سلام به همه
اومدم از تجربه زایمانم بگم.قبلش هرچی تجربه میخوندم آرزو میکردم که روزی هم خودم بیام بذارم.که رسید اون روز موعود
من تا سی و هشت هفته معاینه نشده بودم و خودمم همه تلاشمو میکردم که طبیعی زایمان کنم اما وقتی هفته اخر رفتم‌ که برگه بگیرم برای روز زایمانم وقتی معاینه شدم دکترم گفت که لگنت خیلی تنگه و من فکر نمیکنم بتونی طبیعی زایمان کنی. اما سوم برو بیمارستان بهت سوزن فشار میزنن اگر نتونستی میریم سزارین .منم قبول کردم و اومدم خونه با کوله باری از استرس .من قبلشم به خاطر اینکه تحمل دردو‌نداشتم میخواستم طبیعی زایمان کنم با اپیدورال اما اینجور که پزشکم گفت باید دردو‌هردورا تحمل میکردم .خلاصه من اومدم فردا باز رفتم پیش پزشکم و گریه و التماس مه سزارینم کن جوری که خودشم تعجب کرده بود.اونقدر به دلم بد افتاده بود و استرس داشتم که شب قبل کامل بیدار بودم.دکترم آخرش قبول کرد با بیست تومن زیرمیزی منو سزارین کنه

۱۲ پاسخ

غیراز روز اول و شب اول بقیه اش دردش قابل تحمله و اینکه من از سزارین راضی ام و‌اگر بازم برگردم دیگه دلم نمیخواد طبیعی زایمان کنم بااینکه چیزی از دردش نفهمیدم

من دیدم یه ماما اومد منو معاینه کنه گفتم که سزاریندکه معاینه نداره اوناهم گفتن شما طبیعی هستی و میخوایم بهم آمپول فشار بزنیم ولی وقتی معاینه کرد گفت خیلی تنگه رفت یه ماما باتجربه تر آورد ولی من شروع کردم گریه و زاری و میخواستم سرممو از دستم جداکنم و به حالت عجیبی وحشت کرده بودم ولی اون ماما بهم گفت که بذاره معاینه کنن تا اگر واقعن لگنم جا نداره با دکترم حرف بزنن و واقعا منو سزارین کنن منم به سختی تحمل کردم و اونم نظرش همون بود و با دکترم تماس گرفتند و من واقعا سزارین شدم .

دکترت کی بود ؟

خلاصه منم ده تومن بیشتر ندادم .روز موعود رفتم‌ بیمارستان دولتی و گفتند دکتر چیزی تو برگه پذیرشت ننوشته و سرم بهم وصل کردن و میخواستن بهم امپول فشاربزنن

خب؟؟؟

چقدر خوبه که تجربه مینویسین من واقعا استفاده میکنم

شما چجوری آروغ بچه رو میگیرین من ک هرکاری میکنم آروغ نمیزنه چکارکنم

سلام گلم خوش قدم و خوش روزی باشه ان شالله
سلامت باشین هر دو تاتون مبارک باشه عزیزم

دکترت کیه؟! زایمانت چطور بود؟!

