سلام خانوما من اومدم با تجربه زایمان سزارین .. روز 26ام خرداد صبح با همسرم رفتیم بستری شم اول شوهرم رفت کارا رو کرد من ک‌خیلی استرس داشتم برام سوند وصل کردن حس سوزش بدی داشت ولی رفتع رفته عادت کردم بهش و منو‌بستری کردن ساعت 9و بیست دقیقه آماده کردن برای اتاق عمل سوزن سری واقعا اصلا درد نداشت و وقتی زدن برام خیلی زود خوابوندم و عمل شروع کردن همه مراحل حس میکردم در کل ولی درد نداشتم که پسرم ساعت 9و 35دقیقع بع دنیا آمد و تمیزش کردن و نشونم دادن و زود بردنش تو بخش ریکاوری سه بار ماساژ شکمی انجام دادن ک خیلی بد بود و واقعا اذیت شدم و اینکه تو بخش هم سه بار باز ماساژ شکمی دادن ولی راه رفتن برام سخت نبود خدارو‌شکر فقط و فقط ماساژ ها خیلی بد بودن ایشالا همه چشم انتظار ها نی نی هاشون‌سالم بغل کنن و پسرم 3750با قد 50سانت ب دنیا اومد

تصویر
۶ پاسخ

ای جان دلم، هزار ماشالله به این گل پسرمون، به سلامتی انشالله عزیزم 💚♥️🌸🤲🏻

واااای عزیزم😍😍نی نی
قدمش مبارک انشاالله

عزیزم مبارک باشد

خداحفظش کنه 😍 برا منم دعا کن امشب باید بستری بشم خیلی استرس دارم

خدا حفظش کنه ماشاالله

ماشاالله مبارک باشه

مقالات مرتبط

آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
ختنه نوزاد پسر | عکس، مراقبت و انواع روش ختنه کردن نوزاد
ختنه نوزاد پسر | عکس، مراقبت و انواع روش ختنه کردن نوزاد
نحوه‌ حمام کردن نوزاد
نحوه‌ حمام کردن نوزاد بصورت ایمن و اصولی
رفتن شامپو در چشم نوزاد
رفتن شامپو در چشم نوزاد | جلوگیری و خارج کردن شامپو از چشم...

