۳۳ پاسخ

عکاسی همسرم😍

تصویر

عکاسی همسرم😍

تصویر

عکاسی خودم🥰

تصویر

اونایی که عکاسی خودم هستن با آیفون گرفته شدن اما اونایی که عکاسی همسرم هستن با سامسونگ😉😁

عزیزمممم تولدشون مبارک انشالله ۱۲۰ سالگیشون جشن بگیری❤

پس چرا دیسلایک دادید به این عکسای به این قشنگی مریضید آیا

تولدت شیرین عسل جان مبارک....
الهی که خوشبختی و عاقبت بخیریش رو ببینی عزیز جان
همه عکسا بی نظیر شدن به نظر من

الهی 😍😍😍
تولد دوتا عزیزو دوست داشتنی مبااارک باشه..❤️

تولدشون مبارک عزیزم
صد ساله بشن و آروزهاشون براشون خاطره شن..
بازم مبارررک):♥️

آخی عزیزم تولدشون مبارک

تولدش مبارک
تولد دخترامون مبااارک 🎂🎂🎂🎂

گوشیتون مدلش چیه ؟؟

دخترتون یکسالگی قد وزنش چقدر بود

خیلی قشنگ شد

ج‌لللللل‌رجث

خودااا تولدشون مبارک🫠
خیلی قشنگ شدن عکسا🥹💕

وروجکم
انگار همین دیروز بدنیا اومدی تو بیمارستان نیکان با یه لباس صورتی
تولد مبارک خوشگل من
خییییلی دوست داریم

انشالله همیشه خوشی داشته بلشین وهمچنین سلامت

باور نمیشه عکسای همسرتون با سامسونگ باشه
چقدر خوب کرفتن

تولدشون مبارک عکساشون خیلییییی قشنگ شده😍😍😍

مبارکه خیلی قشنگ شده

عکس خودتم بزار

ایخدااا مبارکه تولدشوننن😍😍😍😍

خیلییی قشنگ شدن مباارکه تولدش🤩🤩

منم تو فکرمه تولد پسرم بریم شمال لب دریا عکاسی کنبم،تنها نگرانی ام سرمای احتمالی عه چون ۳۰ مهر تولدشه،نهایت ی هفته زودتر بریم

چه عکسای قشنگی👌

خیلی عالی شدن❤️

خودااااا من برا این فسقل مردم

عالی هستن عزیزم مبارک باشه تولد گل دختری❤😍
درخواست دادم قبول کن

عزیزم همه عکساتون قشنگ شده ان شالله همیشه ب گردش و خوشی

مبارکش باشه عزیزم
عکاسی آتلیه میبردی

وای عزیزم چقدر قشنگ شدن😍😍مبارک باشه تولد دختراتون انشالله روزای خوش و موفقیتشونو جشن بگیری عزیزم😍

