یه آپشن لذت بخشم تو زندگی هست که بقیه ی آدما ازش بی خبرن و فقط بعد از بچه دار شدنه که بهش پی میبری!
هیچ کاری نکردن🙂
من واقعا قبل از مامان شدنم نمیدونستم چنین تفریحی هم وجود داره
ایرمان ساعت هشت خوابید و همینجا کنارش شاممو خوردم
یه دوش فوری هم گرفتم
و الان دو ساعته که آزادم و عین سرخوشا رو تخت دراز کشیدم و به سقف اتاق خیره شدم و ازینکه هیچ کاری نمیکنم دارم بی نهایت لذت میبرم
تنها صدایی که میاد صدای ماشینا و خیابونه که من عاشقشم چون حس زندگی بهم میده!
انقد این هیچ کاری نکردنه داره بهم حال میده که حتی دلم نمیخواد ادامه ی نیک سرشت رو هم بخونم تا این حال خوش رو با تمام وجودم حسش کنم
کاشکی زمان دیرتر بگذره چون من عاشق این ساعت از شبم
حتی توی روز هم که پسرم میخوابه این لذتو حس نمیکنم نمیدونم چرا اما واقعا به آرامش آخر شبا عجیب عادت کردم...
انگار این موقع که میشه دیگه هرکی سرش به کار خودشه و نمیتونه جریان زندگیتو بهم بزنه
شمام مث من از هیچ کاری نکردن لذت بردین تاحالا?! (:

تصویر
۱۳ پاسخ

من گاهي اين هيچ كاري نكردنم تا ٤ صبح طول ميكشه
همسرم بيدار ميشه ميبينه بيدارم ميگه چرا نميخابيبييييي ولي واقعا دلم نميخاد بخابم با اينكه خسته ام اما دوس دارم اين تنهاييه و سكوته رو داشته باشم

نه من دچار گفت و گوی ذهنی میشم که دو ساعت دیگه بیدار میشه و نصف شبه و من هنوز نخوابیدم و بچه ای که فول شارژه و تا خود صبح دیگه قرار نخوابه

سلام نازنین جون میشه محبت کنی درخواستمو قبول کنی

دقیقا منم شبا اینطوری فقط برا خودم از سکوت شب لذت میبرم

لذتت و ببر چون وقتی دوتا باشن. حتما یکیشون بیداره وقتی اون یکی خوابه اونام خواب باشن. دیگه جونی در بدن نمیمونه. برا بیدار موندن

منم دقیقا همینم
دوست دارم بشینم و هیچ کاری نکنم

من مدلم یطوریه نمیتونم بدون هیچ کاری باشم
ولی خب از فعالیت های تک نفره خیلی لذت میبرم دوس دارم پسرم که خوابید
برم و توی دفترم بنویسم از روزم
خیلی بهم لذت میده نوشتن

به نام خدا ساعت ۱۲ میخابه اون موقع من فرصت لذت ندارم منم بیهوش میشم😂

میفهمم چیمیگی من همیشه از بیخوابی مینالم ولی حاظرم نخوابم و بیدار بمونم و از تنهایی شبم لذت ببرم ولی باز همون موقم دارم به فردای بچم فک میکنم چی بپزم میانوعده چی بدم
یه چایی و شکلات تلخم بزن تکمیل بشه

دقیقا شب بهترین موقع برا ماعه ک برا خودمون باشیم
من ک کلا شب میشه فشرده فیلم میبینم

واااااای آره من امین رو ک میخابونم میام تو پذیرایی میشینم ی چایی میریزم فقط ب در و دیوار نگا میکنم لذت میبرم
البته بیشتر شبا زودتر از اون بیهوش میشم😂😂😂😂😂

من فک میکنم دیگه نمیتونم ناراحتی خودم شوهرم بچم خیلی خسته شدم فقد دخترم حالمو خوب میکند❤️‍🩹❤️‍🩹❤️‍🩹

