سلام خانوما دیشب تادیک گذاشته بودم ک سوگند عقبکی میرفت سرش خورد به دیوار و خیلی محکم نخورد مگه بچه با چه سرعتی میتونه عقبکی بره ک
حتی گریه هم نکرد البته من بچه رو شیر میدادم دختر عمه شوهرم سوگندو بغل کرد فک کنم خجالت کشید گریه نکرد
و ابنکه از ساعت۲ ظهر هیچی نخورده بود ولی چند دیقه بعد حالش بد شد استفراغ کرد هیچی هم تو معدش نبودا بدنش کلا سست شد طوری ک فک کردم از هوش میره سرش هم گیح میرفت میذاشتم زمین نمیتونست درست راه بره
بعدش دستش میذاشت سر معدش بهش گفتم گشنته گفت ارع اوردم غذا دادم انقققققد خورد ک نگو ماشالله بعد اون کااامل سر حال شد با بچه ها بازی میکرد بپر بپر میکرد بعدش اومدیم خونه یه شیشه شیر خورد خوابید الان حالش خیلی خوبه ولی من باز نگرانم
چون هرچی به شوهرم گفتم ببریم بیمارستان گفت الان کار خاصی نمیکنن فقط بستری میکنن توام با بچه کوچیک چطور میخوای بمونی پیشش
الانم میگم ببریم یه عکسی بگیرن میگه هیچیش نیست خیلی حالش خوبه نگران مباش
اینم بگم یعدش دیگه اصلا استفراغ نکرد اخه یکی از مامانا گفته بود اگ دوباره استفراغ کنه خطرناکه
ولی خیلی نگرانم ☹️☹️

۱ پاسخ

پسر من از مبل با پیشونی خورد زمین استفراغ کرد خوابش میومد بلند نمیشد از خواب حالش بد میشد بردیمش بیمارستان عکس گرفتیم هیچیش نبود شکر خدا ام ار ای هم داد خوب بود همه چی گفت عمل‌کرد مغز عالیه بعدش خوب شد دیگه‌مثل‌روز اول

سوال های مرتبط

مامان سیدطاها مامان سیدطاها ۴ ماهگی
خانما پسرم چند روز بود بدنش گرم بود ازدیشب سرفه میکنه بعد امروز خیلی داغ بود احساس کردم تب داره با تب سنج نگاه کردم ۳۸ بود استامینوفن میدم بهش امروزم مطب ها تعطیله دکتر نیس خیلی نگرانم بچم همش گریه زاری میکنه نق میزنه بدنش دنج نیس سر ۴ ساعت میشه تبش زیاد میشه استامینوفن میدم از صبح پسرم گریه کرده من گریه کردم مادرشوهرم هم میگه بچه هس دیگه میگم آخه جایی نبردم مسافرت نرفتم چرا اینجوری شده خیلی میترسم الان یعنی بچم عفونت داره تو گلوش یا چیه انقدر چرت و پرت فکر میکنم میگم نکنه تو ریه اش شیر رفته عفونت کرده باشه
استامینوفن پاراکید میدم حالا نسبت به اون یکی ها مثلا یکم طعمش بهتره ولی اینم نمیخوره هرچی میریزم دهنش میریزه بیرون با سر شیشه دادم نخورد با قطره چکان مادرشوهرم گفت ببر نزدیک گلوش بریزه بخوره اون کارو کردم حالش بهم خورد یکم قبلش هم شیر خورده بود همشو آورد بیرون کل لباسام از بالا تا پایین استفراغ شد زمین ریخت لباسای خودش شوهرم زودی پتو آورد پتو کثیف شد