۹ پاسخ

خداروشکر بچت سالمه متاسفم بابت زایمان سختی که داشتی دقیقا منم از سزارین برا همین میترسم که میفهمم الان داره چی بلایی سرم میاد😪

خدا رو شکر که زایمان کردی🥰🥰 دختر گلت دستگاه نرفت؟ چقد برات خوشحالم🥰🥰🥰🥰 وقتی بهش شیر میدی، واسه منم دعا کن. من سن بارداریم اندازه خودته. دعا کن منم بتونم به سلامتی زایمان کنم و بچم سالم باشه. fl بچه منم سه هفته عقبه. نگرانشم

الهی بگردم عزیزم که انقدر اذیت شدی ولی خداروشکر دختر گلت رو به سلامت بغل گرفتی این از همه چی مهم تره ولی واقعا منم درد کشیدم اون قسمت هایی که گفتی بی حس نشدی منم باید تجربه زایمانمو بنویسم منکه کامل بی حس شدم زایمانم خیلی عالی بود هیچی نفهمیدم ولی بعدش اومدن منو از این تخت به اون تخت کنن که زدن زمین فک کن با اون بخیه ها از تخت بیوفتی🤦‍♀️

وای ماساژ رحمی کابوس منم هست و این انتی بیوتیک ها که به رگ مستقیم میزنن.یه سوال هر ماساژ رحمی چقدر طول میکشید

مبارک باشه چشمتون روشن.دکترت زیر میزی نگرفت؟؟!ویزیت مطبش چنده.؟؟

ممنون عزیزم بابت تجربه هات خیلی خوب بودن💖
فقط اینکه عزیزم شما همون ۳۶هفته فهمیدی نینیتiugrهستش یا تو سونوهای قبلم بهت گفته لودن؟؟علایمی چیزی داشتی؟
من اخرین بار ۳۰هفته رفتم وزنش حداقل بود یعنی ب زور ب حداقل رسیده بود دیگه از اون موقع خبر ندارم هفته بعدی میرم پیش دکترم