سوال های مرتبط

مامان علیرضا مامان علیرضا ۳ ماهگی
: #تجربه_زایمان
ماساژ رحمی بنظرم یکی از سخت ترین مراحل بود توی سزارین ، یکبار دکتر توی اتاق عمل برام انجام داد که چیزی حس نکردم ، یبار توی ریکاوری که اومدم و پرستار اومد شکممو فشار داد ، یبارم توی بخش که شکممو بعده سرم فشار دادن ، کلا برا من سه بار ماساژ انجام دادن خیلی سخت بود اصلا دوست ندارم دوباره تجربش کنم 🥲
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان فسقلی مامان فسقلی ۴ ماهگی
قسمت دوم سزارین اورژانسی
بستری شدم شوق دیدن بچمو داشتم بی نهایت فقط میخواستم بیاد خلاصه بعد کلی سوال و سرم وصل کردن سوند رو بدون بی حسی زدن اصلا درد نداشت در حد یه سوزش یک ثانیه ای بود بعد رفتیم اتاق عمل اونجا خیلی با آرامش بودن همه و شروع کردن بگو بخند دکتر هر مرحله رو توضیح میداد که نترسم بی حسی از کمر تزریق کردن تقریبا 10 دقیقه طول کشید بی حس بشم و دو یه دقیقه بعد بچه به دنیا اومد با دو دور بند ناف که شده بود مثل طناب دار براش دکتر گفت اگر دیرتر می اومدی بچه خیلی حالش بد میشد و بستری میشد موقع زدن بخیه ها درد حس نمی‌کردم اصلا ولی قشنگ حس میکردم دستشون روی شکممه فشار میدن دلم ضعف می‌رفت بچه رو آوردن دیدمش بوسش کردم و بردن بخش نوزادان ماساژ رحم رو توی بی حسی دو بار دادن اصلا حس نکردم خداروشکر نیم ساعت ریکاوری بودم و بعد بردن بخش....
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان فندوق مامان فندوق ۳ ماهگی
سلام من اومدم با تجربه زایمان سزارین
روز چهارشنبه ساعت ۶ صبح رفتیم بیمارستان اول رفتم زایشگاه ازم nstگرفتن گفتن خیلی انقباض داری درد نداری ک نداشتم بعد بردنم بهم انژیوکت وصل کردن و کلی شرح حال گرفتن و بعد سوند وصل کردن من از سوند خیلی میترسیدم و خودمو سفت میکردم ولی اصلا اونجوری ک‌فکر میکردم نبود ساعت ۸ گفتن آماده ای بریم اتاق عمل رفتم رو‌ولیچر بردنم اتاق عمل یکم محیطش برام ترسناک بود چون اولین بارم بود ولی زیاد استرس نداشتم کلی آدم اونجا بود هرکسی مشغول ی کار بود دکترمم اومد کمک کردن رو تخت نشستم گفتن کمر و گردنت رو خم کن آمپول بی حسی بزنیم من ترسی نداشتم از اون ولی چون دریچه نخاعی من تنگ بود یکم اذیت شدم و چند بار سوزن زد تا تونستن جای درستی پیدا کنه وقتی تزریق تموم شد پام شروع ب داغ کردن کرد درازم کردن و جلوم پرده کشیدن سرم وصل کردن حس میکردم چیزی روی شکمم میکشن گفتم من بی حس نیستم هنوز شکمم رو پاره نکنید گفتن نه نترس هنوز داریم بتادین می‌زنیم بعدش دیگه نفهمیدم کی شکمم رو پاره کردن صدای گریه بچم پیچید و دنیا مال من شد تمیزش کردن آوردن کنار صورتم بوسش کردم بعد بردنش لباس تنش کنن..بعد حس کردم حالت تهوع دارم گفتم بهشون ی آمپول تو سرم زدن اما خوب نشدم و بالا آوردم بعدش باز گفتم سردردم بهم آرامبخش زدن دیگه چیزی نفهمیدم یهو چشامو باز کردم دیدم چنتا مرد می‌خوان بزارنم رو تخت دیگه ببرن ریکاوری تقریبا یک ساعتی تو ریکاوری بودم دوبار اومدم شکمم رو فشار دادن ک چون بی حس بودم زیاد درد نداشت بعدش هم بردن بخش و پسرم رو آوردن برای شیر خوردن ..در کل از انتخابم راضی ام بازم برگردم عقب سزارین انتخابمه الآنم درد ندارم ۸ ساعتی شیاف میزارم تو بیمارستان هم پمپ درد داشتم که اصلا دردی حس نکردم
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان دلارام🤍 مامان دلارام🤍 ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت ۲
