۱۹ پاسخ

ماشاالله قدمش پر خیر و برکت باشه😍

یه سوال؟من الان رفتم سونو وزن دخترمو زده ۲۶۶۷گرم حالا تاریخ زایمانمم زده ۲۷شهریور تااون موقع احتمالا یه کیلویی چاق ترمیشه منم ست بیمارستانی و لباس خونگی سایز صفر زیادگرفتم حالا میترسم اونا دیگه تنش نشن عزیزم دیار که ۳۱۰۰بود چه سایزلباسی تنش کردی؟

هزارماشاا...خدا برات نگهش داره چه پسر نازی چشم بدازش دور🧿🧿

خداحفظش کنه عزیزم هزار بار ماشاالله

عزیزم قدمش مبارک ایشاله به زودی میاد خونه

مبارکه عزیزم انشاالله قدمش پر خیر و برکت باشه براتون 🙏

انشاالله صحیح و سالم و به زودی هم بیاد خونه نی نی قشنگمون😍

ای خدا😍😍😍

سلام عزیزم من ادیت عکس آتلیه ای انجام میدم تغییر لباس و پس زمینه 30
مشخصات کف با 20
کلیپ هم درست میکنم همه مناسبت 30 کسی نمی‌خواد

الهییی خدایاا... تروخدا عکس های گوگولیاتونو بدون اخطار قبلی نذارید دلمون آب میشه که😍
چشم بد ازش دور باشه، زودترم مرخص بشه بیاد پیشتون گل پسر

این اواخر خیلی بده انتظار بکشی خسته تر میشه آدم .منم طبیعیم ولی هنوز خبری نی از درد زایمانو اینا

ای خوودا چه نازه ماشاالله😍
زایمانت طبیعی بود یا سز گلم؟

ماشاالله.خداحفظش کنه براتون.انشاالله منم تا چندروز دیگه جوجمو بغل بگیرم بسلامتی🥹

ای جانم خداحفظش کنه🧿

قدمش مبارک گلم😍

ماشالله ماشالله خداحفظش کنه گل پسر نازو😍😍

ای جانم
ماشالله هزار ماشالله
انشالله زود زود صحیح و سالم میاد تو آغوشت
چند هفته بودی که گل پسر بستری شده؟

الهییی عزیزم 🥹🥹🥹😍😍😍
مبارک باشه خوشگلم
مگه رفته دستگاه؟

ماشالا چ پسری😍😍

ای جووووون دلم فداش بشم خوشگل پسر ، خدا برات نگهش داره ، الهی قدمش پر خیر و برکت باشه و چشم بد ازش دور باشه ❤️

سوال های مرتبط

مامان بهار ❤️ مامان بهار ❤️ ۴ ماهگی
بهارم😍❤️دخمل بهاری من😍🥺💖 امروز بالاخره منو ابجی دلسا ساک بیمارستانو بستیم🥺🥰 فکر ب اینکه هر روزی تو این روزا ممکنه بخوای بیای و بغلم باشی عمیقا خوشحالم میکنه عشق مامان،من مثل بارداری اولم ک ابجی دلسا تو شکمم بود برای تو هم ذوق داشتم،هر لحظش عشق کردم،هر روز روزشماری کردم تا بالاخره ماه نهم هم داره تموم میشه 🥺🌺 عزیز دلم،دختر قشنگم،تو و اجیت پاره تن منید،مطمئنم هر زمانی ک بمیرم،چشم باز از دنیا میرم فقط بخاطر شما دخترام🥺 امروز که ساکتو بستیم فهمیدم ک چقدر چالش پیش رومونه،اخه ابجی دلسا هم هنو کوچیکه،فقط ۳سالونیمشه🥺فکر اینکه ی شب پیشش نیستم قلبم رو ب درد میاره،تا حالا نشده اخه بیشتر از ۳ساعت همو نبینیم و اصلا نشده ک اجی بدون من لالا کنه🥺🥺از خدا میخوام اون ی شب ک منو تو، تو بیمارستانیم و اجی خونه برای سه تامونم راحت بگذره و از فرداش قول میدم ک هیچ کدومتون رو تنها نزارم عزیزای دلم❤️
بهار قشنگم امیدوارم بسلامت بیای بغلم و دوتاییمون بسلامت با بابا و اجی برگردیم خونمون❤️

