۱۲ پاسخ

مگ‌چی میشه خالشه

بهش با احترام زنگ بزن بگو نمیتونم بدون بچم بخوابم واقعا حالم بده بیارمش یه وقت دیگه با خودم میاد میمونیم پیشتون

خواهرای منم *

وا خواهرته دیگه از خداتم باشه خواهرای پسر منم خیییییلی دوسش دارن از خودم بیشتر روش حساسن اینقد مراقبشن که نگو یعنی هر سری میزارمش اونچا میام کارامو میکنم خدایی نعمته خواهز خوب داشتن

وا چی میشه برده ک برده من دست برادر شوهرمم میدم‌ببره بیرون

شروع دوسالگی سن پرچالشیه, اضطراب جدایی, لجبازی, سعی در استقلال و ....خلاصه سن مهم و حساسیه.
بنظرم از خونه تون دورش نکن, نهایت بگو کسی بیاد چند ساعت در روز کمکت باشه.

بنظر من بزار تا شب بمونه ولی قبل خاب شوهرت بره بیاره ب خاهرتم بگو شوهرم گفته نمیتونم نبینم دخترمو یه شب دلم تنگ میشه ،،حالا این ده روزم دخترت خونه ابجیت موند بالخره ک چی
منم مثه شما شیر ب شیر دارم خیییییلی سخته همین الن دارم از دستشون گریه میکنم تازه من دختر دنیا اومد پسرم خیلی کوچیکتر بود یک سال و سه ماهش بود هیچی نمی‌فهمید ،حالا خواهر ک ندارم متاسفانه ولی مامانم تا ده روز بعد زایمانم پیشم موند و تمام ، بعدشم میومد ولی دیگ نه هر روز در حد دو سه ساعت فقد النم شاید ماهی یبار اونم اگ خودشون دلشون واسه ماهان تنگ بشه بیان ببرنش کلن
دیگ شما باید یجوری مدیریت کنی بچت پیش خودت باشه چون واقعا آسیب میبینن
من الن فهمیدم اینارو ..، میگم همون دوسه روزیم ک واسع زایمان نبودم بچم چقد اذیت شده .. کاش اینجوری نمیشد بچه پشت سر هم خیلی سخته

چقدر فاصله داره باهاتون؟

عزیزم حتما‌زنگ بزن بگو شوهرم داره میاد بیار بچه رو
نزار بمونه

خوبه شوهرت گذاشته/:

زنگ بزن به یه بهونه ای برگردونه خونه بگو شوهرم فهمید دعوا کرد گفت برای چی بچه رو دادی برد بگو برگردونه اصلا سر بچه ت با هیچ کس رودروایسی نکن

ینی چی احه چطور اجازه دادی دختر تو تازه ۲ سالشه هرچقدم مواظب باشن اون بچه ب تو نیاز دارع وای دلم یجوری شد ینی چی اخه توروخدا
بچه های منو کلا مامانم بزرگ کرده ینی باهم‌بودیم الان میاد ک میبینه خیلی خستم میگه یکیشو ببرم توام بخاب یکم اصلا نمیتونم بزارم ی بار برد بقران نیم ساعت تونستم بمونم رفتم خونشون

سوال های مرتبط