ﺍﻭﻝ ﺩﻟﻢ ﻟﮏ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﺮﻭﻡ!
ﺑﻌﺪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯽﻣُﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺳﺮ ﮐﺎﺭ ﺑﺮﻭﻡ!
ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭ ﺷﻮﻡ!
ﺑﻌﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﭽﻪﻫﺎﯾﻢ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﺷﻮﻡ!
ﺑﻌﺪ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﻧﺸﺴﺘﻪ ﺷﻮﻡ!
ﻭ ﺣﺎﻻ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯽﻣﯿﺮﻡ، ﮐﻪ ﯾﮏ ﺩﻓﻌﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻡ:

  *---> ‏ﺍﺻﻼ ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ! <---*

چه حال چه احموال دخترا
چیکار میکنید
فسقل من تو بیمارستان که بود روز اخر یه هم اتاقی اومد واسش یه دختر ۱۶ ساله بود موهاش بلند بود از یطرف میبافتش مینداخت جلو و خیلی هم مهربون بود لیا خیلی دوستش داشت از اونروز گیر داده موهاش رو میکشه میگه چرا بلند نمیشه
باید موهای منم بلند بشه از یطرف ببافی بندازی جلوم
از اونموقع تا حالا دارم توضیح میدم که یه شبه موهات بلند نمیشه ولی زیر بار نمیره
دیگه مجبورا بعد حمام فر با اتومو موهاش صاف میکنم که یکم بلندی موهاش حس کنه دست از سرم برداره
همش میگم چه اشتباهی کردم موهاش کوتاه کردم
الان تا سرشونه رسیده حالا کی بلند بشه و تا اونموقع هی این بدبختا رو میکشه پایین😂😂😂

تصویر
۱۸ پاسخ

عزیزم شمارو بهم معرفی کردن واسه دوخت لباس پسرم میتونم پیج کاریتونو داشته باشم؟

وای به به مهشید جون چیکار کردی
نوش جونتون😍😍😋😋
واقعا چقدر این متن قابل تأمل هست 🥲🫠 و واقعا همه ی ما آدما از داشته هامون اونجوری که باید لذت نمی‌بریم و هی امروز فردا میکنیم و هزار جور بهونه میاریم😮‍💨

چه بامزه می‌کشه..ازدست این بچها.خداحفظشون کنه

نوش جان

قشنگ سالاد شیرازیه شیرازیه👌👌👌

واایی چقدر دلم کلم پلو خواست 😍
فقطم شیرازیا خوشمزه درست میکنن😂

ای جونم بهش بگو اگه خوب غذاتو بخوری موهات زودتر بلند میشه
کلک مادرانه😅

عزیزم دنیایه دخترا خیلی قشنگه،تا حالا نخوردم کلم پلو ولی دوست دارم امتحانش کنم آها یادم اومد خانم پدر شوهرم شیرازیه بگم واسم درست کنه یکبار چرا تا حالا درست نکرده ؟

راستی تی وی وال زدی؟

مهشید جون دستورکلم پلو رو بگو عزیزم

عزیزم درخواست دادم قبول کن

به به دلم کلم پلو خواست ولی من کوفته هاش رو ریز تر میکنم سالاد هم حتما روش نعنا میریزم

نعناع هم بزن سالادش

آخی چقدر دنیای دخترا بامزس

خدا حفظش کنه برات،خوشمزه هاتون نوش جونت،دیگه جدیدا سالاد شیرازی بهم نمیچسبه،دیگه دم دمای ترشی هس

😍چ متن زیبایی واقعا هم همینطوره تو موقعیتی ک هستیم قدر نمی‌دونیم استفاده نمی‌کنیم
نوشجان 😘
از عطاری محلول بگیر بزن ب فرق سرش زودتر رشد می‌کنه مادرشوهرم گرفت راضی بود
بازم تحقیق کن

عزیزم انشالا که هیچ موقع دیگه سمت بیمارستان نره
لیا خانم خوبه
یاد دختر عمم افتادم آنقدر موهام بلند بود که دوست داشت موهاش مث من بشه والان ۲برابر من موداره ماشالا
بهشون برس مهشید تا زود رشد کنن

غذا چیه عزیز دستورشو میدی

سوال های مرتبط

مامان دلی😍 مامان دلی😍 ۳ سالگی
منبع :خبرگزاری فارس

🔹قدم نورسیده مبارک!

