۱۲ پاسخ

مامان جالبی داری
همه طرفدار نوه دختری هستن
یکی مادرشوهر خودم . ک خودشو برای بچه دخترش میخاد بکشه

چقدر از خود راضین

یه بار جلوشون وایسا یعنی چی این رفتار من اگه جات باصم یه مدت رفت و امدمو محدود میکنم بقیه هم بپرسن قشنگ و واضح توضیح میدم واسه جی و چرا

یکی از بچه ها فامیل ۶ماه از بچه های من بزرگتره ب زور اسباب بازی بچه هامو گرفت
بچه هامنم گریه میکردن دیدم خانوادش خیلی ریلکسن انگار ن انگار
هی مهربون گفتم هی نداد منم از دستش کشیدم دادم ب بچه هام اونم گریه کرد
والاااا دیدم خانواده نداره انگار
توهم دیدی اسباب بازی بچتو برداشتن بگیر بده ب بچت
هرچیم گفتن بگو هروقت پسرم خوتست اسباب بازیشو میده الان دلش نمیخواد

یعنی هرکیو دیدم ک بخاطر عذرخواهم گشادی خودش رو بچش وقت ادب نمیزاره و بیخیاله که الان تروما میگیره ، بچش از همه بدتر و پرخاشگر تر بوده

به بچه یجاهایی باید تذکر داد خوب و بدو بدونه

اول از همه چه اسم زیبایی برای بچت گذاشتی
منم مشگل شمارو دارم تازه برای من خیلی بیشتر منم با مادر توی یک ساختمون زندگی می‌کنیم
به نظرم اگه از هم دور باشیم آیت اتفاق ها نمی‌افته اما به خاطر این که بچت آسیب روحی نخوره رفت آمد نکن یا کمتر برو

عزیزم شما باید خیلی قاطع و بااحترام جلوشون وایسی حالا این وسط اگه ناراحتم شدن عیبی نداره مهم اینه از بچت دفاع کنی که تو سری خور نشه وقتی مامانت بچتو مثلا پیاده میکنه از دوچرخش توهم برو با زبون خوش به بچه داداشت بگو عزیزم میدونم اینو دوست داری ولی ببین ماهد هنوز این اسباب بازیشو میخواد به زور نباید چیزی رو از کسی بگیریم بعد خودت پیادش کن پسر خودتو بنشون حالا اگه اونم گریه کرد به یه ورت ببخشید رو به طرف زن داداشت بگو عزیزم اگه به زور ازش چیزی رو بگیریم تو روحیش تاثیر میزاره😅 ناراحتم شدن به......

حالا برا ما برعکس
پسرم انقد نق نقو مامانم ب بچه های داداشم میگ بدید ایهان مثلا سوار بشه البته ب زور نمیگیره

نمیشه بلند شی؟

تنها چارش اینه وقتی اونا خونه مامانت میان نری .قطع ارتباط بهتر از این ارتباطه

بالاخره از مامانت راضی هستی یا نیستی چندتا تاپیک قبلت دیدم نوشتی فقط مامانم
والا نمیدونم چی بگم

به بچه آت یاد بده از خودش دفاع کنه

واااا من اصلا اینجورچیزازوتحمل نمیکنم

سوال های مرتبط

مامان تربچه مامان تربچه ۲ سالگی
خونه مامانم بودم ،خواهرمم بود با بچش،بچه اون ۴سالشه ،یه دو دیقه نگاهم از بچم رفت دیدم با ابپاش اب ریخته تو دوتا گوش بچم سریع با گوشپاک کن و دستمال پاک کردم گوش بچمو،بچم گریه میکرد دستمال رو رو گوش بچه اجیم گزاشتم و به بچم گفتم ببین گوش مهرادم پاک کردم که بچه اروم بشه ،مهراد بچا اجیم شروع کرد گریه کردن ،اجیم تو جمع که خاله ها و خواهرا بودن یه دفعه با اخم گفت چیکار کردی بچه منوووو ،گفتم کاری نکردم فقط دستمال رو دو طرف گوشش گذاشتم و به بچم گفتم ببین گوش اونم پاک کردم که آروم شد بچه ، خیلی ناراحت شدم از برخودش تو جمع ،دلم شکست یهو ،سریع لباس پوشیدم زنگ زدم تاکسی اومدم خونه ، هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی به خاطر بچه با من اینجوری حرف بزنه تو جمع،اصلا دلم نمیخاد مادرا خودشونو دخالت بدن تو بحث و دعوای بچه ها، ولی من فقط خواستم بچه اروم بشه فقط دستمال گذاشتم دو طرف گوش اون و گفتم مامان ببین گوش اونم پاک کردم ، تبه نظرتون کار من اشتباه بوده یا کار اون ؟؟ من باید چیکار میکردم؟ میخاستم بغضم نشکنه که سریع اومدم خونمون ،اومدم اینجا یه دل سیر گریه کردم ،شوهرمم امشب شیفت تا فردا صبحه،من تازه رفته بودم بمونم امشبو