۳ پاسخ

ماهمیشه تو اتاق میخوابیم پسرم هنوزم خوابه هرچی میگم بلند شو میگه خوابم میاد

خب باید تو اتاق بخوابه دیگه. پسرم از نوزادی تو اتاق میخوابوندم. تو هال ک نمیشه . نمیشه به کارات برسی.

پس تا الان کجا میخوابوندین؟

سوال های مرتبط

مامان آلان مامان آلان ۴ سالگی
مامانا راجب تایپیک قبلیم توضیح بدم
مایکسال و۴ماهه ازخونه مادرشوهرجداشدیم وقتی اومدیم اینجا اتاق زیاذداشت یت اتاق وبه آلان گفتیم براتوعه خیلی خوشحال شدذوق کردگفت من تواتاق خودم میخوابم دیدم خودش دوست داره اتاق خودش باشه گفتم باشع خیلی کارخوبیه توهم الان بزرگ شدی اتاق دارشدی همه روتخت خودشون بخوابن تواتاق خودشون اونم قبول کردتنهایه عادت کت دارت بایدروتخت کنارش درازبکشم تاخوابش ببره بعدبرم این موضوعم خودش میدونه میدونه قرارنیست تاصبح دیگه تواتاقش باشم بیدارمیشه میاد دنبالم تواتاق خودم صدام میزنه
اگربخوام حتی پسرم تواتاق من بخوابن هم مقاومت داره الان میگت اینجااتاق مامان بابا راضیشم کردم یبارسرگرما که کولرسوخت واتاق اون پنجره نداشت گفتم تاگرمه بیااتاق مابخواب اینااومدخوابش نبردرفت اتاق خودش خوابیدپتوش وبرداشت گفت میرم اتاق خودم تنهامن ازاین نگران بودم میگم حاالاکت یکساله اتاقش جداست بدون مشکل وباخواست خودش بایه شب یادوشب خوابیدن من که اونم فقط نزدیک صبح ازم خواسته پسرقت نکنه بدعادت شه
مامان Lia&Dia مامان Lia&Dia ۴ سالگی
مامانا طبق شکی که تاپیک قبلی گفتم
شک کرده بودم به بیش فعال بودن دخترم گفتم ببرمش مهد ببینم اوضاع چطوره
رفتم اونجا با مربی حرف زدم که ثبت نام کنم اونم یه کم با دخترم صحبت کرد اسباب بازی بهش داد گفت بازی کن بعد گفت جمع کن موهایم بافت الاکلنگ آورد بازی داد و شعر خوند دخترم حرفاشو گوش میداد آروم بود اصلا یکی دیگه شده بود من فهمیدم بیش فعال نیست قبلانم مهمونی میرفتیم اونجا دخترم بکل عوض می‌شد و آروم ساکت حرف گوش کن چی بگم مودب و عاقل

ولی از مربی و محیط مهد خوشم نیومد ثبت نام نکردم اتاق مادرا جدا بود درب اتاق ها رو کلید می‌کرد میرفت و میاومد مدام کلید می‌کرد اخه دیگه اتاق مادرا رو چرا کلید میکنی مگه نباید شیشه ای باشه مادر ببینه داخل رو ؟بعد دخترمو جدا برد نیم ساعت داخل من پیشش نبودم میگم چیکار کردی اونجا میگه تنها بودم نشسته بودم
بعد اتاق های تو در تو و تاریک یه روز درمیون دو ساعت ۱۶۰۰
مهم هزینه ش نیستااااا میخواستم تو محیط باشه ولی تصمیم گرفتم خانه بازی ببرم با بچه ها بازی کنه خودم ببینمش تا اینکه نباشم اونجا یکی با حرص ببراش دستشویی یا با بچه ای دعواش بشه و گریه کنه چون مظلومه بالاخره بچه شیطون هم هست دیگه همه که مثل دختر من نیستن
دختر کوچیکمم اضطراب جدایی داره دلم به اونم میسوزه تنهاش بزارم پیش مامانم میمونه هاااا ولی 😞😔نمیدونم بخدا دیگه نمیدونم چی درسته چی غلط
چقدر سخته بچه پشت هم😭