشه تذکر میدم
ولی هیچ وقت به خودم اجازه نمیدم بگم بی تربیت یا ببخشید بی شعور،، ‌
ولی دیدم زنای گنده ب بچه میگن بی شعور ، بی تربیت، 😑😑

ی عده واقعن احمقن دختر منم جیغ میزنه همه رو با زور میخاد کلا دعواگره انگار یک سال و ۳ماهشه خب این مثلا چی میفهمه طفلی

خوب گفتی

سوال های مرتبط

مامان پویان🩵فرهان💚 مامان پویان🩵فرهان💚 ۶ سالگی
پیرو تاپیک قبلی،بماند که چقد اون پسره امیرعباس به بچه من نه گفته و گفته نمیام و مامانم نمیذاره، یه روز یکی از همکلاسی های پسرم اومده بود دم خونه مون با پسرم بازی کنه، بعد پسر منم دیگه رفته پیش دوستش، این امیرعباس هم بهش برخورده و رفته به مامانش گفته پویان بیشتر با امیرعلی همکلاسیش هستش تا من،بعد که همکلاسی پسرم میره، پسرم همین امیرعباس همسایه مونو صدا میکنه ولی مامانش نمیذاره بیاد میگه اون موقع که رفتی با همکلاسیت فکر الانو میکردی 🙄🙄 اینارو امروز مامانش خودش بهم گفت، نگا توروخدا چیارو یاد بچه شون میدن و کینه و دشمنی رو، بعد اون پسره اینقد به حرف مامانش گوش میده که حد نداره ولی بچه من مارو به هیچی حساب میکنه، من وقت نکردم همون لحظه جوابشو بدم چون بچه نوزادم تو خونه بود و تنها، حالا به نظرتون به مامانش بگم ازت ناراحت شدم که بچه تو شیر میکنی که سمت بچه من نیاد چون یه بار بهش گفته همکلاسیم اومده، اینهمه خودتو و بچه ت به پسر من نه گفتین و گفته نمیاد، میدونید عادت کردن از بس بچه ساده من رفته سمتشون و صداشون میکنه،
بگم به مادره یا نه اصلا اهمیت ندم و به روی خودم نیارم؟
متاسفانه هر چی به بچه م میگم نرو سمتش، صداش نکن انگار به دیوار میگم
مامان پویان🩵فرهان💚 مامان پویان🩵فرهان💚 ۶ سالگی
سلام میشه لطفا یه راهنمایی کنید و کار درست چیه؟ یه همسایه داریم پسرش یه سال و نیم از پسر من بزرگتره، مغازه شون و خونه مادربزرگ مادری این پسر بچه روبروی خونه ماست و خونه خودشون کوچه کناری خونه ماست، بعد اون به خاطر مغازه شون خب هر روز دم در مغاره شون و خونه مادربزرگشه،بعد اون دورش شلوغه و پسر دایی دختر دایی دختر خاله و پسرخاله و کلی هستن دورش، مادرشم همش تو کوچه ست و باهمه سلام و علیک، پسر منم 24ی لای در وایمیسته که اون پسره که اسمش امیر عباسه رو ببینه و هی پشت سر هم صداش میکنه که بیاد باهاش بازی کنه، البته فک کنم اینکه پسر من تنهاست بی تاثیر نیست و من و باباش هم کلی باهاش وقت میگذرونیم و بازی می‌کنیم ولی اصلا بیخیال اون پسره نمیشه و هی میره امیرعباس امیرعباس صداش میکنه، اونم گاهی میاد باهاش بازی میکنه وقتایی که دورش خلوت باشه و گاهی هم میگه نه نمیام و نمیدونم مامانم نمیذاره و این، بعد پسرم گریه میکنه که نمیاد باهام بازی کنه، هر چی هم میگم دیگه صداش نکن ولش کن وقتی نمیاد و نمی‌ذارن چرا هی صدا میکنی ولی این بچه من اصلا و ابدا حرفمونو گوش نمیده و یه ذره رفتارای اونا روش تاثیر نمیذاره و بی عاره، خیلی این موضوع اذیتم میکنه که اینقد این پسر من آویزون اونه و هیچی از جانب اون بچه و مادرش بهش برنمیخوره، باباش از سرکار میاد دنبالش اون ساعتا که بیا ببرمت پارک، ببرمت بیرون و یا پیش خودم، ولی بودن و موندن و منت کشی اون پسره رو ترجیح میده