وای تورو خدا یکی بیاد بدادم برسه دخترم چند مدته خیلی لجباز شده خیلی بهونه یر شده همش لوس بازی میکنه و جیغ و گریه دادیم خونمون همش هرچی باهاش بازی می‌کنیم همون لحظه اس فقط،کارش شده گریه اونم‌ن گریه ها گررررررررررررررریه با هزار قشقرق چیکارش کنم توروخدا راه حل بدین برا رفتن به جایی گریه چیزی میخواد گریه بخدا خسته شدم انقدر بغلش میکنم دستام‌شبا خواب میره

عزیزم حالا که عمه اشو دوس داره کنترل شده بزار باشن
مثلا بجایی اینکه شما بری با بچت عمه شو صدا بزن بیاد بالا تو اتاقش بازی کنن
بازی هدفمند مثلا نقاشی کاردستی بازی های هوشی
اینجوری وقتی میره پایین الکی فقط برا چهارتا قربون صدقه به عمش نمیچسبه یچیزیم یاد میگیره
در کنارشم اگر بی اشتهایی داره خوراکی ببر با عمش بخوره خودت ولی تنهاشون بزار دورادور حواست باشه
میشه یه تیر چند نشون

منم دخترم دقیقا همینه

عزیزم اقتضای سنشه دختر منم دقیقا همین بود الان خدارو شکر خوب شده

عزیزم دختر منم تازگیا اینطور شده

وای هانا و کارن هم همینجورن
هانا تا میینه ایستادم ب آویزون میشه ک بغلم کن منم مجبور میشم تووو خونه چهاردست و پا برم ازونور کارن تا میبینن چهار دست و پامو میاد میپره کمرم ازنور هانا حسودی می‌کنه که چرا اونو گذاشتی روی کمرت منم میشینم زمین دوتاشونو بغل میکنم بعدش جفتشون گریه میکنن
یعنی این پروسه در طول خیلی اتفاق میوفته
امشب انقد گریه و زاری و ناله کردن ک سرم سنگینه و ب شدت درد می‌کنه

وااای عصبی نمیشی بزنی

ب خدا امشب غذا نخوردم ی مسکن خوردم از بس ک بخاطر لجبازی و گریه های دخترم اعصابم خورد شد و گریه کردم گفتم یعنی بچه های مردمم همینجورن گفتم عجب غلطی کردم بچه آوردم ایراد بچه میگیره میبرم پارک ک بهتر بشه میخواد دست بچه ها بگیره بیاره خونه یا ایراد دختر عمشو میگیره ک خونشون ی ساعت با ما فاصله داره از ی طرف میگم ی بچه دیگه بیارم همبازی نداره دخترم از ی طرف میگم اگر اوضاع بدتر شد چی

مادرت یا مادر شوهرت نزدیک نیستن ببرش بعضی وقتا نگهش دارن اعصابت آروم شه