از توی اتاق عمل وسطای عمل حس سنگینی قفسه سینه داشتم که سخت نفس میکشیدم بهشون گفتم و ی امپول زدن ک بهتر شدم،وقتی هم دخترم اومد دنیا خیلی حس سبکی داشتم
منو اوردن ریکاوری،برام پمپ درد وصل کردن،حس لرزش داشتم
بالا تنم میلرزید اما سردم نبود که بهشون گفتم برام امپول زدن لرزش ازبین رفت
سعی کردم داخل ریکاور و اتاق عمل زیاد سرمو تکون ندم و حرف نزنم که بعدا اذیت نشم
بعد ریکاوری رفتم بخش کلا همه چیز عالی بود فقط اومدن دوبار ماساژ شکمم دادن که درد داشت در حد چند دقیقه،و بعد اینکه بی حسی پاهام رفت گفتن باید راه بری
اروم اروم راه رفتم اولش سخت بود اما بهتر شد ۲۰دقیقه راه رفتم که خیلی دردمو کم کرد
هرچی بیشتر راه بری درداتون کمتر میشه،البته ک میگم پمپ درد هم عالی بود برا من و از شیاف استفاده نمیکردم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آریا🤍 مامان آریا🤍 ۱ ماهگی
سلام اومدم از تجربه زایمانم بگاول اینک من برا سی ام تیر وقت سز داشتم ولی نی نی زود اومد تو ۳۶هفته کیسه ابم ترمید درد داشتم رفتم رفتم بستری کردن
از ساعت دو شب درد داشتم شش صبح رفتم بیمارستان. تا نه ونیم اینا کنترل اینا کردن بعدش ساعت یازده نی نی بدنیا اومد. اول هاش درد طبیعی کشیدم تا بستری کنن ک خیلی وحشتناک بود ولی سز خیلی عالی بود پمپ درد هم داشتم نه سوند نه ماساژ رحمی هیچکدوم سخت نبود حتی راه رفتن اول هم من کلا برام اسون بود. امروز هم رفتم حموم پانسمانمو باز کردم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان آریا مامان آریا ۳ ماهگی
اونجا اسپینال شدم که سوزنش اصلااااا درد نداشت بعدش پاهام بی حس شد و آریا من ساعت ۷ و نیم بدنیا اومد بعدش تو ریکاوری ماساژ دادن که اصلاااا متوجه نشدم ، سوند هم بعد عمل برام گذاشتن ، بعدش پمپ درد داشتم نه کشیدن سوند درد داشت نه راه رفتن اول
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان نادیا 🍒 مامان نادیا 🍒 ۱ ماهگی
تجربه زایمان
سزارین
سلام خوشگلا من دیروز صبح ساعت ۷اومدم بیمارستان شمس الشموس مشهد برخورد پرسنل خیلی عالی بود و خیلی خلوت
نوار قلب گرفتن لباس دادن عوض کردم و نزدیک ساعتای ۹که قرار بود دکتر بیاد سوند بهم وصل کردن خداخیر پرستار بده اصلا درد نداشت فقط یه سوزش کوچولو بعدم ویلچر آوردن منو بردن اتاق عمل
اقای دکتر آمپول بی حسی رو تزریق کرد یه کوچولو درد داشت بعدم درازم کردن پرده کشیدن شروع کردن به عمل هیچی نفهمیدم یکساعتم ریکاوری بودم بچمو شیردادم و آوردن بخش
دیشبم دردم زیاد بود ولی با آمپول و شیاف قابل کنترل بود
ان شاالله قسمت همه چشم انتظارا 💞
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان مامان پسرام مامان مامان پسرام هفته سی‌ونهم بارداری
سلام ماماناا من دیروز زایمان کردم ۳۸ هعته شدم ...تجربه ام از سزارین دومم ...اول اینکه بستری شدم بخش بستری خیلی خوش اخلاق و خوش برخورد بود...صبح برام سوند گذااشتن یکم سوززش داشت ولی سخت نبود ..ساعت ۱۲ نوبت عملم شد ...ولی خیلی استررس داشتم ...بیحسی زدن بهم ..امپول بی حسی هم درد ندااشت ...خلاصه عمل شدم و اکمدم ریکاوری ...ماساژ شکمی اول و دومی متوجه نسدم ...سومی متوجه شدم وبی حسیم رعته بود ..دیگه رفتم بخش هنوز دردای بخیه شروع نسده بود ولی وقتی از روی تخت جااب جا کردن سخت بود براام ..خلاصه اومدم بخش و سوزش بخیه هااا شروع شدهو شیاف گذااشتم ..دیگه کم کم باید بلند میشدم راه میرفتم ...راه رعتن یگم سخت بود...خلاصه تا امروز مرخص شدم ولی یکم درد دارم با شباف قابل تحمل ....میخاستم بگم بدن با بدن و زایمان با زایمان فرررق میکنه ..من زایمان اووولم خیلی خووووب بود این یکمی سخت تررر بود ...بیمارستان ۱۷ شهربور بود بعضی پرسنلش عالی بودن بعضی هااااش نه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان جانان مامان جانان هفته چهلم بارداری
