۱۶ پاسخ

بلاش دورباشه الهی

وای خدا رحم کرده بلا دور 🥺🥺🥺

خدا رحم کرد عزیزم یه نذر بده انشالله که از چشم بعد دور باشه واقعا خیلی حس بعدیه

بلا به دور باشه گلم چی کشیدی 🥺🥺

شکر بخیر گذشته

خدا خیلی رحم کرد بهش، وای اون لحظه مادر دیگه نصف عمرش تموم میشه و به اندازه چند سال پیر میشه

خدا سلامتی بده انشاالله عزیزم ♥️🫂

بلابدورباشه الهی خداحفظش کنه برات💋♥️

خداشکرب خیرگذشته عزیزم ماه صفر خیلی سنگینه همیشه صدقه بده اسفنددودکن.

من ب کسی اجازه نمیدونم کسی نزدیک بچه ام بشه یه باریک پسریی بزرگ گوش پسرموگازگرفت

الهی بگردم ...چند سالش بود بچههه من میبودم میرفتم شکایت میکردم والا

ای وایی خدا رو شکر چیز مهمی نشده عزیزم بلا به دور

خواهش

خدارشکر بخیر گذشت صدقه بده خیلی خوبه

خدا به خیر گذرونده حتما براش یه خروس هم شده خون کن شاید تو چشم بچت عزیزم

وای خدارو شکر به خیر گذشته میخاستی بچه ای ک هول داده دعوا کنی

سوال های مرتبط

مامان علی مامان علی ۲ سالگی
سلام مامانا اومدم درد و دل کنم امروز پسرم خیلی اذیتم کرد از صبح ک بیدار شد همش گریه کرد هیچ می‌گفت میخام بزنمت محکم چندتا خوابوندم تو صورتم و چشمم منم همش بغلش میکرد میگفتم چی میخوای مامان فقط می‌گفت میخام بزنمت و گیر داده بود الان باید بریم فروشگاه گفتم مامان دست و صورتمو بشورم صبحانه بخوریم میریم می‌گفت نه نمیرفت دسشویی نه یمذاتش من برم اهرم جیش کردن تو شلوارش پشت در دستشویی هم کلی گریه کرد بعد یک ساعت تمام با زور گوشی و تلویزیون ساکت شد بعدم ک بردمش بیرون کلی اذیتم کرد میخواستم خرید کنم همش می‌رفت و من دنبالش آخرم کیلی داد زدم سرش جلوی همه و زدمش زنعموش اومده بود فروشگاه رفته پیش اون میگه میخام پیش اون باشم و نمیومد با زور دیگه باهم اومدیم بعدم خونه دوباره کلی اذیت کرد شلوارش در آورده بود و لخت راه می‌رفت نمسذات بپوشونمش هی جیش میکرد دور خونه با کتم هم نپوشید منم کلی جیغ و داد کردم و گریه کردم نمیدونی. مایر کرد که اینقدر ازش بدم اومده بود ب خدا باورتون نمیشه وقتی زنعموش رو میبینم انکار اون مامانشه از این رو به اون رو میشه ب شوهرم میگم این دعا داره همش میعاد بره خونه اونا پیش اون باشه منو کلی زده و اذیتم کرده منم اعصاب ندارم دیگه زورم میاره جاریم خودش ی بچه داره جیکش در نمیاد ولی این ابرو برا من نداشت تو همسایه ها از بس جیغ و داد کردم و همش داره گریه میکنم از بچگی هم همین بود الآنم همینه ی دستشویی نمیتونم برم
مامان عسل مامان عسل ۲ سالگی
خانوما توقع شما از مهد کودک چیه؟
جدای از آموزش..
من یه مهدی رفتم که با چشم خودم میدیدم مربی کاردستی درست میکنه میده بچه و مادر هم فکر میکنه بچه درست کرده
یا مثلا وقتی مامان میومد دنبال بچه ،،مربی کلا مهربون میشد و با خوشحالی از بچه خداحافظی میکرد..
امروز به مربی گفتم فلان رفتار طبیعیه تو بچه من؟
اومده به من میگه برو کلاسهای فرزندپروی و بگذرون و کلی غر زد...
درحالیکه اگر نگران نبودم غیر طبیعی بود و من کلی دوره فرزندپروی گذروندم..
یه بچه ای مامان باباش دکترن تو مهد بود..بچه اومد پسر من و اذیت کرد و هیچی بهش نگفت منم فقط گفتم عجب بچه شیطونی....آقا این و گفتم مربی سریع اومد یقه من و گرفت که نباید اینجوری بگی..این خانوادش دکترن و بچه افسرده ای بوده اومده مهد و...اصلا از خودم بدم اومد بچه رو بردم اونجا..
بهش میگم چرا بچه ها تو مهد یادنگرفتن اسباب بازی و به هم اشتراک بزارن؟
بچه من میره سمت اسباب بازی ها یکی دیگه از دستش میگیره و طردش میکنه..
میگه اینا بچه هستن نمیفهمن.. نمیدونم ببرمش یا نه..
از طرفی خیلی به خونه ما نزدیکه..
اومده میگه چند روز دیگه بچه خودتم اسباب بازی به بقیه نمیده..
میشه راهنمایی کنید نظرتون و بگید چکار کنم. راستش رفتار مربی خورد تو ذوقم.
مامان روشا و آرشا مامان روشا و آرشا ۲ سالگی
امروز رفتم بهداشت برای چکاپ گفت درازبکش تا صدای قلبشو گوش بدیم از اونجاییکه سونوی ان تی نشد برم توی تعطیلات عید افتاده بود بعد از اولین سونو هموز نرفته بودم و کلی خوشحال شدم که حداقل صدای قلبشو گوش میدم دراز کشیدم خیلی اینور اونور کرد دستگاهو اما صدایی شنیده نمیشد وااای منو میگی دیگه داشتم رد میدادم میخواستم بدوئم برم سنو هزارتا فکر به سرم زد اشکم داشت درمیومد خود ماما هم مضطرب شده بود ولی بروز نمیداد تا آخرسر انقدر تو دلم صلوات فرستادم و التماس خدا کردم تا ی چیزی بالای شکمم سمت راست انگار تق تق در زد گفتم وای اینجاست اینجاست گفت آره دیدمش خلاصه که دستگاهو گذاشت صدای قلب کوچولوش اومد... ولی خیلی بالای شکمم بود تقریبا میشه گفت زیر سینه سمت راستم ی کوچولو پایین تر 😁 نمیدونم چرا رفته اونجا ماما هم گفت ۲۰ هفته به بعد باید میرفت چرا الان رفته🤣
خلاصه که لحظات سخت و سنگینی بود یاد مادرایی میفتم که اینجا میخونم میگن سقط کردن و فلان هفته قلب بچه دیگه نزده و اینا واقعا امیدوارم هیچوقت هیچ مامانی دیگه چنین چیزیو تجربه نکنه واقعاامروز در حد چند دقیقه مردم و زنده شدم
بمونه یادگار از خاطره مراقبت ۱۶ هفتگی