۱۲ پاسخ

عزیزم منم خودم بارها غذا بردم
حتی حامله بودم غذاازبیرون سفارش میدادم چون میدونستم پشتم حرف میزنن و انتظار دارن خودم ببرم
الان یه مدته که بیخیال همه ادمای اینجوری شدم حتی کسی که اسمش مادر خواهر باشه

من دعوا میکنم مامانم جنگ درست میکنه خودمو میزنه میگه حق نداری ولی یه وقتهایی پیش میاد دعواش میکنه خودتو ناراحت نکن مطمعن باش خودشم ناراحت شده

عزیزم اشکالی نداره مادرتون حالا یهو از کوره دررفته ب دل نگیر اونجا راحته و دوست داره ببرش

من که از همه کس دل بریدم همیشه تو هر شرایطی فقط خودم .....

ما چن تا کوچه فاصله داریم از اول مرداد نرفتم .... بخاطر همین چیزا و خیلی چیزای دیگه مامانم گاهی یساعت میاد خونم سرمیزنه و می‌ره

من مادرم و چن روزه از دست دادم ده سال مریض بود پارکینسون داشت. ولی با حال مریضش واسمون هر کاری میکرد. چقد دلم میسوزه از این همه خوبیش. ولی من نتونستم واسش کاری کنمم. چققددددر دلتنگشم 😭😭😭😭😭

عزیزم منم واسه بچم غذادرست میکنم یا اگه بخوام اونجادرست کنم همه چیومیبرم کلی دعوام میکنه ولی من سختمه دستم درازنمیشه ولی اجازه نمیدم باصدای بلند با بچم حرف بزنن بستگی داره اگه کلا غذادرست نمیکنه ک بحثش جداست اگه واسه خودت وبچت ارزش قائل نیستن نرو چرامیریی

منم مثل تو وقتی اینجوری میکنن نمیرن تا مدتها تا خودشون التماس کنن،اینبار هم فقط پشت بند اینکه گفتم بچم تب داره یه عکس فرستاد مامانم که معنیش این بود ازهردست بدی ازهمون دست میگیری
منم گفتم چیه متلک میندازین
گفت نه من این متن رو براهمه فرستادم
منم دیدم دروغ میگه و میشناسمش که سرزنش میکنه
دیگه زنگش نزدم اونم نزد، تازمانیکه خودش نزنه من محلش نمیدم، نمیگم توام نرو
ولی حق داریم ما اونا بایددرست برخورد کنن

غذا میبری مامانت نیوفته زحمت یا کلا درست نمیکنه براتون؟ اگه درست نمیکنه نرو

مامان منم همش بچهامو دعوا میکنه انقد دلم میشکنه ازش ،تک دخترم خیر سرم ولی مامانم خیلی بهم بد میکنه

عصر که هواخوبه ببر پارک

🥺🥺🥺

سوال های مرتبط

مامان مهیار مامان مهیار ۳ سالگی
خانما یه مشورت میخام ازتون
پایین خونه مادرشوهرم اینا یه زن و شوهر افغان اومدن جدیدا اجاره کردن که یه دختر تقریبا دوساله دارن (شوهره چندساله اینجاست کارگره میشناسیمش)آدمای خوبی هم هستن
پسرم چندبار داخل کوچه مون با دخترشون بازی کرده
امروز من خونه مادرشوهرم داشتم نهار درست میکردم یه لحظه پسرم از پله ها رفت پایین و رفت خونشون من خواستم برم بیارمش چندبار صداش کردم دیدم خانمه میگه بزار باشه بازی کنه گفتم اذیتتون میکنه گفت نه کاری نداره داره بازی میکنه
من تقریبا یه ربع صبر کردم بعد رفتم دنبالش بیارمش دیدم مامانش یه پفک بزرگ باز کرده جلوشون گذاشته پسرم با چه حرص و ولعی داره پفک میخوره(من زیاد چیپس و پفک به پسرم نمیدم مخصوصا نزدیک ناهار)خودشم داشته داخل حمام لباس میشسته
خونشون تقریبا تمیز بود ولی من متاسفانه خیلی بددلم نمیدونم چرا از اون شرایط خوشم نیومد
پسرمو بسختی راضیش کردم بیارم خونه خانمه خیلی مهربون بود به پسرم گفت حالا یه بوس به خاله بده برو خودش صورت پسرمو بوسید
خلاصه من پسرمو آوردم بالا چون پفک زیاد خورده بود اصلا نهار نخورد ..اینم بگم این بنده خداها اصلا غذا درست نمیکنن یعنی من اصلا ندیدم فقط چیپس و پفک‌و کیک و کلوچه مغازه رو میخرن
پسرم بعد نهار باز میخاست بره خونشون من بلند گفتم پس خونه نرو فقط تو حیاط با نینی بازی کن فکر کنم از اینکه گفتم خونه نرو خانمه یه کوچولو ناراحت شد
حالا سوالم اینه شما جای من بودین میزاشتین بچتون بره خونشون باهاشون بازی کنه یا نه؟؟
اینم بگم دختره اینقدر خوشگل و بامزست که همه ازش خوششون میاد و باهاش بازی میکنن
فقط بگین من اجازه بدم پسرم بره یا نه
چون اینا تازه اومدن فعلا هم هستن دوست ندارم پسرم عادت کنه
اصلا خیلی درگیرم نمیدونم چیکار کنم
مامان پرهام مامان پرهام ۳ سالگی