۲۱ پاسخ

حس میکنم شیر دهی یکی از بزرگترین فداکاری های یک زن در حق بچشه. اونقدری که می‌تونه در برابرش از پدر بچه مزد بگیره.
درسته خودمم گاها به شدت ازش مینالم اما میدونم هستن خانم هایی که حسرت این موضوع رو دارن هر چند که شیر مادر نخوردن بچه به دلایل منطقی، هیچ مشکلی نداره.به جز یه عده معدود که علاقه ندارن، واقعا اکثر خانم ها از روی علاقه و عشق به بچه هاشون شیر میدن.

کاملا باهات موافقم
منم دقیقا همین مشکلو داشتم
میخوردم زیاددددددد
هیکلم داغون شده بود
جالب اینجا بود که بچم به هیچ عنوان شیشه وشیرخشک و قبول نمیکرد
شیرخشک نمونده بود که امتحانش نکرده باشم😫

منم پسرمو اونموقعه شیرخودم دادم ولی اگه یبار دیگه مادر شم هیچوقت دیگه شیر خودمو نمیدم

خیلیا خیلی لاغر میشن عزیزم فکر کنم بستگی به ژنتیک داره

من آرزوم بود شیربدم پسرم سینم نگرفت یکماه دوشیدم بعدش خشک شد
شیرخشک خیلی سخته نصف شب اب سرد بشه واویلاست اب جوشیده سر تموم بشه شیر تموم بشه و....

منم ب پسرم شیرمادر میدادم،نیازی نیست اونقدر ک میگین بخورین،فقط چیزای مقوی باید خورده شه،من اتفاقا خیلی هم وزن کم کردم

ولی من تا چهارماهگی شیر خودمو دادم دکترش گفت نده چون رفلاکس داشت هم خودم اذیت بودم هم بچه گفتش مادرا اینهمه تاکید دارن شیر خودشونو بچه بخوره والا شیرخشک بهتره با کلی ویتامین شیر شما همش آبه

برعکس من شیر میدادم پوست ایتخون شده بودم در عوض دخترم تپپپل
همینکه از شیر گرفتم برعکس شدیم

منکه توشیردهی ده کیلو کم کردم

همه مثل هم نیستن.مادرایی هستن شیر میدن خوراک خوبیم دارن.ولی لاغر میشن تو شیردهی

عشق و سختی توام باهم،جوریه که هم دوسش داری هم نداری....ی روز برا شیر نخوردنش دلت میگیره و دل تنگ این میشی که بیاد سراغت و بپره بغلت شیر بخواد😢

من به دوتا بچه‌هام شیر خودم دادم.
واقعا هم استخون بهم نمونده دندون هام هم همینطور.ولی بازم عاشقانه بهشون شیر دادم.
حق بچه اس همش دوساله کل عمر که نیس.

سخته ولی لذت بخشه ،، این که روزی یه انسان رو خدا به واسطه تو داده لذت بخشه .. قدرش رو بدون دل تنگ میشی ‌‌..

من از قبل به دنیا اومدن بچم همیشه از شیردادن و بالااوردن بچه بدم میومد
واقعا بدم میومد
ولی وقتی بچم به دنیا اومد دوست داشتم بهش شیر بدم
ولی
جوری که هیچکس کنارم نباشه
متاسفانه خانواده ها اصلااااااا مراعات نکردن
و این باعث شد خیلی من اعصابم خورد بشه و ناراحت بشم
بخدا جوری جنگ اعصاب داشتم که داشتم روانی میشدم
به هر زوری بود ۱ ماه گذشت
و پسرم وزن نگرفت
شیرخشک دادم
دکتر بهم گفت وزن بچت اولویته
شیرخشک بده
این شد که پسرم شیرخشکی شد
اصلا هم ناراحت نیستم
اینهمه بچه با شیرخشک بزرگ شدن مگه چه ایرادی دارن

من حاضر بودم ۲۰۰ کیلو بشم ولی شیرخودمو بدم
شیرم بد نبود میومد
ولی دخترم نمیخورد شیر مادر انقدر نخورد که از ۳ کیلو که بدنیا اومد سه روزگی شده بود ۲۴۰۰
و توبیمارستان بهم گفته بودن همون یه ذره ای ک میخوره سیرش میکنه معده شون کوچیکه
لعنت بهش ک این حرفو زد و منم فکر میکردم سیر میشه که میخوابه
بعد ک برای زردی بردم وزن کردم داشتم دق میکردم شیرخشک گرفتم
دیگه برام فقط این مهم بود که یه چیزی بخوره
خداروشکر خورد
تا ۷ ماهگی هم شیر خودمو میدادم هم شیر خشک اشتهاش خیلی کم بود ولی میدادم
بعدش دیگه شیرخشکو انتخاب کرد و لب به شیر مادر نزد
هنوزم شیرم خشک نشده فشار میدم میاد