خیلی عالییییه
عکس‌تکی بچتون خیلی پشت زمینه نازی داره

عزیزممم مبارکشون باشهه
لباسشون و دوختید؟

سوال های مرتبط

مامان دردونه مامان دردونه ۱۷ ماهگی
اینم از تولد یکسالگی گل پسر! دردونه مامان و بابا🥰
همینقدر ساده و صمیمی. یک کیک و یه بادکنک و چندتا عکس یادگاری.
بچه ها تو این سن درکی از تولد ندارند و شلوغی و جمعیت جدای از اینکه باعث تشدید اضطراب جدایی شون میشه بالث کلافگی و خستگی بی دلیلشون هم میشه. اولین تولد بچه ها باید از ۴ سالگی به بعد باشه اونم تو جمع دوستاشون نه بزرگترها.
ما از شب قبلش اتاق رو تزیین کردیم و میخواستیم صبح بعد از بیدار شدنش کیک بیاریم ولی از صیح که بیدار شد اخلاقش طر جاش نبود و همینطور عقب افتاد تا دم غروب. بعد از اینکه همه چی آماده بود و کیک رو آوردیم در اولین حرکت شمع وسط کیک رو به دونیم تقسیم کرد و بعدشم انگشت انداخت دورتا دور کیک😂😂😅 کلاهشم سر نکرد و به سختی تونستیم ازش چندتا عکس بگیریم.
همسرم تا قبلش مخالف این کار بود و معتقد بود اولین بچه و تک بچه و اولین تولدش باید خیلی لاکچری برگزار بشه و حداقل پدربزرگها مادربزرگها و بقیه باشن. ولی من میدونستم که نمیشه رو همکاری یه بچه یه ساله حساب باز کرد. به همه اعلام کرده بودم نمیخوام تولد بگیرم و همه هم کادو رو نقدی به حسابش ریختن. بعد از تجربه اون روز هم همسر از تصمیم من راضی بود. چون برای هردومون مهم این بود که به پسرم خوش بگذره و بابت مهمونی و چندتا عکس اذیت نشه. شاید بعدا برای بقیه هم شیرینی بخریم و ببریم. ولی الویت اول همیشه با گل پسره🥳
وقتی داشتم ازش فیلم میگرفتم گریه ام گرفت. تمام صحنه های این یکسالش برام مرور شد. دیدن بزرگ شدنش قشنگ ترین و دلتنگ کننده ترین اتفاقیه که شاهدشم. اشکها و لبخندها...
مامان دخملی ❤️ مامان دخملی ❤️ ۱۲ ماهگی
دیروز نوبت آتلیه داشتیم بچه اصلا همکاری نکرد از شانسمون از دوربین و صدای شات و نور فلش ترسید بچم زد زیر گریه ولی برعکس کلیپش خیلی خوب شد چون دوربین بی صدا و نور بود
حالا از تجربه م بگم که اگه رفتین آتلیه
یک تو این یکسال نشد اصلا ببرمش خوبه که یکی دوبار بچه رو ببرید با محیط آشنا باشه دختر من حتی از یکی از عکاسا که موهاش پسرونه بود میترسید فکر میکرد آقاس چون از بعضی مردا می‌ترسه
دو اینکه قبل و بعداز نوبت شما به کس دیگه ای نوبت نداده باشن چون بچه قابل پیش بینی نیس ممکنه کارش یه ساعت دوساعت یا حتی سه ساعت طول بکشه نفر بعدی میاد معطل می مونه
نمی‌دونم همه آتلیه ها اینجورن یا اینجا که ما رفتیم اینجوری بود وسط عکاسی دیدم اووو سه چهار تا بچه و نوزاد دیگه اومدن تو نوبت
سه اینکه عکاس اصلا با منشی که تو ایتا باهاش در ارتباط بودم انگار هماهنگ نبود تمی که انتخاب کرده بودم اجرا نکردن کلی اعصابم خورد شد تم یه بچه ی دیگه رو عکاسی کردیم
یا اینکه من ۳ تم گفتم اینا ۸ تم حساب کرده بودن
اونجا هم اول که رفتیم یکی قبل از ما دیر اومد ما سر وقت رسیدیم بعد کار اونو انجام دادن باعث شد ما یه ساعت عقب بیوفتیم شوهرمم از کارش زده بودو بخاطر این بی دقتی کلی عصبی شدیم باز
بعد موقع عکاسی دونفر بودن یکی عکس یکی فیلم مثلا یدونه از بچه من می گرفت می‌رفت یدونه نوزاد می گرفت میومد دوباره بچه من و خیلی چیزای دیگه
ولی این خوب بود که برای هر تم هم لباس هم تل داشتن
آتلیه هم عمارت بود یه آتلیه که خیلی معروفه و تخصص کودک و نوزاد دارن مثلا ولی این ناهماهنگی ها پشیمونت می کنه
مامان ⭐ دایـــان ⭐ مامان ⭐ دایـــان ⭐ ۱۶ ماهگی
خب از تجربه اولین شب تنها خوابیدن دایان براتون بگم

