۴۱ پاسخ

چرا از شیر نمیگیری خب دختر؟ من گرفتم راااحت شدم

منم موندم چجپری از شیر بگیرمش ۱۰ روز دیگه ۲ سالش میشه
فقط از پوشک گرفتمش

وای منم دقیییییقا همین بودم و بهترین کاری که در حق خودم و بچم کردم این بود که از شیر گرفتمش

سلام عزیزدلم به شدددددت درکت میکنم خیلیییییییییییییی اذیتم منم منتظرم فقط مهربشه بگیرمش

شرح حال من 🤧

منم همین اوضاع رو دارم
تو مهمونیها هم باید یه سره خدمات می می بدم
از قبل بیشتر وابسته شده
حالم از خودم بهم میخوره

دندون که درمیارن نمیشه از شیرگرفت؟
دندونای اسیاب پسرم داره درمیاد یکم زده بیرون یکیش هنوز ورم داره و خب خیلی دردداره ۴تاباهم
من امروز صبح بهش شیردادم تا ساعت۴ندادم
بعدشبم موقع خواب خورد
یعنی کاربدی کردم؟خواستم یکم غذابخوره
اگه باید این دوره شیربخوره دیگه کمش نکنم
نمیخوام کلا قطع بشه فقط خواستم کمتربشه

منم همین طور عزیزم منم همین طور🫠

من هم همیتطور بودم و همه از،اینکه من حالم بهم میخوره موقع شیر دادن و لذت نمیبرم از اینکه بچم تو آغوشمه سرزنشم میکردن یکسال ۷ ماهگی از،شیر گرفتمش هم حال خودم خوب شد هم رابطه ام با دخترم

منم پسرم خیلی میخورد دائم اویزونم بود هر ۲۰٫۳۰ دقیقه میومد گیر میداد
کم کم کمش کردم الان شده روزی دو سه بار تا اخر شهریور میدم بعدم میگیرم

شیر خشک نمیخوره؟ یا شیر معمولی؟

ب شدت درکت میکنم دارم عذاب میکشم فقط منتظرم این یکی دوماه هم بگذره

عزیزم منم شرایط شمارو دارم ، اما اگه منتظر دندونی من شنیدم ۴ تا آخری ممکنه تا ۳ سالگی طول بکشه دراومدنش
برا پسر منم ۴ تا مونده

الهی آمین توان بده
من دستم رو میذارم زو نوک اون یکی که فشار نده چون واقعا دوست ندارم
من واقعا گاهی وقتا اینقدر درد میاد که سرم هم زمان درد میاد بعد که پا میشم استخوان پاهام انگار خشکه انگار کلسیم توش نیست دیگه

از شیر بگیرش اون شیر در از حرص و عذابی که بهش میدی تو روحیاتش تاثیر داره به جاش شیرخشک بده

واقعا حق داری عزیزم. من شیرم هم خیلی کم بود و فقط دو ماه و اون هم در کنار شیر خشک به بچه‌م شیر دادم اما همونم اذیت بودم و اصلا حس خوبی نداشتم. به جز همسرم هیچ‌کس درک نمی‌کرد که چقدر از این کار بدم می‌آد و سرآخر هم تو دو ماهگی کاملا شیرخشک رو جایگزین کردم و راحت شدم.

منم دقیقا همین شرایط داشتم دیگه یکسال و نه ماهگی از شیر گرفتمش
ولی انگار الان یادم رفته عذاب وجدان دارم بابتش که تا دو سال ندادم بهش

فک کردم پسرهههه😅😅😅

میتونی ازشیربگیریش الان

منم اخراش همین حسو داشتم وتا ۱۸ماهگی بیشتر شیر ندادم چون واقعا روان خودم مهم بود

منم خیلی دوست داشتم این روزا رو تجربه کنم باید خیلی شیرین باشه اما متاسفانه دختر من از ۳ ماهگی امتناع کرد و من کلی اشک ریختم دکتر رفتم ولی فایده ای نداشت

هدی جان غذا خوردنش چطور شد ؟ خودش میاد دنبال غذا ؟ منم میخوام روش شما رو پیش برم ولی میترسم ، خیلی میترسم جواب نده و لاغر که هست لاغرتر هم بشه 😔

چرا فکر میکنی وظیفته تا دو سالگی شیر بدی تو هم ادمی خسته میشی حق داری تو مادر اون بچه ای و از همه بیشتر دوسش داری و از همه بیشتر دلسوز اون بچه ای اگه حس میکنی از شیر بگیریش لاغر نمیشه ضعیف نمیشه قشنگ غذاشو میخوره بگیر الان دیگه خیلی زودم نیست دختر تا یک سال و هشت ماه میخوره پسر تا دوسال بعدشم اون بچه الان بیشتر از شیر نیاز به یه مادر خوشحال با روحیه ای سالم و خوب داره

عزیزم بشدت موافقم و درکت میکنم دیگه شیر دادن اصا لذت بخش نیست و روانمو بهم میریزه هی میگم از شیر بگیرمش باز میگم دندوناش دربیاد دخترم ۸ تا دندون داره..‌اخه احساس میکنم دیگه اصا براشونم شیر مفید نیست جز اینکه از اشتها بندازه و همش اویزون مادر باشن باورت میشه بخدا گاهی الکی خودمو مشغول میکنم که نشینم تا مبادا بهم بچسبه وای اون لحظه ای که بین انگشتاش میگیره نوک سینه رو یا با ناخن هاش میکشه 😑😥

حالا امروز از ۹ صبح ک بیدار شده تا الان نخوابیده همش بیدار بود تا الان بیهوش شد
واقعا دیگ توان ندارم 😭😭😭از همون اول از شیر دادن بدم می اومد الانم هی انگشت میکشه رو نوکش گوشتم میریزه هی ور میره🤐🤐🤐🤐

