۱۱ پاسخ

بچت هشت روزه هست ؟؟؟ یه دو‌روز دیگه صبر و تحملت رو ببر بالا پیشت بمونه هرچی میگه فکر کن مادر خودته بعدشم دیگه خودت کارای خودت و بچتو بکن

واااای مادر شوهرمن یه صبح تا غروب اومد اینجا مامانمم بود نتونستم تحمل کنم دعوامون شد چجوری ۸روزه داری تحمل میکنی
اونم منو اسفالت کرد انقد هی گفت بچه گشنشه شیر نداری هی اومد دست زد به سینم فشار داد دردم اومد زدم رو دستش گفتم برو کنار دست به من نزن بعدشم چون سینم درد میکرد به بچه شیر ندادم گفت سینم درد میکنه نمیدم انقد ک عصبی بودم مامانم شیر خشک درست کرد برای بچم انقد زنیکه فشار داده بود نوک سینمو داشت تیر میکشید نتونستم شیر بدم یه بار به بچم بعد خدارو صدهزارمرتبه شکر سرماخورد تا روز دوازدهم نذاشتم بیاد گفتم سرماخوردی بچم سرما میخوره

من دیشب خاهر شوهرم میگه اصلا توش شیره که میدی

عین مادر شوهر من بچه گریه میکنه گشنشه هی میگه گرمی داره شیرخشت بده یا میگه آروغ داره بگیرش بالا نمیدونم فلان بهمانه از راه دور ها اصلا طرف منو بچه نمیاد مادرم بندخدا اینقدر سن سالش بالا نیست ک بفهمه ازش سوال میپرسه به انوان بزرگ تر ولی اون جواب نمیده داخلت هم خیلی میکنه

عزیزم اینکه خوبه فقط سر شیردادن گیره مادرشوهر من دهنم و سرویس کرد قر که بهم میزد لباسای که با ذوق خریده بودم نمیذاشت تنش کنم یه به هر کدوم یه ایرادی می گرفت لباسی که خودش میلش بود تن بچم میکرد من می گفتم گرمه اون می گفت سردش من می گفتم سردش اون می گفت گرمش
خیلی چیزای دیگه که تو پیام جا نمیشه

منم مامانم پیشم بود همش میگفت شیر خشک بده خودت شیر نداری یا شیر خودمو میدادم میگفت بچت لاغره ضعیفه و هر ساعت دعوا داشتیم تا دیروز ک یه دعوای حسابی کردیم بهش گفتم من از دستت افسردگی بعد زایمان گرفتم مجبورم بلد نیستم ک تو پیشمی دست از سرم بردار الان یذره اروم شده من نمیدونم چی بگم خدا بهتتت صبر بده ایشالا زود گذر کنی از این دوران بچتم خوب باشه کاراتو خودت دست بگیری

عزیزم بچه اگه نهاد ک بزور نمیخوره. تو بده بخوره تا ایشونم راضی بشه، وقتی نگرفت سینتو بگو سیره نمیخوره دیگه
، سعی کن آرامشتو حفظ کنی . نه برا خودت نه کوچولوی نازت خوب نیس.. منم اذیت شدم روزای اول ولی گذشت. با جوجو کوچولوت خوش بگذرون. میگذره. فقط نذار چیزی ناراحتت کنه

چرا این مادر شوهرا فک میکنن باید برا هرچی نظر بدن؟!! آخه جالبه نظر هم نمی رسی ، بازم اصرار دارن ی نظری بدن !!! 🫤🫤🫤

عین مادربزرگ من دیشب دیگه اشکم درومد مامانم کلی سروصدا کرد ک دلشون خوشه همش چرت و پرت میگن هرکی هرچی میگه بگه..
ولی خودم دلم برا مادربزرگم سوخت هرچند با حرفاش و کاراش رو اعصاب میره😔

میگذره تحملش کن تا بره منم این روزا رو گذروندم

وای خیلی سخته درکت میکنم 🤦🏻‍♀️

سوال های مرتبط