به وقت ۳۸هفته و ۲روز🤰💖
۶ فروردین ۴۰۴ ❤️
مامان سوین و آتیلا مامان سوین و آتیلا ۲ ماهگی
سلام از زایمانم تعریف کنم براتون.
دیروز صبح ۳۹ هفته و یک روزم بود رفتم دکتر معاینه کرد گفت یه سانت هست معاینه تحریکی کردم دو سانت شدی بعد اومدم خونه درد کمر منو کشت دیگه بعد دیدم کم کم داره سراغم درد میاد گفتم حتما مثل اون یکی روزام هست بعد با درد زیاد رفتم دستشویی دیدم خون ازم داره جاری میشه زودی زنگ زدم دکترم گفت زود بیا مطب رفتم نگاه کرد گفت دوسانتی اما بدجور درد داشتم گفت یه ساعت راه برو بیا بازم معاینه کنم ببینم چطور شدی من تا شروع به پیاده رویی کردم دردام خیلی بیشتر شد زده به مستقیم کمرو رحمم بعد رفتم پیش دکتر گفت دردات زیاده معاینه نمیکنم پاشو بریم بیمارستان به بیمارستان که رسیدم گفتن ۴ سانت باز شدی بعد اومدم منو فرستادن بخش زایمان اینم بگم هرکی بگه طبیعی راحته من دو تجربه داشتم واقعا خیلی سخته از درد داشتم میمردم هی دکترم امپول ضد درد میزد اما فایده نداشت توپ داد روش داشتم می‌پریدم بعد از چند ساعت ساعت های آخر به پاهام یه فشاری اومد فک کردم فلج شدم یا خدا زایمان چقدر سخته بعد داد زدم بچه داره میاد دیدم
مامان مرسانا مامان مرسانا ۳ ماهگی
منو بستری نکردن و گفتم پس چطور امروز دردم گرفته پس
هیچی دیگه رفتم سرویس دیدم که دسشویی ندارم بازم 🤕😢😢😢
بعد یهو انگار ترشح ازم امد منم نگاه کردم دیدم که ترشح ژله ایی همراه خون دارم اما خونش خیلی کم بود
که زنگ زدم همسرمو خالم امدن دنبالمو منو بردن اما ترسیده بودم که نکنه چیزی بشه یه ترس بدی داشتم
تو ماشین گریه میکردم نه از درد از ترس وهیجان واسترس 🥺🥺🥺🥺🥺

رسیدم بیمارستان معاینه کرد ترشح هم کاملا ژله ایی وکشدار بود
رفتم رو تخت ان اس تی دیدم ترشح هونی رنگ دارم یهو زیاد تر شد که پد برام گذاشتن تا این حد بود
ان اس تی گرفتن منو بستری کردن و من کل زایمانم 4ساعت درد کشیدمو بچه به دنیا امد
با کلی زور و اینا بهم امپول فشار نزدن چون خود دهانه رحمم خوب پیش میرفت تو 3ساعت 10سانت فول شدم
واما بچه درشت بود مجبور شدن قیچی کنن
و خیلی پارگی داشتم چون که پرینه و واژنم سفت بود باز نمیشد که بچه بیرون بیاد
🤕🤕🤕🤕

من خیلی پارگی دارم الان درد دارم نمیتونم بشینم حتی

ولی اون لحظه که بچه امد بیرون گذاشتن روسینم خیلی خوشحال بودم خیلی از زایمانم راضی بودم وبا اینکه درد هم داشتم خیلی زیاد اما برای دیدن دخترم خیلی خوشحال بودم و ارزو میکنم همه این حسو تحربه کنن انشاالله