منبع :خبرگزاری فارس

🔹قدم نورسیده مبارک!

تا حالا شنیدید که می‌گن: «قدم نو رسیده مبارک»؟
دیشب من واقعاً قدمِ مبارک یه نوزاد رو دیدم.

توی یکی از بیمارستان‌های زنان و زایمان تهران، وقتی یه مادر تو اتاق عمل داشت سزارین می‌شد، یه موشک به سمت بیمارستان اومد. موشکی که احتمالاً ساخته‌ی شرکت‌های تسلیحاتی اسرائیلی مثل آی‌ام‌آی یا رافائل بود.
همون موشک‌های دقیقی که به قول خودشون فقط «اهداف نظامی» رو می‌زنن و قراره برای ما ایرانی‌ها «دموکراسی و صلح» بیارن!

اما این یکی، درست وقتی به بیمارستان برخورد کرد، منفجر نشد.

موشک، توی آسمون سر خورد، به هدف خورد... ولی نترکید.
و این یعنی نه فقط جون اون مادر و نوزادش نجات پیدا کرد، بلکه جون ۶۰–۷۰ تا مریض دیگه هم حفظ شد.

بیمارستان رو تخلیه کرده بودن و مریض‌ها رو برده بودن تو محوطه‌ی باز بیرونی.
مادر، تازه چشماش رو باز کرده بود؛ با تعجب خودش رو زیر یه درخت وسط پارک دید، نه زیر سقف اتاق عمل.
بی‌قرار بچه‌اش بود، و نمی‌دونست چه اتفاقی افتاده.
پرستارها که نوزاد رو آوردن و نشونش دادن، یه نفس عمیق و آروم کشید...

پ.ن:
برای آدمی مثل من، با ایمانی که بیشتر وقت‌ها لنگ می‌زنه، خدا توی همین لحظه‌ها راحت‌تر پیدا می‌شه تا توی کتاب‌های قطور دعا.
من خدایی رو می‌شناسم که، با وجود هزار و یک کنترل کیفیت توی صنایع نظامی رژیم، باز هم کاری می‌کنه که یه موشک عمل نکنه... فقط برای اینکه یه بچه به دنیا بیاد.

این روزها، خدا رو خیلی بیشتر از قبل حس میکنیم

تصویر
۱۷ پاسخ

بله عزیزم من باور مبکنم و خدارو باور دارم درست زمان جنگ ایران و عراق درست سی و اندی سال پیش شباهتش بود تهران میدان خراسان موشک زدن اما نترکیده بود و همون موقع ی نوزاد ده روزه درست جایی که موشک خورده بود و خانواده اش بخاطره تخریب خونه و زیر اوارموندن این کودک پایبن نرفته بود و زنده مونده بود

وای چقدردلنشین🥹🥹🥹قربون اون قدمشم برم جوجوکوچولو🤩🤩😘😘

چقدر زیبا 🥲🥲

تا خدا نخواد نمیشه

خداشکر هیچ کار خدا بی حکمت نیست

😍😍😍😍🥺 وخدایی که همین نزدیکی است

به امید خدا همین با قدم کودک باعث تموم شدن این جنگ بشه

ربطی نداره پدافند زدن

😍😍🥹😍

تا خدا نخواد برگی از درخت هم نمی‌افته. قربون قدمت . انشالله بچش برای این مملکت پر از خیر و برکت باشه

ای خدای بی همتاااا

بیمارستان مادرکودک

اونوقت یه عده حرف از صلح با اینا میزنن

ای خدا بسلامتی مبارک باشه ان شاءالله
خدارو شکر خدا روشکر

چه پیام عمیق و به موقعی🙏🌹

چه زیبا چه جالب

کدوم بیمارستان بود😭😭😭؟
پس چرا میگن با مردم کار ندارن؟

سوال های مرتبط

مامان دوتا فرشته مامان دوتا فرشته ۳ سالگی
مطلب زیر رو خانم دکتر ظریفی تو کانالشون گذاشتن

پیاز یا استامینوفن؟ مساله این است.

وقتی بچه تب می‌کنه، خیلی‌ها می‌گن یه پیاز قاچ کن بذار زیر پاش یا روی پیشونیش...
ولی واقعاً چطوری تب کم می‌شه؟ بیاید ساده بررسی کنیم:
✅ استامینوفن چیکار می‌کنه؟
استامینوفن می‌ره داخل خون 👈 خودش رو می‌رسونه به مغز 👈 به یه نقطه مهم به اسم هیپوتالاموس می‌رسه، جایی که دمای بدن رو تنظیم می‌کنه👈
اونجا جلوی ماده‌ای به اسم پروستاگلاندین رو می‌گیره که باعث بالا رفتن تب می‌شه👈 در نتیجه بدن پیام می‌گیره که دیگه تب نمی‌خواد👈 پس شروع می‌کنه به خنک شدن 👈مثل عرق کردن و باز شدن رگ‌ها).

🧅 پیاز روی پا چیکار می‌کنه؟
واقعیت اینه که هیچ مدرک علمی قوی برای تأثیر پیاز روی تب وجود نداره.
پیاز شاید پوست پا رو یه کم خنک کنه یا بوی تندش احساس خوبی بده، ولی نمی‌تونه روی مغز یا هیپوتالاموس اثر بذاره👈یعنی تب از ریشه درمان نمی‌شه.

🔍 نتیجه منطقی:
🟢 استامینوفن مستقیم با مغز حرف می‌زنه و دمای بدن رو تنظیم می‌کنه.
🟠 پیاز شاید فقط حواس ما رو پرت کنه، ولی تب رو پایین نمیاره.

📌 پس برای پایین آوردن تب بچه‌هاتون، راست و حسینی از راه‌های علمی و مطمئن استفاده کنید و اینقدر هم روی مخ ماماندکتر راه نرید. تو رو خخخخدددااااا
مامان باراد مامان باراد ۳ سالگی
مامان قندعسل مامان قندعسل ۳ سالگی
سلام مامانهای مهربون لطفا هرکسی تجربه داره بیاد منو راهنمایی کنه
پسرم 3.5 سالشه دخترم 3 ماه خیلی بد قلقه همش در حال گریه هست و با کوچک‌ترین صدا بیدار میشه
پسرم هم من سعی میکنم باهاش وقت بگذرونم نقاشی کنم آب بازی کنم ولی واقعا کشش ندارم دیگه کارهای خونه غذا درست کردن رسیدگی به بچه بی‌خوابی شبانه
از یه طرف هم پسرم خیلی به ابجیش گیر میده با اینکه من اصلا عکس‌العمل نشون نمیدم ولی تا میبنه خوابه سریع می‌ره بالا سرش خم میشه توی صورتش جیغ میزنه دخترمم از ترس شروع میکنه گریه کردن یا تا میبینه خوابهای صداش میزنه میگه باید بیدار شه
توی خونه همش بهم چسبیده دستشویی میرم بدو میاد پشت در
دیشب موقع خواب خیلی گریه میکرد که تنهام نزار میدونم ترس از دست دادنم رو داره ولی نمیدونم باید چیکار کنم واقعا کم آوردم باباشون هم تمام شیفت سرکاره مجبوره اضافه کار بیاسته تا بتونیم جوری که بچه ها میخوان زندگی کنیم ولی خودمم دیگه کشش ندارم آرزو یه خواب راحت دارم خواهر شوهرم وقتی باشه پسر بزرگه رو نگه میداره میبره پیش خودش وی دلم میخواد یکی دخترم رو بگیره پسرم رو ببرم پارک ببرم فروشگاه