بچهااا ی چیزی تعریف کنم‌که هرموقع یادم میوفته میمیرم زنده میشم خدایااا د
داشتم تو بالکن لباس پهن میکردم پسرمم دم در بالکن تو اتاق تپ‌رورئک‌بود سبد لباس چرک دم در بالکن بود نگو سوسک خاکی ها اومده نشسته اونجا پسرمم بر میداره میزاره دهنش تا دیدمممم فک کردم سیمی چیزیه سریع دراوردم پرت کردم اونور خودمم فوبیا حیووانات وای وای نگمممم براتون انقدر حالم بد شد خدایااا بچممم گوشت تنم زیخت انقدر گریه کردم جیغ زدددم خداشکر شریع دراوردم ای خدا ب

منم از حشره در حد تشنج میترسم.

پس من چی بگم ک شوهرم یچی تو دستش بودمشت کرده بود یهو انداخت سمتم بعد جیغ کشیدم یه سوسک بزرک بود پرت کردم باز دوسه بار جیغ کشیدم دخترم از جیغ من اینقدر ترسید همش تو خواب می‌پرید
اینقدر اعصابم خورد شد کلی فحش دادم همسرمو گفتم بار آخرت باشه با من شوخی میکنی سوسک پلاستیکی بود

اره واقعا اگه خورده بود چییی رفتم‌دهنش اب زدم

خدا بهتون رحم کرد

یاعلی من بودم سکته میکردم چقدر خودمو میزدم😂