دایان دیشب مثل همیشه توی تخت خودش خوابید ، با تفاوت اینکه ما از کف اتاق آقا دایان کوچ کردیم به تخت و اتاق خودمون 😅🤣
اولش دلم‌گرفته بود و خوابم نمیبرد تا ۴ صبح بیدار بودم
بعدش دیگه بیهوش شدم
صبح برا شیر بیدار نشد خودم بردم توی خواب دادم بهش
ظهر هم بیدار نشد خودم به زور بیدارش کردم
یه جوری با آرامش کامل از ۱۲ شب تا ۱۲ ظهر خوابید که واقعا انگاری ما اضافه بودیم پیشش ( در صورتی که دو هفته بود صبح زود بیدار میشد و دیگه تا ظهر نمیخوابید اصلا )

خلاصه که شب اول خیلی خوب بود 😅
حالا باید ببینم وقتی خودش بیدار میشه واکنشش چیه
(قبلا شده بیدار شده که توی اتاق نبودم ، با صدای نوچ نوچ صدام میکنه یا نق میزنه ) دیگه جدید نمیدونم‌ قراره چیکار کنه


مامان گلیا شرایط بچه ها خیلی متفاوته
دایان علائم اضطراب جدایی نداره
قبلا از تاریکی میترسید الان اصلا
شیر شب کاملا ترک کرده ، حتی دیگه آب هم توی‌ خواب نمیخوره
خوابش پیوسته هست و تا صبح بیدار نمیشه
از اول چون توی تخت کنار مادر و بعد توی تخت خودش بوده به بغل من وابستگی نداره و کلا کسی خیلی نزدیکش باشه موقع خواب کلافه میشه
پس دیگه اینکه هرکسی توی اتاقش بخوابه برای ما عاقلانه ترین کار هست فعلا

مگر اینکه الگوی شیر و خوابش باز تغییر کنه ( بعد از واکسن یکسالگی احتمالش هست )

اینم از تجربه اولین شب ما😅
مامان پسرا❤️ مامان پسرا❤️ ۱ سالگی
سلام مامانا
لطفا بخونین و نظر بدین

ما 3 تا جاری هستیم و یه خواهرشوهر، به نسبت وضع مالی بخوام بگم جاری وسطی وضعش از همه بهتره خیلی پولدارن، یه رستوران همیشه شلوغ هم دارن در کنار کارهای دیگه شون، 3 تا بچه هم دارن. جاری اولی هم وضعشون خوبه و اونا هم 3 تا بچه دارن. خواهرشوهرم 2تا بچه دارن و ما هم 2تا. تولد بچه هام هردو خرداده و چند روز فاصله داره، چون پارسال زایمان کرده بودم برا پسر اولم نتونستیم تولد بگیریم می‌خواستیم امسال تولد بزرگتر بگیریم. دو سال قبل تو رستوران جاری وسطی برا پسرم تولد گرفته بودیم ولی خود جاریم و بچه هاش نیومدن و فقط برادرشوهرم که صاحب رستورانه بود، بقیه فامیل همه بودن. امسال گفتیم خانواده پدری و مادری رو جدا دعوت کنیم و یه تولد گرفتیم با فامیل خودم. قرار بود شنبه بعد که تعطیله فامیل پدری رو دعوت کنیم خونمون و کلی تدارک ببینیم ولی بازم جاری وسطی گفته نمیتونیم بیایم، گفته شوهرم که رستورانه و خودمونم خونه پدرم هستیم پیله چینی داریم (2 سال قبلم برا همین نیومد منتهی نگفته بود نمیایم وقتی رفتیم رستوران دیدیم نیستن)
از یه طرف تولد 2تا بچه هاش یه ماه پیش بود دعوت کرد ما رفتیم بدون چون و چرا
بقیه تو کامنت اول