سلام خانوما شما بچه هاتون اون تایمی که تو رخت خواب هستن تا خوابشون ببره چیکار می کنن؟ دختر من ۲ ساعت دست منو چنگ‌می زنه تا بخوابه واقعا کلافم‌می کنه اما وقتی که من دیگه خسته می شم و به زور بهش پشت می کنم زود خوابش می بره. چت می گه احتمالا دلیل دیر خوابیدنش وابستگی به تماس فیزیکی با منه و باید اینو قطع کنم اما نمی دونم‌چجوری چون هر چی می گم قبول نمی کنه که مثلا عروسکو بغل کنه یا آروم بمونه تا بخوابه. قبلا صورتمو چنگ می زد🥴😰 که از روزی که گرین پیل کردم صورتم قرمز شده بود راضی شد دست نزنه و از صورت کوتاه اومد. حالا شما راهکاری دارید؟ مثلا چیزی به دستم بزنم بگم پماد زدم ول کنه😫

پسر منم همش باید ممه هارو‌بگیره بغل کنه بخوابه هروقتم وول بخوره نباشم ک ممه رو بگیره بخوابه میگه ببا ممه .عادت داره دستش لگبره بخوابه خیلی بده

پسرمنم اوایل رو بازوم میخوابید الان فقط دستم رو میگیره منم شنیدم این بچه هایی که لمسی هستن رو باید کم کم ترک بدی الان میگم باید صاف بخوابم کمرم درد میکنه بازم سرش رو میاره نزدیک بازوم گاهی هم فشار میده ولی من دعواش کردم که دردم میاد و...به من میگه بو خوب میدی🥺🤭شما هم کم کم گاهی هم بسپار به باباش

کاری نمی‌کنیم من خودمو میزنم به خواب علی هم میبینه من خوابم میاد تو بغلم می‌خوابه ولی اگه گوشی دست بگیرم نمی‌خوابه مگر اینکه خیلی خسته باشه خوابش ببره
خواب ظهر هم نداریم خیلی وقته

سلام عزیزم. دختر من اگ تو ماشین باشیم ک می‌خوابه اگ خونه باشیم دیشب من تو اینستا بودم بعد دوروز اینم اومد از شانسش اینایی ک برا بچه کلیپ درست کردن برا جیش و این چیزا اینم گیر داد ک نگا کنه همونجور خوابش برد بعضی شب ها ک باز خیلی گیر باشه میک رو پا کن بیشتر اوقات هم تو تابش خواب میشه

پسر من دو هفتس از من جدا شده تو اتاق داداشش باهم میخوابن قبلش براش کارتون میزاره باهم میبینن باتبلت بعد میخوابه

من هی غلت میزنه اینور اونور و آنقدر تکون وکون میخوره تا بخوابه 😁

براش قصه میگم یکم راجب روز باهم حرفای قشنگ میزنیم میزارم تد تختش اهنگ لالاییشو میزارم از اتاق میرم بیرون تا بخوابه

من براش قصه میگم بعدن که تموم شه شب بخیر و میگم خودمو میزنم به خواب اونم یکم تکون میخوره و خواب میره
پسر من از تماس پوستی و بغل اصلا خوشش نمیاد دست بهش میزنم ازم فاصله میگیره

پسر عاشق جای نرمه جرعت ندارم آستین کوتاه یا رکابی بپوشم بازوهام کبوده بس چنگ میزند و فشارمیده با حرص اینکارو میکنه

داستان میگم شعر می‌خونیم

کار خاصی نمیکنه دهن منو سرویس میکنه
کنارم میخابه اینقد وول میخوره اینقد بغلم میکنه اینقد میچرخه تو بغلم تا قشنگ فیکس بشه و هیچ فاصله ای نمونه.من مطمئنم اگه میتونس حتا پوست منم باز میکرد میرفت توی تنم
البته من بیشتر بی محلی پیشه میکنم و گوشی دستم میگیرم اونم کنارم وول میخوره و خابش میبره
اونشباییم ک انرژیش بیشتر پامیشه میره وسیله مسیله میاره بازی میکنه تا خسته بشه بعد بخابه

من ساعت۱۰شب خاموشی میزنم برا پسرم قصه میگم راجب اتفاقات همون روز باهم حرف می‌زنیم مثلا میگم امروز چیکارا کردیم امروز من برات مامان خوبی بودم یا نه،عدد می‌شماریم لالایی میخونم تا ده و نیم دیگه می‌خوابه دست منو میگیره لالا

مو‌و‌سینه‌رو شنیدم. چنگ نه😂

پسر من کوچیک تر ک بود با من خیلی دیر میخابید و حرف میزدو هنوزم هست گاهی اگر باباش پیشش میخابید زودتر خوابش میگرفت خیلییی زودتر