دوست داره سینه یکسره تودهنش باشه

بچه من یکسره زیرسینمه اماسیربشونیس

سلام خوبی عزیزم میگم بچه شمام زیادشیرمیخوره

سوال های مرتبط

مامان HOSNA مامان HOSNA ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت۲
منم اومدم خونه و شروع کردم هرروز صبح یک ساعت و‌نیم فقط پیاده روی میکردم جوری که کف پاهام تا شب میسوخت بعدظهر هم یک ساعت باشگاه میرفتم و‌ ورزش های لگنی و کامل میکردم دو روز درمیون گل گاو زبون میخوردم هر روز خاکشیر میخوردم یه شب درمیون شیاف گل مغربی میزاشتم و رابطه هم که بدون جلوگیری داشتم.
دوباره ۳۹ هفته و دو روز رفتم دکتر معاینه کرد گفت دقیقا عین قبل هستی و هیچ تغییری نکرده رحم اصلا پایین نمیومد و اینا .
اینم بگم من دکترم بیمارستان خصوصی میرفت اما من میخواستم درد هام که شروع شد برم دولتی زایمان کنم چون این دکتر توی شهرمون خیلی با تجربه بود پیش ایشون میرفتم وگرنه برای زایمان از اول قصد نداشتم پیش ایشون باشم
خلاصه ایشون گفتن من که میگم نمیتونی طبیعی زایمان کنی حتی با آمپول فشار از طرفی هیچ دردی هم نداشتم و نزدیک ۴۰ هفته بودم گفت یه سونو مینویسم نکنه جنین سرش جایی گیره که. پایین نمیاد برو یه چک بکن
اگر پیش من بخوای زایمان کنی من سزارین می‌کنم چون رحمت بالاست و سفته و طبیعی نمیتونی
مامان 🩷👧🏻ronisa مامان 🩷👧🏻ronisa ۶ ماهگی
سلام مامانا من هم اومدم از تجربه ی زایمانم بگم من بعد عید رفتم مطب که دکتر برام سونوگرافی نوشت برای وزن تو سونو زده بود که آب دور جنین کم شد رفتم پیش دکتر گفت هر روز باید بری nstبدی تا بتونیم بورو تا سی و هشت هفته نگه داریم چون سی هفت هفته بودم بهم گفت اگر nstخوب نباشه باید فورا زایمان کنی من چون میخواستم طبیعی زایمان کنم معاینه هم کرد و گفت دو و نیم سانت بازی من اون روز رفتم nstدادم که خوب بود برای فرداش هم دوباره صبح رفتم دو بار گرفت که خوب نبود گفت برو آبمیوه بخور و راه برو دوباره بگیریم دوباره گرفتن که باز هم خوب نبود و به دکترم زنگ زدن که دکتر گفت اورژانسی ببرید اتاق عمل من سریع خودمو میرسونم از اون لحظه ی تماس تا اتاق عمل کلا ده دقیقه نکشید و بیهوشم کردن و رونیسا خانوم دنیا اومد من خیلی استرس داشتم و وقتی اتاق عمل و دیدم بیشتر شد واقعا خوشحالم که بیخوشم کردن و چیزی نفهمیدم چون واقعا اگر متوجه اتفاقات دورم میشدم استرسم خیلی بیشتر میشد واقعا از سزارین هم رازی بودم و خدا رو شکر میکنم که هم خودم سالمم هم بچه و هم اینکه زایمانم سزارین شد چون درد معاینه کردن طبیعی از درد بخیه بیشتر بود و کلا درد زیادی نکشیدم برای زایمان فقط برای ماساژ رحمی درد داشتم حالا نمی‌دونم به خاطر رسیدگی عالی بیمارستان و ورسنلش بود یا کلا این بود ولی عمم بیمارستان دیگه ای زایمان کرد خیلی درد داشت پس حتما تو انتخاب بیمارستان دقت کنید
مامان معجزه(رادین) مامان معجزه(رادین) ۳ ماهگی
تجربه زایمان من

پارت اول #

سلام خانما اومدم تجربه مو بگم شاید به درد کسی بخوره
من توی ۳۸ هفته و یک روز زایمان کردم قصدم طبیعی بود از ۳۶ هفتگی ورزش شروع کردم روی توپ و اسکات زدن و پیاده روی به من گفته بودن طبق سونو بچه ۳ هفته از سن خودش بزرگتر رشدش منم دوست داشتم زودتر دنیا بیاد رفتم پیش پزشکم توی ۳۶ هفته و ۵ روز معاینه تحریکی کرد و همینطور لگن گفت لگنت خوبه برا طبیعی و با معاینه پلاک دهانه رحمم افتاد و ترشحات موکوسی با رگه های خونی پیدا کردم بدون درد همچنان ورزش کردم چون گفته بود کاملا بسته س دهانه رحمت بعد یک هفته توی ۳۷ هفته و ۵ روز بازم رفتم مطب که اونجا دوباره معاینه کرد گفت یک سانتی و دهانه بهتر شده دوباره معاینه تحریکی کرد منم دردهای جزیی توی کمرم داشتم مثل درد پریود از روز سه شنبه ده تیر باز من ترشحات موکوسی پلاکی داشتم و دردام بیشتر میشد . که ورزش رو ادامه دادم و بازم پیاده روی کردم و با دکترم در ارتباط بودم چون با هم رفاقت داشتیم از قدیم میخاستم بیمارستانی زایمان کنم که خودش هست و بیمارستان خصوصی بود بهم نامه زایمان طبیعی داده بود و بدون دلیل مخالف سزارین بود گفت برای من راحت تره اما طبیعی بهتره
مامان ملینا مامان ملینا ۴ ماهگی
تجربه زایمان قسمت اول
بالاخره منم زایمان کردم
تو یه شب ترسناک که صدای بمب و موشک میومد
دیشب یه دفعه کیسه آبم پاره شده و یه حجم زیادی آب ازم اومد جوری که تا پایین پام خیس شد
کیسه ابم بی رنگ بود که میدونستم خیلی اورژانس نیست اما چون فاصله خونه تا بیمارستان خیلی بود سریع رفتم بیمارستان
میخواستم طبیعی زایمان کنم
حدود۳ساعت درد طبیعی روکشیدم فاصله ی درد ها خیلی نزدیک بهم و شدید بود اما دهانه ی ۲انگشت موند تازه اونم به خاطر معاینه های تحریکی که می کردن ولی دردش خیلی زیاد بود وسربچه خیلی بالابود
هماهنگ کرده بودم دکترم خودش بیاد برای زایمان . دکترم هم گفته بود با درد های خودش بمونه. منم داشتم درد زیادی رو تحمل میکردم که صدای بمب و موشک اومد خیلی نزدیک بیمارستانم بود. خیلی ترسیدم دیگه نمیتونستم تحمل کنم. خود کادر بیمارستانم ترسیده بودن و داشتن همزمان با دکترم تلفنی حرف میزدن که یهو گفتن میخوای سزارین بشی
منم دیگه تو اون شرایط نمیتونستم تحمل کنم که گفتم اره منو ببرین سزارین