اره واقعا ۴ ماه دادم هرروز دغدغه و وسواس شیزم کمه چند دقیقه خورد سیر شد یا نه چرا سر بکساعت شیر میخواد باز پدرم در اومد یهنی یکساعت مک میزد اخر سر یک ساعت بعدی دوباره گشنه بود

خخخ تجربه من اینطور بود که سنم کم بود فکر میکردم حتما باید خودم شیر بدم که رسالتم به عنوان ی مادر خوب اتمام داده باشم🤣 و چون نوک سینه هام تخت بود با هزار بدبختی با سرنگ اینکار کردم و مامانم و مادرشوهرم نگفتن لازم نیست خودم زجر بدم چون اونا پیگیرتر بود از هرچی می‌پرسیدن چکار کنه🤦🏻‍♀️
چون سیر نمیشد و صد بار بیدار می‌شد یکم شیرخشک میدادم تا 6ماه،گاهی جایی می‌رفتم بقیه جوری نگاه میکردن یا با لحن تحقیرآمیز میگفتن شیر خشک میدی؟انگار جرم مرتکب شدم 🙃👀
بعدم مدام نشسته شیر دادن حتی موقعی که خوابت میاد،دردگرفتن شونه وکمر
فقط چون نمی‌تونستم مثل چی بخورم
لاغر شدم خیلی زیاااد و جانی در بدن نداشتم 1سال10ماهگی شیردهی به پایان رسوندم

حالا من ۶ ماه تونستم شیر بدم همش حسرتش توی دلمه😥😥😥

واقعا سخته 🥹🥹

من سر این بچم میخواستم همینکار رو بکنم ولی نمیدونم تو سینموچی داره که جفت پسرام به شدت به سینه وابسته

آره واقعا شیردهی خیلی سخته و صبوری میخواد. من که نه اشتها داشتم بخورم شیرم بیاد نه کسی بود بهم برسه برا همین شیر نداشتم پسرمم نگرفت

سوال های مرتبط

مامان امیرعباس‌ویاسین مامان امیرعباس‌ویاسین ۵ سالگی
مامان رایان مامان رایان ۵ سالگی
امروز خیلی خوش گذشت ولی کمی نگران شدم بازم.امروز ۵تا بچه بود همراهمون که اولین بار باهم بیرون میرفتیم. ۴تاش اوکی بود ولی یکی خیلی دست به زن داشت و فحش زبان اونم چه فحشایی میداد و احتماالا دیگه جایی اونا باشند من نمیرم واقع واسه خاطر اون.اما نگران مدرسه شدم اون نیمه دوم بود و ۹ ماه بزرگتر از پسر من ماشالله خیلیم تپل بود قدشم بلند بود از لحاظ قدی باز زیاد فرق نمیکردند ولی وزنی مطمئنم ۱۰ کیلو بیشتر از پسر من بوود.همه بچه هارو با وجود اینکه من کنارشون بودم خلاصه زد و موقع زدنم اصلا رحم نمیکرد هرچی تو دستش بود باهاش میزد در حد اینکه شاید اگه ما نبودیم بچه هارو میتونست آسیب برسون. حتی بکشه.اگه بچه ام با همچین بچه هایی هم مدرسه ای بشه چی باید کرد.چرا آموزش پرورش گیر نمیده به مدارس که قبل ورود از بچه ها و والدین تست سلامت و روان بگیر و خانواده هارو بر اساس سبک‌تربیتی جدا کنه.والا من ۵ سال کل عمر و جون و وقتمو گذاشتم برای تربیت پسرم با کسی که بچه اشو ول کرده تو کوچه پس کوچه تربیت کوچه بازار داره فرق داره .اصلا بحث دفاع از خودم نیست اینجور بچه ها کلا تربیت نشدند که حتی موقع زدن آگاه باشند که چطوری بزنند حداقل بچه مقابل آسیب خاصی نبینه.مقابله باهاشون مثل مقابله با ی ببخشید که اینو میگم در مورد ی بچه مثل مقابله با ی حیوان وحشی رام نشده اس.ی بچه ۵،۶ ساله که نمیدونه چطوری با ی بچه روانی مقابله کنه اون حرفایی که ما یاد دادیم به بچه رو که حالیش نمیشه اونا برای بچه های تربیت شده جواب نه اینا.والا دلیلی که این همه هزینه کردم برای پیش دبستان و مدرسه رایان فقط برای اینکه با همچین بچه هایی شانسش کمتر باشه روبه رو شه🥲