ن اصلا مقصر نیستی
من پسرم ۲۶ روزش بود از تخت افتاد
کلی خودمو سرزنش کردم کلی خودمو اذیت کردم روزایی رو گذروندم که برا دشمنمم نمیخوام
ولی فهمیدم مقصر نبودم
من فقط تنها بودم
خسته بودم
بی خواب بودم
افسرده بودم
چشمام ی لحظه از شدت خستگی و تنهایی روهم رفت و اون اتفاق افتاد
خداروشکر گذشت و بخیرم گذشت
اما متوجه شدم ک من ی مادرم و ی مادر همیشه تنهاست
حتی وقتی بچت ی مشکلی داره و مریض میشه
پدر اون بچه به اندازه مادر غمگین نیست
ی مادر همیشه کامل و کافیه و در عین حال احساس ناکافی بودن میکنه
تازه اولشه عزیزم
انقدر ازین ناراحتیا و خستگی ها برات پیش میاد که ازت یه مادر قوی میسازه برای بچت
من همیشه احساس تنهایی میکنم
گریه میکنم
گاهی اونقدر افسرده و غمگین میشم که نگو
ولی بازم بلند میشم و به بچهام میرسم
همه اینا میگذره ...
عزیزم مگه چند کیلو وزنش؟
وای منم اینجوری هستم
دقیقا
منم دقیقا مثل شما هستم
و احساس ناکافی بودن و از همه بدتر نظر و دیدگاه اطرافیانم مخصوصا شوهرم
مگه وزنش چقدره
عزیزم. مریض میشه یا فقط نگران مریضی هستی؟
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.