مامان ها بیایین درد و دل
من اصلا حالم با شوهرم خوب نیست اصلا دیگه بهش علاقه ندارم تا وقتی درگیر نازایی و نداشتن‌بچه بودم سرکوفت ها و رفتارهاش بخاطر بچه یادم نمیره حالا هم که خدا خواست و یه پسر بهم داد همه زندگیش شده اون اصلا ذره ایی توجه به من خواسته هام نداره انگار بودو نبود من هیج فرقی نمیکنه براش تا اینجایی که شناختمش اهل خیانت نبوده ولی اصلا درخواست رابطه جنسی نداره چند بار باهاش حرف زدم میگه فشار چک‌ها و بازار کارهست من خیلی ای روزا ناراحتم نمیدونم اصلا باید چکار کنم مشاوره هم رفتم میگه تو ایرادی نداری دیگه باید همسرت بیاد که اونم اصلا قبول نداره بهش هم بگم ترکت میکنم میگه برو من مشکلی ندارم 😔😔😔😔 آخه مگه میشه اینجوری زندگی کرد

عزیزم من الان که بچه هم نیست یک مدت همین طور شده و اصلا تو خودش هست یا گوشی یا میگه خسته یا کار بهونه منم دارم دق میکنم میگم من دیگه چه امیدی داشته باشم تو هم اینطور میگه تو برات مسئله مهمی کردی من من خسته درگیر همه چی فکر همه چی میگم منم فکر درگیری دارم هر چی بگی حرف زدم هر کاری کردم فایده نداشت ❤️‍🩹سکوت کردم فعلا دیگه

نظراتو خوندم همه ماشالا استادن😑
سوره مزمل رو زیاد بخون انشالله تاثیر میذاره روی محبتتون

عزیزم اروم باش زندگی اکثریتمون همینطوره و دیگه مثل قبل بچه داری نمیشه یا حداقل تاچند سال همین طوره فقط تاحدودی میتونیم خودمون بهترش کنیم میدونم خیلی سخته اما سعی کن خودت یکم مدیریت کنی اگه رابطه ندارین تو پیش قدم باش سعی کن بچه رو گاهی خوابشو تنظیم کنی بخوابه بتونید باهم خلوت کنین میتونی نوارعروسی تونو باز کنی که تجدید خاطره شه و اینکه میدونی فشار مالی وگرونی انقدر زیادشده واقعا اقایون کم میارن منم همسرم چک اینا داده دقیقا تاحدودی مثل همسرت رفتار میکنه میگم یعنی همشم بخاطر بچه نبس فشار مالی ادمو از پا درمیاره امیدوارم رابطتون خیلی زود درست بشه به خدا توکل کن

ای بابا واقعا این مردا چشون شده خیلیارو دیدم اینطورین
بنظرم دلیلش همون فکر و فشار زیاده
ی مدت بهش اهمیت نده بذار حس کنه داره از دست میدتت

از حرفات چیزی که خیلی ناراحتم میکنه اینه که راحت میگه برو 🥲

دقیقا حرف دل منو زدی ماهم همینجوریم

فک میکردم زندگی من فقط این مدلیه

عزیزم باهاش مواقعی که باهم خلوت میکنید یا حوصله داره و آماده ی گوش دادنه حرف بزن ، صادقانه احساساتت رو بگو خواسته هاتو ...

عزیزم کلا بچه که میاد رابطه ها سرد میشه برای منم این اتفاق افتاد ولی باید خودمون مدیریت کنیم بخاطر زندگی و بچه هامون
من با همسرم چندین بار حرف زدیم و کم کم داره بهتر میشه
ولی بین دوستامم زیاد دیدم با اومدن بچه این اختلافات و سردی ها پیش اومده به مرور درست میشه با مدیریت و سیاست خودمون

من ازمادرش حالم بهم خورد چندشب پیش شوهرم کربلابوده ساعت۱۲ونیم شب میگه همین الان بروبیرون ازخونه هرروزیه داستان دارم هرروزدعواامروزهم دعوامیکنه الکی گیرمیده فقط میخواددعواراه بندازه ازظهرتاالان همش فکراینم کلن بیخیال این زندگی بشم هرچندشوهرم خیلی دوست دارم ولی این وضعیت تحمل نمیکنم دوس ندارم زندگیم همش جنگ دعواباشه مادرش نمیزاره

از اول اینجوری بود ؟

بشین با شوهرت صحبت کن ب زبون بگیرش بگو این همه تلاش کردیم ک بچه دار شیم حالا ک خدا لطف کرده و بهمون یک پسر داده پس باید یک پدرومادر شاد باشیم براش بگو تو باید بمن انرژی بدی ک منم بتونم مادر شاد و مهربونی واس بچه ت باشم ک در آینده بچمون عقده ای و افسرده بار نیاد

اخی عزیزم چرا اینجوری به مشکل برخوردی خیلی سخت می‌دونم کسی ادمو درک نکنه متاسفانه

چی بگم خواهر همه مردا اکثریت همین شدن گلم بخدا شوهر من گاهی همین هست سعیده بخدع جیگرم له کرده و بعضی وقت ها یه حرف هایی بهم میزنع بمیرم بهتره اونم بعد از دوتا بچه غصه نخور فقط به خودت و پسر ت برس و به فکر آینده گل پسرت باش که خوشبخت اش کنی چه اشکال داره گاهی اوقات تو بهش در خواست بده شاید عقل اش سر راه اومد آدم شد اونم

ما هم دقیقا همینطوری هستیم

چقدر جریان زندگیت اشناس....ان شالله که هر چی صلاحه برات اتفاق بی افته

بعد بچه خیلی از رابطه ها سرد میشه خودت باید یه کاری کنی دوباره باهم خوب بشین لباسای باز بپوش ب خودت برس چن بار ک اینکار کنی میاد سمتت دوباره باهم گرم میشین

یه‌مدت تنهابرومسافرت بابچه بزارقدرتون بدونه

عزیزم خدا دعا نویس ها رو نگیره .برو یک دعای عشق و عاطفی علاقه محبت براش بگیر

عزیزم درکت میکنم یا باید بازبون خوش باهاش حرف بزنی یا بیخیال بشی چون میگی هیچی قبول نمیکنه

قبلا دوست داشت ؟