۸ پاسخ

بازم خدا خیرشون بده که پیشنهاد کمک میدن. حتا اگه نتونن. مادرشوهر منم خیلی دوس داره کمک کنه. ولی خب سنشون اجازه نمیده. منم توقع ندارم. بازم با این حال خیلی کمک حالمن. حضورشون نعمته

راحت میشیااااا

گلم تو که رفتی ا نجا بچتون ختنه کن

این حس مسئولیت مون دیوانه کننده س
منم در هر شرایطی
انگار قسم خوردم خودم مراقب بچه باشم😵‍💫😵‍💫😵‍💫😵‍💫

برعکس دختر من خیلی شانس داشته انگار خونه مادرشوهرش تاخونه ما ودخترم با ماشین 3 دقیقه راه وقتی میره اونجا چند روز میمونه میگه آنقدر راحتم پدرشوهرم اصلا دلانا رو نمیزاره زمین منم گوشیم نگاه میکنم یا میخوابم مادرشوهرمم غذاهاشو میده پوشکشو عوض میکنه اصلا روروئک نمیبره میگه بابا بزرگش مدام باهاش بازی میکنه بغلش میکنه روروئک نیاز نداره خونه ماهم که ما هستیم خونه خودشم شوهرش یکلحظه از کنار بچه تکون نمیخوره دخترم راحته واسه خودش 😂😂😂😂😂

من سه روزه نخوابیدم
دیروزم واکسن زدم ی سره نشستم بیدارم از بس بیقراره
دیگ مث معتادا دارم حرف میزنم و راه میرم
بیحااااالم

عزیز اول و اخر خودت مسئول بچه اتی. هکین که میگن کمک بدیم خودش کمکه
میدونم سخته ولی تب بر اگه دادی و کنترل شده برو یه ساعت بخواب. هر چندساعت یبار اینکارو کن تا سرپا شی
دکتر هم ببر تا خیالت راحت شه

دیرم میشه برم خونه خودم از بس دلم برا خونم تنگ شده🥺🥺🥺

مامانم اینا هم رفتن مسافرت و خیلی احساس غریبی میکنم تو خونه خانواده شوهر

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق ۱۰ ماهگی
سلام‌مامانا بیاین بگید مامان بدی عستم؟؟😭😭😭😭😭😭
پسرم از ۸صبح بیدار بود هی نق میزد هر کاری میکردم نمیخواد ساعت ۱۱ بود دیگه خوابم‌میومد عصبی شدم داد زدم چند با داد زدم‌ناشکری کردم یک لحظه دیگه حالا تکرارش نمیکنم ولی باز تو دلم گفتم دختر ناشکری نکنی یه وقت نگا پسرم کردم بهم می‌خندید گریه کردم خلاصه ساعت ۱۲ خوابونمدش ساعت ۲ک بیدار شویم سرفه میکزد و مدام نق میزد ،ساعت ۳بکد مامانم اومد سر بزنه عوضش کرد شیر بهش داد یهو مامانم بلندش کرد که آرومش بگیره آبشاری استفراغ کرد افتاد به سرفه و گریه دیگه آروم نشد بی حال شد تب کرد نوبت گرفتم دکتر شوهرم اومد ،من ساعت ۲ظهر یه تیتاب و چایی خوردم دیگه هیچی نخوردم تا الان ی چایی یک تکه کیک خوردم بردیمش دکتر گفت گلوش خلط داره و آبریزش و تب براش یه کلی دارو نوشت فقط دارم به صبح فگز‌میکنم ک گفتم من بچه بزا چیم بود همش میگم نکنه چیزیش بشه تبش زیاده و خیلی گریه میکنه سری پیش ک سرما خورد اصلا گریه نمی‌کرد تب نداشت یا حتی‌بی حال نبود چیکار کنم با عذاب وحدانم‌ از اون موقع ک اومدیم تو بغلم اصلا نمیتونم بزارمش زمین ک‌ بلند شم‌حتی شام درست کنم