تجربه واکسن ۱۸ماهگی دخترم💉💉💉
اول از همه نترسید چون ترسش از خودش بزرگتره،اینم یه واکسنه مثل بقیه واکسنا و یه مرحله ی خیلی کوتاه و گذراست...گنده ش نکنید تو ذهنتون

من هفته پیش شنبه میخواستم بزنم کلی خودمو آماده کردم از روز قبل خونه رو تمیز کردم براش ماهیچه تو شیشه پختم اما چون خانوم خانوما ساعت ۴و۵صبح بیدار شد و دیر خوابید برنامه مونو به هم ریخت دیگه ساعت ۱۰ونیم بیدار شدیم زنگ زدم بهداشت گفت واکسن تموم شد سه شنبه بیا صبح زود🥲
سه شنبه شد و ما رفتیم بماند که ۲ساعت تو انتظار بودیم
براش یه قاشق چنگال قورباغه ای جایزه گرفته بودم و هندونه ام بردم چون عاشقشه که بعد واکسن بلافاصله بدیم بهش، واکسنو زد خیلی گریه کرد بغلش کردم تو اوج گریه مامانم هدیه شو داد بچم با گریه صدای قورباغه رو درمیاورد😁ولی واقعا تو اروم شدنش خیلی کمک کرد بهش هندونه دادیمو اروم شد رفتیم خونه
یکمم گذاشتم راه بره
سریع بهش قطره استا دادم
تو خونه ام کلی بازی کرد و بدو بدو کرد
ناهار سوپ گذاشتم براش که نخورد و خوابید،یه کم تو خواب کمپرس سرد گذاشتم براش چون تو بیداری اصلا نمیذاشت
وقتی بیدار شد همچنان حالش خوب بود،تب هم داشت اما با قطره کنترل میشد هر ۴ساعت آلارم گذاشتم میدادم بهش،ولی حالش خوب بود و همچنان بازیشو میکرد کارامو کردمو با مامانم رفتیم خونشون گفتم اونجا سرش بیشتر گرمه کمتر اذیت میشه...👇🏻

۴ پاسخ

ساعت ۱۰شب رسیدیم اونجا بازم حالش خوب بود ولی کم کم دیگه بهونه هاش شروع شد یکمی میلنگید ولی همچنان راه میرفت هی میگفت پا پا،ینی پام درد میکنه
دیگه نمیذاشت عوضش کنم درد داشت ولی من با محبت بوسش میکردم بغلش میکردم باهاش حرف میزدم و کارمم میکردم دلم براش میسوختا ولی کارمم میکردم
خلاصه هرجوری بود خوابوندمش قطره هم دادم خودمم خوابیدم هی پامیشدیم تبشو چک میکردیم
خلااااصش کنم تا فردا بعد از ظهرش من استا رو ادامه دادم دیگه تبش افتاد پا دردشم تموم شد خداروشکر ولی اشتها اصلااا نداشت که اذیتش نکردیم هرچی میلش میکشید میدادم بخوره+شیر
پروسه ش حدودا ۲روزه تموم شد اصلا نترسید انقد بهش فکر نکنید منم یه کوچولو استرس داشتم ولی همش میگفتم تموم میشه میگذره
و اینکه حتما به یه نفر بگید بیاد پیشتون خیلی مهمه
اگه تو فامیلم بچه دارید بگید بیاد چند ساعت پیشتون باشه که سرش گرم شه یا شما برید، راحت بگیرید راحت میگذره ان شاالله سبک باشه واسه کوچولوهاتون

ممنون ک توضیح دادید. مفید بود. 😍

فردا واکسن دخترمه ودقیقا به این تایپکت احتیاج داشتم ممنونم بابت دلگرمیتون ❤️
برای دختر منم دعا کنید به راحتی بگذره واسش

منم چند روز دیگه دخترمو میبرم برا واکسن خیلی استرس دارم و اینکه شهر غریب تنهام ی نفرم نیست پیشمون باشه😭

