آقا من خونه مادرم نرم کجا برم؟ همین‌میام خاله هام‌میان هی میگن بچت کوچیکه بچه های ما ۴۰‌روزشون بوو فلان میکردن بیصار میکردن. بابا لامصبا بچه من دو‌هقته بیمارستان بود انتی بیوتیک گرفته. بعدشم وزنش خیلی خوبه‌ برای ۴۰ روزش. دیگ یه روز میزنم ب سیم اخر دعوا میکنم باهاشون

واقعا چرا یسری خاله نقش عمه هارو دارن

بچه من وزن گیریش عالیه ولی ریزه میزس،
همش حرف مفت میزنن اطرافیان یا ب اسمش گیر میدن یامیگن لاغره
منم اعصابم خرد میشه

خیلی عادی بگو بهشون بدون رودروایسی اصن وقتی تو میری اونا نیان مامانت بگه یوقت دیگه بیاین

خیلی واضح بگو احترامتون واجبه ‌‌خیلی دوستتون دارم اما دوست ندارم کسی در مورد بچم نظر بده

زیاد صحبت کردن با احترام بگو ممکنه بچه شما تو ۴۰ روزگی رفته باشه نون بخره بچه منم باید بره؟

عزیزم همه از دور نگاه میکنن و حرف میزنن
اهمیت نده بگو باشه بگو من مادرشم هیچکس دلسوزتر از من نیس براش

مثلا بچه ۴۰ روزه چیکار می‌کرده
بیشتر شکمش کار میکرده یا باد بیشتری ول میداده

انگار بچه های اونا ۴۰ روزگی راه میرفته

بگو دکتر گفته همه چی عالی و خوبه

با لبخندی ملیح بگذر
مگه قراره همه مثله هم باشن
فقط بگو اره هیچم نگو توضیحم نده
ببینن جوابی نمیشنون بحثو تموم میکنن

حرف زیاده عزیزم توجه نکن منم اهمیت نمیدم ب حرف بقیه کار خودمو میکنم