دقیقا میفهمم چی میگی، منم همینطورم

سوال های مرتبط

مامان نیکا مامان نیکا ۲ سالگی
امشب که دخترم تو بغلم بود دقیقا وسط منو باباش طبق روال هرشب داشتیم بازی میکردیمو میخندیدمو غرق عشقش میکردیم تا خوابش ببره یهو یاد یکی از اقوام افتادم که هردوتا بچه‌شو از سه ماهگی تو اتاقای تاریک خودشون میذاشت تا بخوابن ! وقتی بچه رو میذاشت تو تخت تاریکش میومد بیرون میگفت مامان کار داره تو بخواب!!!
چرا جدیدا اصرار دارن که نسل جدید بی احساس مث رباط بدون هیچ وابستگی حتی به خانواده تحویل جامعه بدن؟ الان یکسری میان میگن ما درطول روز عشق میدیم ربطی به خواب نداره و هزارتا بهونه دیگه!
بابا چتونه یکم شل کنید بخدا این وابستگی این احساسات این روال زندگی لازمه . بخوای نخوای بزرگتر بشی زندگی رباتی میشه ولی ادمیزاد باید یه دلبستگی داشته باشه وگرنه تو این دنیای نامرد زود سقوط میکنه.
من با نظر یکسری دکترا و روانشناسا دقیقا موافقم که بچه نباید جای خوابش تا وقتی که امادگیشو نداره جدا کرد باید صبر کنید تا خودش بخواد به استقلال برسه حتی شده ۷-۸ سال طول بکشه و چی بهتر از این برای پدرمادر هست؟ مگه ما چندسال میتونیم از وجود این فسقلیا لذت ببریم ؟ پس حتی برای خودمونم شده خاطرات خوب بسازیم بعدا که بزرگ شدن و رفتن یادمون بیادچه شب‌هایی تو بغل هم گفتیمو خندیدیم و گوربابای دنیا لذت بردیم از وجود هم 😍
اینم اضافه کنم منو دخترم کلی باهم بازی میکنیم تا خوابش بگیره بعدش که خوابش گرفت میذارمش تو تخت خودش که چسبیده به تخت ما چون اینجوری هردو راحتتریم اونم راحت با خیال راحت که نمیفته غلت میزنه ولی نیم ساعت قبل از خواب تو بغل هم عشق میکنیم پیشنهاد میدم ازش غافل نشید و با حرص نخواید بچه رو بخوابونید❤️
مامان اَبرا جون☁️ مامان اَبرا جون☁️ ۱ سالگی
امشب شبه دومی هسته که شروع کردم به گرفتن شیر 🌈💧
امروز ۳ وعده بهش شیر دادم و ساعتا ۱۲سینه هام در حال انفجار بودن که دادم هر دوتا رو خورد تا مقداری که سینه هام یکم سبک شدن
دخترم و که تو بغلم بود گذاشتم رو پام و رو پا خوابوندم و بعدش که خواب رفت گرفتمش تو بغل به این یکسال و هفت ماه فکر کردم که چقدر سریع گذشت .اولین باری که به دخترم شیر دادم تو بیمارستان اومد جلو چشمم و چه حس عجیبی بود اولین باری که شیر دادم
ناخودآگاه شروع کردم گریه کردن و دیدم دارم با دخترم حرف میزنم
میگم مامان تمام قطره قطره شیری که دادم حلالت باشه مامان .تو منو مامان کردی و حس قشنگ مادر شدن رو بهم بخشیدی .مامان معذرت می‌خوام که دارم از شیر میگیرمت چون باید کم کم جدا بشی و غذا بخوری این یک مرحله از رشدت هسته برای هر دوتا مون سخته مخصوصا برای من .تو فراموش میکنی وقتی بزرگ بشی ولی این منم که هیچ وقت فراموش نمیکنم ....
داشتم آروم گریه میکردم که همسرم صدامو شنید و گفت چرا گریه می‌کنی دلت براش میسوزه.اشکالی نداره باید این کار رو بکنی
و گرفت خوابید .
..
واقعا اون لحظه فهمیدم مادر بودن و پدر بودن چقدر باهم متفاوته وقتی من تمام جونم غم داره از جدایی شیرم از بچم شوهرم راحت حرف میزنم انکاری که کار خاصی نیست
