۱۶ پاسخ

منم ترسم همین بود ک شیر بپره تو گلوش یا بالابیاره دارم باهاش کنار میام کم کم
با بقیش اوکیم ب هر حال مادر شدیم دیگه باید ترسو این چیزا رو بزاریم کنار

ترسم اینه که هیچیییی از بچه داری بلد نیستم ینی بدون کمکی میتونم از پسش بربیام ؟یاد میگیرم یانه؟

من خفه شدن تو خواب و سر خوردنش از بغلم ک یه وقت نیافته

فعلا تنها چیزی که منو میترسونه زایمانه با اینکه یه بار سزارین شدم اما یه استرسی دارم از اتاق عمل که نگو

من بزرگترین ترسم همیشه اول این بوده که پسرم شیء تیزی دستش بگیره و خدای نکرده به چشماش آسیب بزنه. دوم افتادن از پنجره چون پنجره هامون حفاظ ندارن و طبقه‌ی شیشیم، اگه خدا بخواد فردا میخوایم حفاظ بزنیم براشون.
سوم اینکه چیزی توی گلوش گیر کنه که البته این ترسو برای پسرم خیلی کم داشتیم چون ماشاءالله خوب مراقب خودشه، اولین بار ۱ سال و ۴ ماهش بود آدامس خواست گذاشتیم دهنش، بعد که جوید و شیرینیش تموم شد تفش کرد توی دستم

از اول ترسم رو تربیتش بود
خیلی سخته تو این جامعه
الانم ک هعی میترسم دوباره جنگ بشه

سلام عزیزم
من سیسمونی ارزان قیمت میفروشم
خیلی از مامانای گهواره ازم خرید کردن و راضی هستن
هر چی که مربوط به سیسمونیه دارم
و روبیکا کانال دارم
ای دی کانال روبیکام:
Sismoonyy
ای دی پیج اینیستام
Sismoonyy_tak

بیشتر تو کانال روبیکا فعالم

من ترسم از بچه داری رو فک نکردم اما همش میترسم دردم که بگیره کسی نباشه پسرمو بسپارم بهش یا باهام تا بیمارستان بیاد 😂همسرم بیرون شهر کار میکنه و انتن نداره ساعت 6صب میره6عصر میاد شهر غریب هم هستم مامانم اینا نزدیکم نبستن دوست و آشنای انچنانی هم ندارن خاله پ دایی شوهرم هستن که رودروایسی دارم باهاشون مادرشوهرم اینا هم اون تایم برنامه ریختن مشهدن😅

چیزی بپره گلوش😰برا بچه اولم شد وحشتناک‌ بود بیحال شد نفسش رفت دور از جونش الآنم یادم میاد بدنم یخ میزنه

از هیچی نمی‌ترسم ... فقط از بند نافش می‌ترسیدم که یهو خدایی نکرده دستم بهش بخوره کنده بشه که نشد و افتاد خشک شد .... وقتی چیزی تو گلوش می‌پرسه خیلی ریلکسم سریع راست میگیرمش تو پیشونیش می‌مالم نفسش بالا میاپ

فعلا که ترسم مدفوع کردن هست تا دنیا بیاد ببینم ازچی میترسم😅

واییییییییییی گفتی منم میترسم ازینا😥🤦🏻‍♀️

من از این ک چیزی بپره تو گلوش
یا از دستم سر بخوره یا بیفته
وااای دیوونه شدم از فکر ای دوتا

ترسم=اینکه نتونم آینده خوبی براش بسازم
و اینکه نتونم خوب تربیتش کنم

ولی در کل تو بچه داری از اینکه جاش بزارم یا لگدش کنم یا چبدونم یادم بره میترسم ولی نخمد خدای فراموش کارم

همکاری نکردن و نق نق های شوهرم،که چرا خونه نامرتبه،چرا بچه کثیفه،چرا بهم نمیرسی؟حرفاش که رو مخمه
بچه خرجش زیاده
هرک دیونی بچه میاره
اگ باز جنگ بشه چی

از تب کردن چی؟نمیترسی؟

سوال های مرتبط