گلم
طول استخون ران جنینت همون flکه عقب بودش
نوزادت سالم بودش؟
بچه منم fl پایینه

چیشد که رفتی دکتر ختم بارداری داد؟

عزیزم چند هفته زایمان کردی که بچه ۲۳۰۰ بود ؟

سوال های مرتبط

مامان هدیه زهرا مامان هدیه زهرا ۳ ماهگی
#تجربه_سزارین
پارت دوم
تو اتاق عمل اول متخصص بیهوشی خیلی مهربون بهم مشورت داد که وقتی میترسم، بی حسی خوب نیس و باید بیهوش شم. چون وقتی وارد اتاق عمل شدم، خیلی ترس داشتم و اینو همه شون متوجه شدن . یکم باهام حرف زدن تا ارومم کنن. و تصمیم گرفتن که بخاطر ترسم، بیهوشم کنن. و اینکه از عوارض بی حسی بهم گفتن که بعداز اینکه بی حسی تموم میشه، سردرد های شدید دارن .
دستگاه تنفس بهم وصل کردن و همونجا دیگه تو یه لحظه بیهوش شدم.
بیدار که شدم، ساعت ۲ و نیم بود.
دیدم تو اتاق ریکاوری ام و پرستار بهم شیاف میزنه تا درد نداشته باشم.
آرامبخش و شیاف خیلی خوب بود . باعث شد وقتی که به هوش اومدم، اصلا دردی نداشته باشم. واقعا خوب بود . اصلا نیازی به پمپ درد نداشتم. همه کسانیکه با ما سزارین کرده بودن هم همینطور بودن، هیچکدوم پمپ درد نداشتن . و همه مون با شیاف و سرم و آمپول ، آروم بودیم و هیچ دردی نداشتیم‌ . و بخاطر اینکه بیهوش هم شده بودم، هیچ عوارضی نداشتم و حالم اوکی بود.
تو این زمینه ی بعد از عمل، بیمارستان و عواملش خیلی مهمه. من که واقعا رااضی بودم. رسیدگی شون عالی بود.
مامان رادوین مامان رادوین ۶ ماهگی
سلام مامانا
من اومدم با تجربه زایمانم‌☺️
من ۱۱ ام بدون هیچ دردی بستری شدم،چون طبق سونو حرکات بچم کم شده بود،به دکترم هم گفتم و گفتش که باید بستری شم تا قرص بزارن و این کارا
خلاصه من صبح پنجشنبه ساعت ۱۱٫۳۰ بستری شدم
اومدن و برام سرم اینا وصل کردن،قرص زیر زبونی دوبار گذاشتن
همزمان ان اس تی هم مرتب می‌گرفتن
همه تعجب کرده بودن که چرا دردم نمیگیره،یه دارو هم تو سرم زدن که تزریق میشد بهم اما تاثیری نداشت
خلاصه اومدن کیسه ابم پاره کردن که من یکم تازه انقباض حس میکردم
دیگه یه دفعه دکترم گفت که اتاق عمل کنین و سزارین میکنم
منی که تو عمرم اولین بار بود سِرم میزدن،یهویی رفتم اتاق عمل🥲
دیگه سزارین شدم و از عملمم تا اینجا خیلی راضی ام
تو بیمارستان پمپ درد داشتم و خونه از شیاف استفاده میکنم
سوند و آمپول کمر واقعا اصلا درد نداشت
شکمم تو بی حسی کامل تو ریکاوری دوبار فشار دادن
خلاصه اینکه پسر کوچولوی ما ۱۱ اردیبهشت دقیقا ساعت ۸ شب بدنیا اومد🥹با وزن ۳٫۴۰۰
این روزها و لحظات قشنگ رو برای تموم کسایی که چشم انتظارن،ارزومندم
انشالله که به زودی زود خدا دامنشون رو سبز کنه💚
مامان پناه کوچولو🩷👧🏻 مامان پناه کوچولو🩷👧🏻 ۷ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت ۳
رفتم تو اتاق عمل واسم آمپول بیحسی زدن اصلا نفهمیدم ۵ دقیقه ای هم پاهام بی حس شدن و پرده کشیدن و عمل رو شروع کردن من تازه داشتم در و دیوارارو نگاه میکردم که شکمم رو به تکون هایی دادن و صدای گریه بچه شنیدم دیگه اوردنش چسبوندنش به صورتم حتی تو اتاق عمل گذاشتنش رو سینم شیر بخوره من با نینی درگیر بودم که پردرو برداشتن و گفتن تموم شد رفتیم ریکاوری
تو ریکاوری گفته بودن میلرزیدو اینا لرزش در حد وقتی که تب و لرز میگیری و چیز خاصی نبود
باد ۱ ساعت اوردنم تو بخش
شوهرمو مامانمو دیدم بهم گفته بودن سرتو بالا نگیر که سردرد نگیری منم سرمو بالا نگرفتم اما خیلی حرف زدم سردرد نگرفتم چون پمپ درد و اینا گرفته بودم درد خاصی مداشتم موقع راه رفتن هم بخاطر پمپ درد بازم درد نکشیدم خلاصه که همه چی راحت بود من خودمو واسه بیشتر از این ها آماده کرده بودم اما همه چیز قابل تحمل بود و من الکی گندش کرده بودم به نظرم حتما پمپ درد بگیرید
مامان نیلا🐥 مامان نیلا🐥 روزهای ابتدایی تولد
خب پارت دو داستان سزارین
وارد اتاق عمل شدم نگم که چه استرسی داشتم و مثل بید میلرزیدم منو تحویل اتاق عمل دادن مستقیم رفتم رو تخت اتاق عمل نشستم آمپول بی حسی به کمرم زدن و اصلااااا هیچی حس نکردم واقعا خیلی خوب بود و اصلا درد نداره نگران نباشید
آروم کمکم کردن خوابیدم دستامو بستن پرده رو کشیدن و دکترم کارو شروع کرد همش حس میکردم دکترم داره با شکمم کشتی میگیره 😅 یعنی فشار رو حس میکنید ولی به هیچ وجه متوجه درد نمیشید
دخترم به دنیا اومد آوردن نشونم دادن و بردنش کاراشو انجام بدن
دکتر منم داشت بخیه میزد و من همینجوری داشتم میلرزیدم بهم آمپول زدن لرزشام رفت و عملم تموم شد بردنم ریکاوری تو ریکاوری یه بار ماما شکممو فشار داد یه بار دکتر که بی‌حس بودم متوجه نشدم بعد که حسم رفت ماما اومد گف باید ماساژ بدم منم سفت‌ دستشو گرفتم و نمیذاشتم چون خیلی ترسیده بودم اما آروم فشار داد و خیلی درد نداشت
