شوهر من دم به دقیقه خونه خواهرشه دلش برای بچه های خواهرش تنگ میشه اینقدرم نازشون میکنه حسودیم شده میگم
میاد مثلا به نینیمون میگه به دنیا اومدی دوتا همبازی داری ( سما و یسنا) بیا با سما و یسنا بازی کن
نمیدونم چرا نمیتونه بدون حرف زدن از اونا محبت کنه
میگم نکنه فردا بچه خودمون دوست نداشته باشه اونارو بزاره الویتش حسودیمممهههه همش 🙄🙄 بخاطر بارداریه؟

بچه خودش ک بیاد
دیگه اونقدری ک الان اینا رو دوس داره نداره
نگران نباش
۴بار دعواشون شد طرف بچه خودش میگیره دیگ اوناا چشش میفتن😂

عزیزم من خودمم عاشق خواهرزادمم و میمیرم براش
یه روز دیرتر ببینمش افسرده میشم
و شوهرمم بدتر از من عاشقشه جوری که وقتی اونو میبینه میچسبن به هم و فقط نازشو میکشه
بچه خود ادم بیاد همچی عوض میشه
خوشحال باش ک رابطه شوهرت با بچه ها خوبه

چقدر هم دردیم 😪
منم این حسو دارم
شوهرم خیلی خواهرزادشو دوست داره هی میگه دلم براش تنگ شده بریم ببینیمش زود زود هم براش اسباب بازی اینا میخره که دست خالی نره پیشش
ولی خواهرشوهرم حتی یه زنگ به من نمیرنه ببینه مردم یا زندم تا حالا هم فعلا هیچیییی برا نینیمون نخریده که بگم عمه هست و از روی ذوقش یه چیزی خریده

وقتی همسرم هی میگه اینو بخریم براش اونو بخریم براش راستش منم حسودیم میشه میگم کاش اوناهم بچه مارو اینقدر دوست داشته باشن که میدونم نخواهند داشت

نه اینک ادم بچشو نخواد. اما اونام آخه باهام خیلی مهربونن دوسشون دارم

والا منم نمیدونم هر کی ب ما میرسه چرا انقدر ننه دوست و خواهر دوست میشه حالا داداشای خودمون جواب سلام بزور میدن والا چ شانسی دارن بخدا

این کار شوهرت درست نیست که همش از اونا بگه ولی تو هم خودتو بزار جای شوهرت میبینی که شاید تو هم همین جور رفتار می کردی بچه تون به دنیا بیاد درست میشه شوهر منم همینه ولی من درکش میکنم واسه منم این بارداری اول هست دو تا برادر دارم دارن واسه اومده بچم هلاک میشن از الان دارن واسش نقشه میکشن دایی هستن دیگه

بهترین راه اینه که تو هم بچه های اونارو دوست داشته باشی من به عنوان یه زندایی عاشق بچه های خواهرشوهرامم و پسر یکیشون همسن پسر منه و همیشه دلم میخواد هروقت رفتیم خونه مادرشوهرم اونم بیاد که بچم تنها نمونه و هم بازی داشته باشه حوصلش سرنره ربطی به خاهرشوهرم نداره اخلاقش همچین خوب نیست ولی من بچشو دوست دارم

دقیقا اوایل ازدواجمون‌شوهرم‌خیلی شدید محبت میکرد ب خواهر زادش در حد نرمال نبود دروغ چرا منم‌حسودیم‌میشد ولی الان کمتر شده

عزیزم بچه خودتون که بیاد دیگه هیچ بچه ی رو خیلی دوست نداره تازه ممکنه بدشم بیاد ازشون
برادر منم الان ازدواج کرده ولی بچه نداره با زنش عاشق بچه های منن ولی میدونم بچه دار بشن اینجوری نمیمونن

مثل منه وابستگی شدید ب خواهر زاده هام دارم. حتی براشون خیلی گریه میکنم ازمن دورن. میترسم فردا بچه خودمو اندازه اونا نخوام 😔

خب داییشونه چرا انتظار ندارید اتفاقا خوبه همین روابطه بچه ها باهم صمیمی میشن
الان برادرشوهر شما نباید بچه شمارو اینجوری دوست داشته باشه
اینم حسودی داره

اینک خوبه


شوهر من افسرده شده و همشم گریه
بخاطرکی
خاهرزادش ک خاهرش جداشده و بچرو پدر برداشته و نشون اینا نمیده


خیلی زندگیمو بهم ریخته اینک نمتونم درکش کنم سختمه
چون حدشو گذرونده