سلام مامانا
بیاین بگین تا حالا چیکار کردین در حق بچتون که بعدش عذاب وجدان گرفتین؟

مثلا من امشب جایی رفتم برای مراسم،یه مامان گلی داشت به کوچولوش که کمتر از دوسال داشت‌،شکلات کاکائویی میداد
من با خودم گفتم چرا این مامان داره از الان به بچش همچین شکلاتی میده

یکی دوبار خیلی خسته بودم و کلافم سرش داد زدم بعد کلی بوسش کردم نازش دادم خودم بیشتر زجر کشیدم بعد اون خیلی آرامش نشون میدم دیگه تکرار نکردم

چند دفه خیلی محکم ولش کردم روی تشک چند دفه به زور تو بغلم فشارش دادم چند دفه صدامو بالاتر بردم
چند شبه خواب ندارم دیشب خیلی بد رفتاری کردم در حدی که همسرم بیدار شد نشست تو جاش صبح میگفت نگران بودم یه وقت حلما رو بزنی انقدر عصبانی بودی البته شوخی کرد ولی راست می‌گفت خیلی عصبی بودم ۶ ۷ مرتبه تا دم خوابیدن میرفت و نمیخوابید دوباره بیدار و هوشیار
مادر بودن گاهی اینجوریه
گاهی هم مثل امشب یه شدت خوابم میومد دم به ثانیه چرت میزدم ولی اصلا بد اخلاقی نکردم اصلا عصبی نشدم به لطف خدا

سر پسرم خیلی اذیت میشدم تو زندگیم و با پسرم بدرفتاری میکردم حتی دستم بشکنه زدمش ولی الان برام درس عبرت شده که هیچ کس و هیچ کاری ارزشش بیشتر از بچه هام نیست و بادخترم با ملایمت رفتار میکنم

جلوش سر شوهرم داد زدم اون فقط گریه میکرد اونو نمیدیدم الان استرسی شده بچم خدا منو بکشه😭😭😭😭😭😭

یه شب وسط خواب بودم همون جور خواب و بیدار داشتم بهش شیر میدادم که یهو سینه ام رو گاز گرفت جوری که خون اومد انگار برق به بدنم وصل کردن بلند جیغ کشیدم از جیغ من اونم خیلی ترسید بعد خیلی نازش کردم بوسیدمش الان دو سه ماه از اون اتفاق میگذره و اون حتما فراموش کرده ولی وقتی یاد چشمای ترسیده اش میوفتم قلبم درد میگیره

یه بار پسرمو بچگی با قاشق که فکر نمیکردم داغه حرف بد زد سوزوندمش بمیرم الهی.از دست یع نفر دیگم ناراحت بود رو این خالی کردم.
هیچوقت خودمو نمیبخشم بهش گفتم حلالم کن میگه مامان اشکال نداره نگو دیگه
یه بارم پرنسا ۱۰ماهه بود رفته بودم خرید عروسی خیلی اذیت میکرد و گریه میکرد یکی زدم رو دستش خیلی خودم ناراحت شدم و سرزنش کردم خودمو از اون روز به بعد وقتی اذیت میکنه نفس عمیق میکشم و صلوات میفرستم بغلش میکنم ازش بو میکشم بوسش میکنم خودمو کنترل میکنم
خداکنه بتونم اینجوری بمونم

یبار از دست شوهرم عصبی بودم سرش داد زدم هیچوقت خودمو نمیبخشم

فدات😍😍

هیچی من دلم نمیاد کمتر از نفسم صداش کنم 9 ماه اذيت شدم درد سزارین رو تحمل ‌کردم که آخرش بخوام اذیتش کنم

وقتایی که دیگران ناراحت و عصبانیم میکنن سر بچم از سر ضمیر ناخودآگاهم داد میزنم یا با طاقت خیلی کم باهاش برخورد میکنم اما میدونم تقصیر اون نیست ...

یکی دوبار جلو پسرم با همسرم دعوا کردیم حالا تا نزدیک هم میشیم یا کنار هم بشینیم جیغ میکشه و استرس میگیره خیلی ناراحتم 😔

من دیشب به دخترم گفتم چرا نمیخابی از لحنم گریش گرفت بعدش خیلی ناراحت شدم🥴😂

پسر بزرگمو از نادونیم خیلی زدم واذیتش کردم از خدا میخوام منو بکشه 😭😭😭😭