اخ امشب تولد برادرشوهرم بود که 8سالش میشد بعد کارهای تزیین ها انجانم نداده بودن خواهرشوهرم امد بادکنک ها باد کرد چسبوند یکی اضافه امد بچه من برداشت داشت بازی میکرد یهو بچه خواهر جاریم که 10/13 سالشونه دوتا بودن امد بادکنک از دست بچه من گرفتم داد به بچه برادر جاریم اینقدر زورم گرفت انگار یکی چاقو زد تو چشمم بعد بچه دادن بچه دادن به عمش اون ها می دیدن بادکنک مال بچه منه هی اینور اونور میکردن بچه منم هی دستش دراز میکرد که حالا بده ولی انگار نه انگار بعد ادعاشون میشه خیلی بجه هایشون فهمیده سریع به شوهرم گفتم پاشو برسم خیلی بد امد

درست نیست ک به خاطر این چیزا بلند شی قهر کنی و تولد بقیه را هم کوفت کنی. میتونستی بلند شی بادکنک را بگیری یام گذشت کنی و بعدا بهشون بگی ک ناراحت شدی

رفتی خونتون یا موندی

جشن داشتن؟

خودت بایدمیرفتی میگرفتی میگفتی بچم نمیبینی دنبالته
گاهی بادست خودت بایدحقت بگیری

مال بچه تو نبوده خانم اضافه اومده می‌تونستی وقتی از دخترت می‌گرفتن بری آروم بگی بچه ها اضافه هست این باهم بازی کنین و خودتم یکم باهاشون وارد بازی بشید

خب چرا خیلی صریح نگفتی پس بده مال مهرساناس و اون بچه اس