بعدم رفتم بخش و گان پوشیدم و با همسرم و مادرا خداحافظی کردم رفتم اتاق عمل
ساعت حدود هشت و ربع بود که رفتم داخل اتاق عمل خانم دکتر مهربونم هم بودن کلی خوش و بش کردن بعدم پروسه بی حسی انجام شد و ساعت هشت و پنجاه و پنج دقیقه دخترم به دنیا اومد که همسرم رو پیج کردن اومد بالا ناف رو برید و نی نی رو دید بعدم خون بند ناف رو گرفت و برد داد به نماینده رویان
بعد منو بردن ریکاوری تا اینجا همه چی تو بی درد ترین حالت ممکنه بود ولی تو ریکاوری که بی حسی رفت و ماساژ رحم دادن رفتم اون دنیا و اومدم از درد🥲🥲 بعد رفتیم بخش من اتاق خصوصی میخواستم که پر بود ولی از شانسم اتاقم دو تخته بود که اون شب کسی بستری نشد .
از،ساعت حدود ده تا سه دو سه بار باز اومدن ماساژ رحم که من هربار وفات پیدا میکردم😂 ساعت سه ساعت ملاقات بود که جانان اومد دیدن خواهرش😍 تو اون تایم یه خانمی اومد گفت من پزشک فیزیوتراپیم و در حد ۴_۵ دقیقه چهارتا ورزش گفت انجام بده تو دوران شیردهی و رفت بعد باز یکی دیگه اومد گفت من روانشناسم و پنج دقیقه در مورد افسردگی بعد از زایمان و برخورد با بچه اول و ... حرف زد رفت و در اخر هم متخصص داخلی همون دم در اومد گفت ازمایشا خوب بوده و رفت
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۱ ماهگی
بالاخره منم زایمان کردم🥺🥺نی نی ها شکرخداخوبن،۳۷تمام بودم،از تجربه زایمانم بخوام بگم اتاق عمل و بی حسی وسوندهم تقریبا اصلا سخت نبود، سه بار تو بیحسی ماساژ رحمی دادن ک‌خب متوجه دردی نشدم،یبارش بیحسی رفته بود و انقد داد زدم که بیحال شدم خیلی بدبود،تجربه پاشدن بعد عمل واسه من وحشتناک بود خیلی خیلی بدتراز چیزی بود ک تو ذهنم بود،باردوم هم خواستم راه برم همونقد درد شدیددوسوزش بخیه داشتم واقعا افتضاحه،شیاف هم خیلی گذاشتم تاثیرش خوب بود ولی تو کم کردن شدت درد تو راه رفتن کمکم نکرد،انقد جیغ وداد وگریه میکردم ک حد نداشت،هنوزم درد دارم بنظرم این قسمت سزارین خیلی وحشتناکه بازم بستگی به بدن داره
مشاهده ۲۳ پاسخ دیگر
مامان سلن مامان سلن روزهای ابتدایی تولد
خلاصه اولش که درد نداشتم بعد که بردن ریکاوری .. کم کم اثر بی حسی رفت یهو درد سه چهار برابر درد پریودی اومد زیر دلم ..... بردنم بخش... برام پمپ درد و شیاف گذاشتن اومدن معاینه کردن با این که تو بی حسی دکترم شکممو فشار داد ولی هنوز کامل تخلیه نشده بود دوباره اومدن فشار دادن که خیلی بد بود اون لحظه ..... یه ساعت بعدش هم دوباره اومدن فشار دادن مثل آبشار خون میپاشید بیرون ....... خلاصه که خیلی در. داشت این قسمتش.... ولی در کل درد بخیه و راه رفتن و اینا زیاد سخت نبود .... با پمپ درد قشنگ حل میشد ..... مدام راه رفتم تا خوب شدم .... فقط تنها چیزی که اذیتم کرد فردا یه عمل درد بدی زیر قفسه سینه و گردنم می‌پیچید که نفس کشیدن برام سخت بود اینم با دارو اوکی کردن و تموم شد .... سزارین سختی داره ولی بازم ترجیهم همون سزارین 🙌🏻😂😂
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان شاهان👑❤ مامان شاهان👑❤ ۱ ماهگی