موقع تحویل به بخش هم دوباره پرستاری که اومده بود منو تحویل بگیره فشار داد که اونم درد نداشت البته درد داشتااا ولی قابل تحمل بود
پارت بعدی رو هم سعی میکنم زود بذارم از لحظه ای که وارد بخش شدم
مامان شهریار مامان شهریار روزهای ابتدایی تولد
پارت دوم
دکترم حرف زدم و عکس گرفتیم و دکتر بیهوشی با ماسک اکسیژن منو بیهوش کرد
هیچیی نفهمیدم تا تو ریکاوری بیدارشدم
وقتی بهوش اومدم یکم هذیون میگفتم و درد داشتم ولی پمپ دردی ک گرفتم سریع دردمو اوکی کرد،تو ریکاوری چندباری از حال بچمم پرسیدم ،فقط نگران اون بودم قربونش برم
دیدم سوند هم برام تو بیهوشی زده بودن
ی چند دقیقه ای ریکاوری بودم و اوردنم توی اتاق خودم،کاملا هوشیار و اوکی بودم
ک دیگ مامانم و همسرم اومدن پیشم و چند دقیقه بعدش بچمو اوردن
وااای نگم از لحظه ی دیدار،بهترین حس دنیاست
کپی خودم بود با یکم ته چهره همسرم🥲🤗
همه چی تو بیمارستان اوکی بود برام،دردم در حد درد پریودی حتی خفیف تر،همش بخاطر پمپ درد بود
واااقعا اونی ک پمپ دردو اختراع کرد رو باید دست و پاهاش رو بوسید
از ماساژ شکمی بگم ک دوبار تو هوشیاری انجام دادن،اون واقعا درد داره ولی کلا پنج دقیقه هم نمیشه و زود تموم میشه و قابل تحمله
من تنها مشکلی ک داشتم اسپاس بود،گرفتگی بعد از عمل
ک دردش افتاده بود تو قفسه ی سینم و پشت کتف هام
از درد اون جیغم در اومده بود ک اومدن سرم و سوزن شل کننده عضلات زدن برام ک سریع خوب شدم
مامان فازي🩵 مامان فازي🩵 ۱ ماهگی
تجربه سزارين
من خودم با دكترم هماهنگ بودم ٥ صبح رفتم بيمارستان گفتم درد دارم
چون بابت هموروئيد و بند ناف دو دور گردن ميخواستم ٣٧ هفته (٣٧هفته و ٤ روز ان تي) زايمان كنم
رفتم ازم ان سي تي گرفتن زنگ زدن دكترم گفتن نگهم دارن براي عمل
٩ اينا بود سوند وصل كردن ١٠ دكترم اومد رفتم پشت در اتاق عمل( درد سوند قابل تحمل بود من اذيت نشدم اصلا)
من چون خيلي معطل شدم خيلي خسته و بي تاب بودم و بچم حركاتش كم شده بود استرس داشتم
ديگه بردنم تو نشنشوندنم امپول اسپاينال زدن
دكتر بي هوشي داشت حواسم و پرت ميكرد كه پارتنرش تكون بده ، حس داري يا نه؟ همش ميگفتم حس دارم وايسين كه ديگه نگو برشم زده بودن
يهو تكونم دادن داشتن بچه ميكشيدن بيرون
لرزش شديد گرفتم بهم گفتم ارامبخش بزنين
١٠ دقيقه نشد صداي بچم اومد انگار دنيارو بهم دادن
حاضر بودم بميرم اون نفس بيشتر بكشه
ديگ تا ريكاوري و نفهميدم بخاطر مورفين
تو ريكاوري همه منگ بودن ولي من بهوش و درد شديد داشتم تو بخيه هام
چون چسب پانسمان دكتر من فرق داره با بقيه خيلي سفت و بزرگ بود اينو بعدا فهميدم
تا اومد رو اون چسب محكم كه حالت عادي من درد داشتمو ماساژ دادن
به معناي واقعي مردم و زنده شده و ديگه دردم قطع نشد تا بردنم تو بخش
زمان ملاقات هم درد داشتم
٦/٧ تا مورفين گرفتم و پمپ درد هم داشتم ، ولي من چون دردم زياد بود نميدونم چقدر تاثير داشت پمپ درد روم
ديگ شياف و كه زدن كم كم اروم شدم
شب هم براي راه رفتن اولش خيلي درد داشتم كه پانسمانم منو ميكشيد سمت پايين اينقدر محكم بود
بعدش برام اونو باز كردن يه پانسمان ديگ زدن تازه تونستم نفس بكشم
فهميدم بيشتر دردام از سفتي اون بوده 🥹🥹
مامان فندوق مامان فندوق ۴ ماهگی
سلام به همه مامانا
امروز از تجربه ی سزارینم میگم
اول از همه اصلاااا اصلا سمت تاریخایی که حتی نزدیک به رند هستن هم نرید.....
من دکترم 4/24 نوبت داده بود بهم فکر نمیکردم به خاطر رندی انقدر شلوغ باشه! با اینکه وی ای پی بودم اما اصلا راضی نبودم خیلی شلوغ بود
من بیمارستان نجمیه تهران بودم، اگر برگردم بازم سزارین رو انتخاب میکنم اما سزارین اونجوری که فکر میکردم راحت نبود و واقعاااااا سخته
توی اتاق عمل برق منو گرفت😑 بعدشم اولاش کلا از هوش رفتم گفتن ضعف کردی..... سوند رو برام بعد بی حسی زدن که خوب بود واقعا، ماساژای شکم با اینکه هنوز بیحس بودم دردناک بود شدید مخصوصا اخری بعد ریکاوری،کلا دو سه باری ماساژ دادن.... درد به شدت زیاده واقعا وقتی از رو تخت میخوان جا بجات کنن خیلی بده من پمپ درد گرفتم تا وقتی اون بود قابل تحمل بود اما بعذش که تموم شد شیاف اصلا جواب نمیداد..... حتما پمپ درد رو بگیرین به نظرم اما خب کلا بعد اینکه شکم کار کنه دردا هم کمتر میشن انگار
در کل اصلا فکر نکنید که عمل آسونی هست.... واقعااا پدرم دراومد😑ولی بازم ترجیح میدم به طبیعی چون فوبیای طبیعی داشتم.