تا حالا شنیدید که می‌گن: «قدم نو رسیده مبارک»؟
دیشب من واقعاً قدمِ مبارک یه نوزاد رو دیدم.

توی یکی از بیمارستان‌های زنان و زایمان تهران، وقتی یه مادر تو اتاق عمل داشت سزارین می‌شد، یه موشک به سمت بیمارستان اومد. موشکی که احتمالاً ساخته‌ی شرکت‌های تسلیحاتی اسرائیلی مثل آی‌ام‌آی یا رافائل بود.
همون موشک‌های دقیقی که به قول خودشون فقط «اهداف نظامی» رو می‌زنن و قراره برای ما ایرانی‌ها «دموکراسی و صلح» بیارن!

اما این یکی، درست وقتی به بیمارستان برخورد کرد، منفجر نشد.

موشک، توی آسمون سر خورد، به هدف خورد... ولی نترکید.
و این یعنی نه فقط جون اون مادر و نوزادش نجات پیدا کرد، بلکه جون ۶۰–۷۰ تا مریض دیگه هم حفظ شد.

بیمارستان رو تخلیه کرده بودن و مریض‌ها رو برده بودن تو محوطه‌ی باز بیرونی.
مادر، تازه چشماش رو باز کرده بود؛ با تعجب خودش رو زیر یه درخت وسط پارک دید، نه زیر سقف اتاق عمل.
بی‌قرار بچه‌اش بود، و نمی‌دونست چه اتفاقی افتاده.
پرستارها که نوزاد رو آوردن و نشونش دادن، یه نفس عمیق و آروم کشید...

پ.ن:
برای آدمی مثل من، با ایمانی که بیشتر وقت‌ها لنگ می‌زنه، خدا توی همین لحظه‌ها راحت‌تر پیدا می‌شه تا توی کتاب‌های قطور دعا.
من خدایی رو می‌شناسم که، با وجود هزار و یک کنترل کیفیت توی صنایع نظامی رژیم، باز هم کاری می‌کنه که یه موشک عمل نکنه... فقط برای اینکه یه بچه به دنیا بیاد.

این روزها، خدا رو خیلی بیشتر از قبل حس میکنیم
مامان لیا جون 💞 مامان لیا جون 💞 ۳ سالگی
کته گوجه ایز لودینگ....
دخترا امروز داشتم کامنتای پست اخر مامان عماد فائزه رو میخوندم چقدر کادر درمان مادرا رو اذیت کرده بودن
نمیدونم خصوصی بودن یا دولتی
یعنی همه جا همین طوره ؟
چون من فکر میکنم یکی وجدانش مشکل داشته باشه مهم نیست تو چه بیمارستانی کار کنه زهرش میریزه
چون من زایمانم بیمارستان خصوصی بود ولی پرسنلش بلایی سرم اوردن که تا پای مرگ رفتم انقدر کثیف بود که یادم میفته عقم میگیره از وضعیت اونجای خودم
ولی اینجا که لیا بردم خیلی خوب بود
دکتر لیا گفت اگه یوقت مشکل هزینه داشته باشین زیر نظر استادام ببرم دولتی
گفتم تنها چیزی که اصلا بهش فکر نکنین همینه
بنده خدا تک تک روند درمانی و داروهای لیا و پرونده لیا رو اول میبرد بیمارستان نمازی کامل با اساتید اونجا جلسه میذاشت کنترل میکرد بعد میومد پیش لیا
خداروشکر بجز یه مورد که یه مریض ویروسی اوردن تو اتاق و بعد اعتراض سریع بردنش کادر درمان و پرستارا انقدر خوب بودن انقدر مراعات لیا میکردن اصلا نیاز نیود بری دنبالشون سرساعت و مرتبا بالا سرش بودن لیا ازشون میترسید البته بیشتر چون رگهای دستاش درد میکرد هی چک میکردن وقتی میدیدن خوابه میومدن تا لیا بیدار میشد پشت پرده قایم میشدن😂😂😂 انقدر مهربون بودن فقط میخندیدن
با وجود همه بدقلقی های لیا که بچم بخاطر دردش بود ولی خیلی با حوصله و بامهربونی برخورد میکردن
نظافت که روزی چندمرتبه تمیز میکردن و هرچی میخواستی سریع میاوردن
من که خیلی خیلی راضی بودم
بیاین شما هماز خاطرات بیمارستانتون بگین