وقتی صدای نی نی رو شنیدم یکی از قشنگ ترین حسای دنیا رو تجربه کردم چون ضربان قلب نی نی پایین بود از دور بهم نشون دادن بردن صریع اکسیژن وصل کردن بهش شروع کردن به دوختن شکمم قشنگ من متوجه میشدم که دارن میدوزن شکممو اول کارشونم کفتم من ی سوزشی حس میکنم گفتن عیب نداره 🫤 منو بردن ریکاوری گفتن وقتی پاهاتو تکون بدی میبریمت بخش با تلاش خیلی زیاد خودم بعد نیم ساعت پاهامو خم و راست کردم منو بردن بخش مامانمم اومد پیشم گفتن سرتو اصلا تکون نده تا فردا ساعت نه صبح بشدت تشنه بودم ولی گفتن فقط با دستمال لباتو خیس کن نباید اب بخوری فردا ساعت نه صبح گفتن بلند شو راه برو وقتی سرپا وایسادم خیلی خیلی درد داشتم خیلی برام سخت بود راه برم ولی وقتی یکن راه رفتم دردام خیلی کمتر شد اینم از تجربه زایمان سزارین من❤🤗
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان شاهین🧸 مامان شاهین🧸 ۳ ماهگی
تجربه سزارین
من ۲۰ رفتم شبش رفتم بیمارستان بستری بشم که فردا صب سزارین بشم
شبش کاری برام نکردن شام دادن و گفتن از ۹ شب چیزی دیگ نخور دیگ ساعت ۱۲ بردنم اتاق عمل رو تخت سوند وصل کردن که اصلا چیزی نبود اصلااا بعد دکتر بیهوشی امد باهام حرف زد من اصلا نفهمیدم کی سوزن بیحسی رو زد که دیدم پاهام اصلا نمیتونم تکون بدن سریع خابوندنم پرده کشیدن جلو به ۱۰ نرسید صدا پسرمو شنیدم اوردنش کنار صورتم بعد من حالم بد شد ارام بخش زدن خواب رفتم بیدار شدم تو ریکاوری بودم بعد امدن شکمم ماساژ دادن با اینکه بی حس بودم خیلی درد وحشتانکی بود خیلییییییی زیاد اصلا دوس ندارم دوباره تکرار بشه برام بردنم بخش دیگ شب ۶ بار امدن ماساژ رحمی بهم دادم که مرگ جلو خودم میدوم ساعت ۱۲ سوند دراوردن شروع کردم راه رفتن چند اول وحشتناک بود بعدش بیشتر راه بری بهتر میشی درکل واقعاا میخام بگم لطفا به کسایی که سزارین شدن نگین اوه شما ک راحت رفتین پول دادین سزارین شد واقعا عمل سنگین و وحشتانکی هست مادر چه طبیعی چه سزارین مادره
من هنوز درست نمیتونم بلندشم بشینم انشالله قسمت همه چشم انتطارا
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان »Ａｒｄａ 🐻🤎 مامان »Ａｒｄａ 🐻🤎 ۲ ماهگی
تجربه زایمان (سزارین) پارت ۲
و شروع کردن به عمل بی حس بودما ولی حس میکردم موقع که بچم رو کشیدن بیرون انگار جیگرم رو کشیدن ی جوری شدم کل بدنم لرزید 😵‍💫ولی وقتی گریه نی نیم رو شنیدم خیلی خوشحال شدم بچم بردن
من ۳۰ دقیقه تو اتاق عمل موندم ماساژ رحمی رو هم اونجا انجام دادن بعد منم رفتم پیش نینیم بچمو گذاشتم رو سینم ی پرستار شروع کرد به شیر دادن خیلی حس خوبی بود نی نی چسبیده بود بهم 🥹 بعد ۳۰ دقیقه رفتم بخش و دردام کم کم شروع شده بود
خیلی درد داشتم همش جیغ میزدم😣 بدترین شبم و بهترین شبم بود اون روز بچم هم سینمو نمی‌گرفت کلی گریه کردم هر کاری میکردیم بیدار نمیشد مامانم کف پاهاشو میزد. تا بیدار بشه 🥺من شیر بدم 🥲و گفتن باید راه بری خیلی سخت بود برام خیلی راه رفتن
و اینم بگم همه چی ببرین بیمارستان اونجا لازم میشه نگین نه این لازم نمیشه
کش مو شونه لباس اضافی لوازم آرایشی قشنگ همه چی ببرین
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان شاهان مامان شاهان ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
من با دخترم هماهنگ کردم سوند اتاق عمل بزارن ساعت 9رفتم اتاق عمل بی حسم کردن همونجا سوند گزاشتن متوجه نشدم بعد ده دیقه صدای پسرم اومد 40دیقه طول کشید تا بخیه هامو بزنن نیم ساعت تو ریکاوری بودم حس پام اومد وای بی حسی ک رفت جونمم باهاش داشت میرفت خیلی خیلی بد بود بردنم بخش من پمپ دردگرفتم یک ساعت درد داشتم تا مورفین زدن بعد اونم پمپ درد استفاده میکنم خداروشکر دردم خیلی کمه مثل ذرد پریوذی اولین راه رفتنمم باپمپ درد زیاد سخت نبود حتما سزارینا پمپ درد بگیرن عالی
مشاهده ۵ پاسخ دیگر