امشب شبه دومی هسته که شروع کردم به گرفتن شیر 🌈💧
امروز ۳ وعده بهش شیر دادم و ساعتا ۱۲سینه هام در حال انفجار بودن که دادم هر دوتا رو خورد تا مقداری که سینه هام یکم سبک شدن
دخترم و که تو بغلم بود گذاشتم رو پام و رو پا خوابوندم و بعدش که خواب رفت گرفتمش تو بغل به این یکسال و هفت ماه فکر کردم که چقدر سریع گذشت .اولین باری که به دخترم شیر دادم تو بیمارستان اومد جلو چشمم و چه حس عجیبی بود اولین باری که شیر دادم
ناخودآگاه شروع کردم گریه کردن و دیدم دارم با دخترم حرف میزنم
میگم مامان تمام قطره قطره شیری که دادم حلالت باشه مامان .تو منو مامان کردی و حس قشنگ مادر شدن رو بهم بخشیدی .مامان معذرت می‌خوام که دارم از شیر میگیرمت چون باید کم کم جدا بشی و غذا بخوری این یک مرحله از رشدت هسته برای هر دوتا مون سخته مخصوصا برای من .تو فراموش میکنی وقتی بزرگ بشی ولی این منم که هیچ وقت فراموش نمیکنم ....
داشتم آروم گریه میکردم که همسرم صدامو شنید و گفت چرا گریه می‌کنی دلت براش میسوزه.اشکالی نداره باید این کار رو بکنی
و گرفت خوابید .
..
واقعا اون لحظه فهمیدم مادر بودن و پدر بودن چقدر باهم متفاوته وقتی من تمام جونم غم داره از جدایی شیرم از بچم شوهرم راحت حرف میزنم انکاری که کار خاصی نیست
بهشت زیر پای مادران هسته واقعا 🩵🤍

۱۰ پاسخ

منم یک هفتس ک دخترمو از شیر گرفتم
من بخاطر پوستم چون جوش میزنه باید دارو مصرف کنم وگرنه جاشون گود میشه
ب خاطر همین از شیر گرفتمش

الان بهتر غذا میخوره
خوابش خیلیییییی عمیق شده
تا ساعت ۱۰ صبح میخابه
ساعت ۱۱شب میخابه
غذاش ب موقع
بازیش ب موقع
خوابشم ب موقع
خیلی خوب شده اروم تر هم شده قبلا خیلی جیغ میزد الان اروم تر شده حرفاشم واضح تر شده

اوووخی گرریم گرفت با این تاپیک😭😭واقعا مادر شدت خیلی سخته ...خدا همه ی بچها رو حفظ کنه دختر گل تو رو هم همچین

ناخودآگاه اشک ریختم 🥲🥲🥲هنوز نگرفتم استرس دارم نمتونم از خودم جداش کنم بااین که خیلی اذیتم

وای منم میخوام بگیرم امروز خواستم بگیرم گفتم بمونه واسه فردا

ببخشید چرا همتون آلان میخواین از شیر بگیرید بچه هاتون رو مگه تا دو سالگی نباید شیر بخورن ؟

افرین تو یه مادر نمونه هستی افرین ب حوصلت👌❤️

عززیزززم چه مامان با احساسی🥹
منم گریه ام گرفت
هیچ کس هیچ‌کس تو این دنیا مادر نمیشه واقعا اینو تا زمانی که خودم مادر نشده بودم درک نمیکردم
همه اذیتهای بچه با مادره همه غر زدناش گریه هاش اما با این حال مادر جونش درمیاد وقتی بچه یه آخ کوچیک میگه
خدا براهم حفظتون کنه

درکت میکنم واقعا سخته
من میگرن دارم و هرمون های بارداری شیردهی باعث شد خیلی شدت بگیره ۱۱ماه تموم با هزارجور مصیبت بهش شیردادم هر هرفته زیر سرم بودم به خاطر سردردام اخر سر دکترم عصبانی شد که بابا چرا خودت رو زجر میدی از شیر بگیرش شیر خشک بده ی هفته فقط کریه کردم واون هفته اخر شیردهی هی از شیردادنم فیلم میگرفتم که یادگاری بمونه هی گریم میکرفت خیلی سخت گذشت

منم میخوام شروع کنم از شیر بگیرمش
شما با چه روشی داری میگیری
منم خیلی دلم براش میسوزه اصلا دلم نمیاد اینکار و بکنم ولی مجبورم

منم امروز روز دومه که گرفتمش ولی من خیلی یهویی از پنجشنبه صب کلا ندادم بهش سینه هامم در حال ترکیدنه دیگه
همسر منم همینه من خیلی ناراحتم ولی شوهرم میگه چیشده مگه اخه
موفق باشی گلم ایشالله راحت باشه برا کوچولوت