بهشت زیر پای مادران هسته واقعا 🩵🤍
مامان پناه مامان پناه ۱ سالگی
همه میگن بچه رو کمتر از دوسال از شیر نگیر ولی به نظرم نمیشه یه نسخه رو برای همه پیچید
دختر من به شدت وابسته ی شیر بود ،توی طول رور کلا من همش یه سره داشتم شیر میدادم و بهم آویزون بود حتی سر سفره هم من غذا میخوردم دخترم رو پام داشت شیر میخورد،شبا هم که قشنگ 10 بار بیشتر بیدار میشد شیر میخورد حتی اگر سیرش میکردم و کلی به زور و بازی بهش غذا میدادم باید مثل پستونک تو دهنش بود،نگین چرا شیر شبو قطع نکردی چون من تمااام سعی خودمو کردم ولی نشد که نشد و برای دختر من تعریف نشده بود که صبحا میشه شیر بخوره و شبا شیر نمیتونه بخوره و اینکه کلا دخترم بدون شیر نمیخوابید یعنی کلا با سینه خوابش میبرد وشیر شب باعث خرابی دندونش داشت میشد و روی دندنش لکه افتاده ..
غذا هم یا کلا نمیخورد یا کم میخورد چون شکمش رو با شیر سیر میکرد و کلا بعد از یکسال و نیم وزنش به 9 کیلو هم نمیرسه😑😢
و اینکه من یکسال و هشت ماه بود آرزوی خوااااب داشتم و چون خودش شبا تا صبح شیر میخورد خواب آرومی نداشت و میگن بچه تو خواب رشد میکنه ولی حتی یک ساعت خواب عمیق نداشت😑
خلاصه دوست داشتم تا دوسالگی بهش شیر بدم ولی درحقش لطف که نمیکردم هیچ،باعث ظلم بهش داشتم میشدم چون بعد از یکسالگی هم اولویت با غذا هست نه شیر مادر
خلاصه یکسال و هشت ماه کامل شیر خورد و تصمیم بر این شد که اول یکسال و نه ماه ازش شیرو بگیرم و تماااام
و پنجشنبه صبح چسب زخم زدم روی سینم و یه تیکه از موهام رو چیدم و زیر چسب زخم وصل کردم و گفتم اوف شده ،شب اول خیلی گریه کرد ولی بعدش کم کم باهاش کنار اومد،الانم شبا یه بار بیدار میشه آب میخوره و میخوابه
با امروز شش روز هست شیرو قطع کردم و به شدت از کاری که کردم راضی هستم و بی نهایت از تصمیمم خوشحالم😍
مامان امیرعلی جانم♥️ مامان امیرعلی جانم♥️ ۱ سالگی
مامانا چند روزه یچیزی مث خوره افتاده به جونم ،راستش من چندشب پیش اتفاقی یه کلیپی تواینستادیدم که یه خانومی می‌گفت بچم تا بیست ماهگی رشدش همه چیزش عالی پیش می‌رفت اما تو22ماهگیش یه حرکاتی انجام میداد که متوجه شدیم اوتیسم داره، از اون شب همش حرکات ،رفتار بچمو زیر نظر دارم، مثلاً یه حرکتی که بارها دیدم انجام میده دور خودش می‌چرخه تا حدی که سرش گیج می‌ره میفته، هرچی هم بهش میگم مامان اینکارو نکن بازم کار خودشو میکنه، خانومه می‌گفت یکی از علایم اوتیسم اینه که بچه مدام دور خودش میچرخه، واقعا نگران شدم، من اصلا اینجور پستا یا مطالب رو دنبال نمیکنم اما از اون شب که تو اینستا دیدم استرس گرفتم، شوهرمم میگه الکی رو بچه برچسب نزن، امروزم یکدفعه دیدم بچم چندبار داره به دستاش نگاه می‌کنه که میگفتن این که بچه به دستاش نگاه می‌کنه هم یکی از علائم اوتیسمه، یا مثلاً میگفتن اگر بچه دستتو بگیره و به یچیزی اشاره کنه که بهش بدی اونم یکی از علائمشه، نمی‌دونم الکی حساس شدم، یا واقعا این رفتارا جای نگرانی داره، بخدا فکرشم داره دیوونم میکنه