سوال های مرتبط

مامان مهدیار مامان مهدیار ۱ سالگی
سلام به همتون
خواستم تجربه واکسن 18ماهگی مهدیار رو بگم
روز سه شنبه ساعت 11مهدیار و حاضر کردم بهش یکم ایبوپروفن دادم (به استامینوفن حساسیت داره) و رفتیم بهداشت از اول تا آخر که برگشتیم کلا گریه میکرد به خاطر این که از بهداشت می‌ترسه بعد اومدیم خونه باهاش کلی بازی کردیم تا پاهاش میگیره بعد خسته شد و خوابید بعد نیم ساعت از خواب بیدار شد و شروع کرد به گریه به خاطر پاش همون موقع بچه های خواهرم اومدن خونمون و چون خیلی بهشون وابسته شده خوشحال شد و درد پاشو یادش رفت همون‌طور که پاش لنگ میزد باهاشون می‌رقصید و بازی میکرد خلاصه کلی تحرک داشت تا شب که یکم بهونه گیری میکرد بعد جای آمپول و ایبوپروفن زدم ب بعد آروم شد و سر موقع هم بهش ایبوپروفن میدادم که تب نکنه یه کم سرش داغ میشد ولی با یه بار شستن صورت خوب میشد آخر شب هم که خوابید اما تا میخواست به طرف چپ علت بزنه پاش درد می‌گرفت م دوباره به طرف راست بر میگشت منم که تقریباً از ترس این که تب نکنه تا صبح بیدار بودم صبح هم که از خواب بیدار شد شروع کرد به راه رفتن و بازی کردن خودمم باهاش شریک میشدم تو بازی تا بهونه نگیره نزدیک ظهر هم با باباش بردیمش با ماشین دورش دادیم و اومدیم خونه همه چی خوب بود تا اینکه شب برق قطع شد مهدیار هم که بشدت از تاریکی متنفره و غر میزنه به خاطر همین نزدیکی خونمون مراسم شبیه خوانی بود رفتیم اونجا بعد با بچه ها کلی بازی و بدوبدو کرد تا خسته شدو خوابش برد تا الآنم که خوابه و خدارو شکر مشکلی ندارن
در کل مرحله سختی نبود واسه مهدیار امیدوارم واسه همه ی بچه ها آسون بگذره
۱۴۰۴/۵/۱۵
مامان ساره مامان ساره ۱ سالگی
مامانا بلاخره با یه هفته تاخیر ما هم واکسن18ماهگی امروز زدیم.
تو مرکز بهداشت از بس گریه کرد تمام صداش کیپ شد منتها تو ماشین دیگه با مامانم یکم بازی کرد تا رسیدیم خونه خوابش میومد خیلی چون قبل بردن به بهداشت ساعت7/30بیدارش کردم بعد تا8بهش شربت پاراکید دادم بجای قطره اونم5سی سی بخاطر همون بیدار شدن و تاثیر دارو خسته بود دیگه یه نیم ساعت بزور با اسب اینا سرگرمش کردم که یکم راه بره بعد اون خودش رفت سمت نانوش که لالا کنم اما چون خیلی بد واکسن بود تا الان که تجربه داشتیم دیگه وسایلاش برداشتیم از صبح مستقیم اومدیم خونه مامانم اینا با اینکه دوتا خیابون فاصله داریم اما مامانم گفت بیا اینجا من حواسم به بچه باشه خونه نمون دیگه چون سریای قبل هم کلا تایم واکسن خودش کنارم بود با همه این توضیحا لطفا دعا کنید که سبک ترین حالت براش بگذره چون تازه وزنش رسیده10کیلو ولی ماشاالله قدش84بهم گفت اما من همیشه یکی دوستانت خطا در نظر میگیرم که شاید کوتاه تر باشه قد بچه اونا تند تند اندازه میگیرن
مامان آراز مامان آراز ۱ سالگی
سلاااام از سومین روز واکسن🖐
میخام تجربمو بگم....آراز کلا بد واکسنه سر همهههه ی واکسناش تب کرد دوماهی یه روز تب وچهارماهگی دو روز شش ماهگی ک کلا بستری شد تو بیمارستان بخاطر تب...بخاطر همین خیلی استرس اینو داشتم ۱۸ماهگی ک همه هم خیییلی بزرگش کرده بودن خیلی میترسیدم...
من قبل واکسن استا دادم رفتیم بهداشت بعد اونجا بردمش خانه بازی یک ساعت بازی کرد بعد اون رفتیم خونه داداشم با برادرزاده هام کلی بازی کرد..
تصمیم داشتم بعد اون برم خونه خاهرم چون اراز خیلی اونجارو دوس داره
تو ماشین بیحال شد خابید تا رسیدیم اونجا شارژ شد تا ۱۲ شب زمین نشست فقط بعضی وقتا دستشو میگرف میگف درد
دیگ ۱۲ شب خودش گف لالا خابوندمش تو خاب تب کرد بهش پروفن دادم دی تا ۲ ۳ تبش کم شد ولی ما تا ۷صب بیدار بودیم روز دوم اصلا تب نکرد ولی سر ساعت استا میدادم بهش امروزم ک دیگ کلا دارو ندادم
خبببب همین دیگ خاستم بگم اونجوری ک خیلیا میترسونن ادمو نیس برا ما خیلی راحت بود خداروشکررررر... حتمااا بزارین بچه ها فعالیت کنن ک واکسن پخش شه ...😘😘