۴ پاسخ

منم مثل توبودم خیلی غصه میخوردم هرشب بااون فکر میخوابیدم گاهی گریه میکردم.ولی خدا کمک کرد و خانوادمم پیشش بودن بیرون میبردنش گذشت

منم همش به فکر نورا بودم.... الحمدالله که زایمان کردم و راحت شدم ولی بسیار سخت گذشت، خیلی نورا سختش بود
چون پیش کسی میموند با خودم بردمش بیمارستان دیگه، بماند که چی کشیدیم

منم هم بفکر پسرم هستم شدیدا وابسته خودمه .خودم هم همینطور

از اول که فهمیدم باردارم به هیچی به جز اینکه بچه مو چیکار کنم فکر نکردم

سوال های مرتبط

مامان جوجه کوچولو 🐥 مامان جوجه کوچولو 🐥 ۲ سالگی
مامانا شماهم برنامه گهواره رو از موقع بارداری یا قبل بارداریتون دارید. اگه سوال هاتون از اون موقع تا الان پاک نکردید برید نگاه کنید مثل تونل زمان میمونه . چیزی به تولد دخترم نمونده امروز رفتم تاپیک های اوایل رو خوندم از بارداری تا م اوایل به دنیا اومدن دخترم همینجوری ماه ها میرفت جلو تا الان که نزدیک دوسالشه با هر سؤالی خوندم قشنگ حس حال اون موقع رو حس کردم 🥹 واقعا یادش بخیر نمیدونم شماهم اینجوری بودید یانه ولی منو همسرم بعد اینکه دخترمون به دنیا اومد اصلا خونمون حس حالش یجور دیگه بود انگار همون خونه ای نبود قبلا دوتایی توش زندگی می‌کردیم حس عجیب و جدیدی داشت برامون مثل کسی تازه ازدواج کرده از خونه باباش و وارد خونه خودش شده و براش همه چیز تازه شروع شده واقعا حاملگی و تجربه مادر شدن خیلی خیلی برام شیرین و قشنگ بود با اینکه سختی های خودشو داشت ولی ارزشش رو داره قدر تمام لحظه به لحظه با بچهامون رو بدونیم نهایت لذتش رو ببریم چون دوباره دلمون برا این روزاشون تنگ میشه، امیدوارم مادرشدن قسمت هم چشم انتظارا باشه🙏
مامان سبحان و 👶 مامان سبحان و 👶 هفته دهم بارداری