با پیامت ک خوندم گریه کردم چون از غروب ده بار خواستم بیام همینارو زار بزنم اینجا ولی وقت نکردم قبلا روز کمتر میخورد شب یبار بیدار میشد الان هر دقیقه میخواد شبا هر نیم ساعت پا میشه میخواد دیوونه شدم کشش ندارم دیگ

دختر منم مثل بچه شماس و من تمام حرف هایی که می‌زنید رو کاملا درک می‌کنم. حس و حالتون رو می‌فهمم.
من با تلخک از شیر گرفتمش و دیگه کامل غذا میخوره.
با این که دلم برای شیر خوردنش تنگ شده اما باز از تصمیمم راضی ام.
شما هم اگر دوست داری امتحان کن

هدی جانم عزیزم درکت میکنم برای همین هربار مادر به بچه ش شیر بده انگار برده ای آزادکرده
تو روایات هم تا بیست ماه توصیه شده کایلین دیگه بیست ماهشه کافیه بنظرم کم کم از شیربگیرش
ضمنا شیردادن محبت مادره نه وظیفه اگرم کسی گفت چرا ندادی و فلان جوابی نده حس ناکافی بودنم پیدا نکن
منم خرداد سلمارو از شیرخودم گرفتم شیرخشک میخوره اصلاهم عذاب وجدان ندارم

دخترمنم میگه مینومینومیخام

امین 😢

سلام دقیقا منم همین جوریم ولی تحمل میکنم تا دو سالگی

بنظرم اون مال قدیمابود میگفتن هوا گرمه از شیر نگیرید.اونوقتا بچه ها چیزی نبود بخورن.ولی الان ماشاالله بستنی وآب میوه ومیوه و....هست بدیم بچه ها بخورن

پسر منم همینه دائم شیر میخاد،مگر این که بیرون باشیم سرش گرم باشه منم قصد دارم مهر از شیر بگیرم به امید خدا

عزیزم چه نازه خدا حفظش کنه،منم شرایط تورو دارم گلم

میفهمم چی میگی درکت میکنم منم دقیقا توی همین حالتم
جوری زده بود ب سرم ک دیروز میخواستم از شیر بگیرمش باز همش میگن تابستون خوب نیس عذاب وجدان گرفتم و ققط منتظرم اوووول مهر رسید از شیر میگیرمش ان شالله

۲۱ ماهگی از شیر گرفتم بسیار راضی ام. دکتر ام گفت زیادی ام دادی.

قطره ویتامین دی بده بهش تا زود دندوناش دربیاد.
عزیزم این همه مدت صبرکردی دو ماهه دیگه هم صبرکن ان شاءالله اونوقت شیرشو قطع کن

ای جانم عزیز دلم خیییلی حق داری بیا بغلم❤🫂

جرات یه دراز کشیدنم ندارم همه جا میگه می می

عزیزم این حالتو بیشتر ماها داریم.
من بعد واکسن ۱۸ماهگی پسرمو از شیر گرفتم.تمام حالتای شما به توان صد رو داشتم.جوری بود که پسرم غذا رو کم می‌خورد بعد غذا آویزون من میشد.
بهترین کاری که در حق جفتمون کردم همین از شیر گرفتنش بود.شبا یک‌ساعت به یک ساعت بیدار میشد دنبال سینه می‌گشت.دوتا میک میزد با اون یکی سینه بازی می‌کرد بعد پشتشو میکرد بهم می‌خوابید.تمام روانم بهم ریخته بود.قبلترشم چندین بار خواستم بگیرم ولی همسر محترم😒اجازه نمیدادن.چون بچه گریه میکرد و نباید میکرد😶

کاملا باپوست وگوشتم درکت میکنم
دقیقا تو شرایط شما قراردارم
منم گذاشتم مهر
ایشا لله ب امیدخدا باکمترین سختی رهاش کنن

سوال های مرتبط

مامان دلوین تودلی مامان دلوین تودلی هفته بیست‌وپنجم بارداری
مامان ایرمان🧸 مامان ایرمان🧸 ۱ سالگی
یه آپشن لذت بخشم تو زندگی هست که بقیه ی آدما ازش بی خبرن و فقط بعد از بچه دار شدنه که بهش پی میبری!
هیچ کاری نکردن🙂
من واقعا قبل از مامان شدنم نمیدونستم چنین تفریحی هم وجود داره
ایرمان ساعت هشت خوابید و همینجا کنارش شاممو خوردم
یه دوش فوری هم گرفتم
و الان دو ساعته که آزادم و عین سرخوشا رو تخت دراز کشیدم و به سقف اتاق خیره شدم و ازینکه هیچ کاری نمیکنم دارم بی نهایت لذت میبرم
تنها صدایی که میاد صدای ماشینا و خیابونه که من عاشقشم چون حس زندگی بهم میده!
انقد این هیچ کاری نکردنه داره بهم حال میده که حتی دلم نمیخواد ادامه ی نیک سرشت رو هم بخونم تا این حال خوش رو با تمام وجودم حسش کنم
کاشکی زمان دیرتر بگذره چون من عاشق این ساعت از شبم
حتی توی روز هم که پسرم میخوابه این لذتو حس نمیکنم نمیدونم چرا اما واقعا به آرامش آخر شبا عجیب عادت کردم...
انگار این موقع که میشه دیگه هرکی سرش به کار خودشه و نمیتونه جریان زندگیتو بهم بزنه
شمام مث من از هیچ کاری نکردن لذت بردین تاحالا?! (: