بازی ساده ولی سرگرم کننده
همیشه برق میره وقت بازی با دلینه

امروز بعد از نقاشی که مناسبتی هم بود(حرم امام رضا و زیارت)☺️
اومدم برا دلین ۴ شکل متفاوت روی دوبرگه که جمعا ۸ برگ شد کشیدم
بازی اول
نامرتب گذاشتمشون کنار هم تا هم شکلا رو پیدا کنه و بهم بده. (بازی هامون همیشه متقابله یعنی اول من ازش میخوام انجام بده بعد اون از من میخواد)
بازی دوم
هر دوتامون ۴ برگه از شکلای متفاوت برداشتیم و با رنگ های مختلف رنگ کردیم.
بازی سوم
پدر رو که جزو دکور خونه بود مشارکت دادیم😂😂 این دفه دلین از من و باباش خواست که هم شکل ها رو کنار هم بذاریم
با شعر و دست زدن
مثلثو پیدا کن بیار بده به دلین.... تا اخر🫡🤤😁
بازی چهارم پیشنهاد خودش بود
که قایم کنه شکلا رو جاهای محتلف خونه و هر کدوممون اونا رو پیدا کنیم
رو مبل رو اوپن زیر میز و......
هم هیجان داشت هم تحرک کلی هم وقت گرفت تا سه چهار دو بازی کردیم
اینجوری هم بود که مثلا باید حتما دوتای برگه دایره رو پیدا میکردیم تا میرفت شکل بعدی... با دست زدن و تشویق.
(اینکه خودمونم بازی کنیم و مجری نباشیم خیلییی بیشتر به بچه ها خوش میگذره)
یک ساعت و ربع سرگرم بود😍😘🫡

تصویر
۴ پاسخ

اینجا که برق می‌ره فقط باید جلو پنکه شارژی بشینی از بس گرمه. جهرم چجوره؟ گل دختر که آستین دار پوشیده

چه خوب چه عالی 😍👌

بسیار عالی برعکس پسرمن یه جا آروم نمیگیره همچین بازی هایی انجام بدیم قیچی میارم کاغد رو قیچی کنه میره موهاش رو کچل میکنه

ماشاالله چه حوصله ای

سوال های مرتبط

مامان طلا مامان طلا ۳ سالگی
سلام مامانای عزیز🌺🌺

امروز آموزش قید زمان و مکان رو میخوام بزارم.

بچه ها برای درک بهتر موقعیت‌ها، نیاز دارن "کِی" و "کجا" را بفهمند.
این یعنی یاد بگیرن زمان و مکان اتفاقات رو تشخیص بدن و درباره‌اش صحبت کنن.
مثلا وقتی کودک می‌گه:
– "رفتم مهدکودک!"
ما با یک جمله ساده کمکش می‌کنیم جمله‌اش رو کامل‌تر کنه:
– "کی رفتی مهدکودک؟"
– "صبح رفتم مهدکودک."

یا:
– "کجا رفتی؟"
– "رفتم پارک."
پایین چند تا روش ساده میگم که میتونین استفاده کنین:

1. داستان‌سازی: با هم داستان بسازین. مثلاً:
"دیروز عصر با مامان رفتم سوپرمارکت."
بعد ازش بخواین بگه: کی؟ کجا؟ با کی؟ چرا؟

2. بازی با عکس: عکسی نشونش بدین و بپرسین:
"این بچه کِی رفته مدرسه؟ کجا نشسته؟"

3. تمرین با اتفاقات واقعی:
بعد از هر کاری ازش بپرسین:
"کِی بازی کردی؟ کجا بازی کردی؟"

مامانا یادتون باشه بچه ها از تقلید و تکرار یاد می‌گیرن. هر بار که شما قید زمان یا مکان استفاده کنین، مغزش به‌صورت ناخودآگاه اون رو جذب می‌کنه.
تو کامنتا هم چند مدل بازی میزارم امیدوارم بدردتون بخوره.
مامان طلا مامان طلا ۳ سالگی
ادامه تایپیک قبل: ( برنامه روزانه برای یکهفته)

برنامه تمرینی ۷ روزه برای تقویت مهارت داستان‌گویی کودک که می‌تونی به صورت روزانه توی موقعیت‌های واقعی انجامش بدی. هر روز فقط ۱۵ تا ۲۰ دقیقه زمان نیاز داره و می‌تونی با بازی و شادی اجراش کنی:
روز ۱: تعریف داستان روز
تمرین:
بعد از ظهر، از کودک بخواه اتفاقات روزش رو تعریف کنه.
راهنما:
با جمله‌هایی مثل «امروز چی کار کردیم؟ اولش کجا رفتیم؟ بعدش چی شد؟ آخرش چی خوردیم؟» کمکش کن.

روز ۲: داستان‌گویی با کارت تصویری
تمرین:
چند کارت با تصاویری از یک داستان ساده بچین (مثلاً: دختری بیدار میشه – لباس می‌پوشه – میره مدرسه – نقاشی می‌کشه – برمی‌گرده خونه).
راهنما:
ازش بخواه با کمک کارت‌ها داستان تعریف کنه. کمکش کن ترتیب رو رعایت کنه.

روز ۳: داستان با اسباب‌بازی
تمرین:
با عروسک‌ها یا حیوانات اسباب‌بازی، یک سناریو بساز. مثلاً: «خرسه گم شد و دوستش اومد کمکش.»
راهنما:
خودت اول بگو، بعد ازش بخواه یه داستان جدید بسازه. سعی کن با سؤال‌های کوچیک کمکش کنی.

روز ۴: بازی "چی شد بعدش؟"
تمرین:
یه جمله شروع کن: «یه روز یه گربه کوچولو گم شد...»
راهنما:
ازش بپرس: «بعدش چی شد؟» و ادامه بده تا آخر. می‌تونی نقش شخصیت‌های مختلف رو هم بازی کنی.
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
دیروز پریزوز طبق روال آخر هر هفته تعطیلات با دوستان یا خونواده بود
ترکیبشو من دوست ندارم، مگر اینکه دوستان خونوادگی باشن یعنی از دوره کودکی یا نوجونی
پنج‌شنبه رو با خونواده گذروندیم و جمعه رو با دوستان
من دوستهاییکه دارم واقعا ارتباطم باهاشون خیلی صمیمی و جزعی از خونوادم محسوب میشن
و هممون تلاش میکنیم حریم همو حفظ کنیم تا باشیم کنار هم سالهای سال
دیروز تویه استخر با مشورتها و نظر سنجیهای دوستان تصمیمون بر این شد که
😂😂😂در واقع باید بگم نتیجه نشست اجلاس دیروز این بود که ما تلاش کنیم تا آخر امسال راد رو پیش کسی ببریم که آبله مرغون داشته باشه و اونم از نوع ضعیف😂🤦🏻‍♀️
همشون بچه دار بودن و بزرگترینشون ۹ ساله بود، و تجربه دار بودن
و اگر نشد بعد واکسنشو میزنیم که سن ۴ سالگی براش تعیین شده.
جاتون خالی شیرینی خامه‌ای پختم
و تویه خامه‌اش شکلات رو رنده درشت کردم که زیر دندون بیاد
با کافی و‌ چایی خیلی چسبید ،مخصوصا این قسمتش که تا بعد ناهار که قرار بود دسرمون باشه نصفش مونده بود😂🫣
دوستان باورشون نمیشه خودم میپزم😮‍💨😮‍💨😮‍💨چون تا حالا از اینکار انجام نداده بودم(مثل ذرت یهو شکفته میشم😂)
و از طرفی برای موهام… مثل شما که خیلی به من محبت داشتید ❤️❤️
البته به بچه‌ها نگفتم موهام کار خودم بود🫠🫠🫠
در واقع من دیروز کلی انرژی گرفتم
کاش تلاش کنیم به هم انرژی بدیم، انرژی دادن هم مثل همین واکسن زدن همگانیش خوبه، چون یه جمع فول میشن
اگر انفرادی باشه ممکنه یکی با احساس ضعف یا ناراحتیش و … اون انرژی رو از بین ببره😍
من دیروز به این نتیجه رسید مهربونی هم جمعیش آدمو به اوج میبره
(هم پالسو بگیره و هم پالسو بده)
پس تلاش کنیم یک اثر خوب از خودمون به جا بزاریم❤️❤️❤️