سوال های مرتبط

مامان اَبرا جون☁️ مامان اَبرا جون☁️ ۱ سالگی
شب چهارم از شیر گرفتن دخترم
دیشب داشتم از درد سینه میمردم وقتی دخترم رو خوابوندم نصف شب دیدم بیدار شد دخترم و خودم از خدا خواسته تو خواب بهش شیر دادم و اونم که دید سینه هسته خوشحال دیگه مداوم از خواب بیدار میشد شیر میخورد دیشب ۴بار از خواب بیدار شد شیر خورد دیگه سر صبح ساعتا ۶بیدار شد کاملا هوشیار بود گفتم میمی اخی شده نیسته دیدم نه دارع گریه میکنه دیگه بهش شیر دادم و خوابید ساعتا ۹بیدار شد و گفت ممه دیگه منم از ساعتا ۶ تا الان بهش شیر ندادم و همش بهش شیر پاستوریزه و غذا دادم
دییگه با یک ماما مشورت کردم گفت قرص سفالکسین ۵۰۰بخور و روی سینت برگ کلم بزار و دیشب هم همون قرص کابرگولین رو خوردم
تا الان منی که پر شیر بودم در حد مناسب به شیر اومدن و هنوز به درد گرفتن نرسیدن یکی از سینه هام یکم پر شیر تره و فعلا اون یکم ورم کرده ولی درد نداره
امید وارم امشب گریه نکنه و شیر نخواد وگرنه نمیدونم چه خاکی تو سرم بریزم اگه گریش شدید بشه بهش سینه بدم؟
مامان لیام جان مامان لیام جان ۱ سالگی
اشک هام رو که بی وقفه میریزن پاک میکنم
و دست میزارم رو قلبم که تا به امروز این میزان از غم رو تجربه نکرده بود
هربار که میای سمتم و میگی شیر بند بند تنم پاره میشه
میگم نه
و تو ناامید میشی از من
از من که مادرتم
از من که تا به امروز به همه ی سازهات رقصیدم و از نگاه بقیه محکوم شدم به لوس بار آوردن تو
چه اهمیتی داره حرف های مردم
اینها همین آدم هایی هستن که استدلال میارن وقتی مادری به بچه ش شیر خودش رو نده یه سری از عواطف رو تجربه نمیکنه
آخ کاش میشد ضربان نامنظم قلبم
این حجم از اندوهی که رو شونه هام سنگینی می‌کنه رو نشونشون میدادم
می‌دونی مامان من دلم لک زده برای تست تنظیم دمای شیر روی دستم
دلم لک زده برای صدای خروج آب از فلاکس
دلم لک زده مامان
و دروغ چرا
برای همین وعده های خوابت رو حذف نمیکنم
میخام اون دو تا وعده رو حفظش کنم
نمی‌دونم تا کی
حداقل تا جایی که هردومون کمی کنار بیایم با این موضوع
در حال حاضر من و تو غمگین ترین مادر و پسر جهانیم مامان
مامان آراد مامان آراد ۱ سالگی
تجربه من از قطع شیر مادر برای آراد....
البته نمیدونم راهو درست رفتم یا نه..
آراد روزا خیلی کم شیر میخورد.. و زیاد براش پافشاری نمیکرد.. برای همین خیلی راحت میشد سرشو به چیز دیگه ای گرم کنم تا فراموش کنه... بیشترین دغدغم شیر شبش بود که هنوز بیدار میشه و فقط بجای شیر مادر، شیر لبنی بهش میدم🫠
اینجوری شد که از لحظه ای که تصمیم گرفتم بهش شیر ندم، دیگه ندادم و شبا یکم بهونه میگرفت که شیر لبنی یا آب بهش میدادم... الان هنوز دغدغم اینه که شبا کمتر بیدار بشه😆
من فکر میکردم خیلی سخت تر از این باشه قطع شیر ولی همین که به جاش شیر لبنی بهش دادم راضی شد🙄
اینم بگم، آراد از اول با شیشه آشنا بود، شش ماه اول، شیر خودمو میدوشیدم تو شیشه برای یا آب جوش رو تو شیشه بهش میدادم، بعد شش ماهم شیرخشک رو کمکی شبی یکبار بهش میدادم که سیر بشه و شب بخوابه، و بازم فایده نکرد😆
در کل الان به همون میزان که قبلا شیر مادر میخورد، شیر لبنی میخوره😐
حتی اگه شام هم کامل خورده باشه، بازم بیدار میشه...
همین دیگه..