سوال های مرتبط

مامان طلا مامان طلا ۳ سالگی
سلام مامانای نازنین امیدوارم حالتون خوب باشه. این تایپیک اختصاص داره به مهد کودک رفتن کوچولوهامون.

چرا مهد رفتن تبدیل به استرس میشه…

خیلی از مامان‌باباها با این صحنه آشنا هستن: بچه‌ رو می‌بری مهد، تا می‌خوای بری، اشک و جیغ و چسبیدن به پاهات شروع میشه!
حالا اگه کوچولوی ما توی طیف اتیسم باشه یا اضطراب و حساسیت بیشتری داشته باشه، این ماجرا ممکنه طولانی‌تر و سخت‌تر بشه.

🔹 سن مناسب مهد رفتن چنده؟
معمولاً از حدود ۱۸ تا ۲۴ ماهگی می‌شه به آرامی کودک رو با مهد آشنا کرد. اما مهم‌تر از سن، آمادگی کودک و شرایط خاصش هست. برای بچه‌های طیف یا با مشکلات گفتاری، مهد رفتن حتی می‌تونه کمک‌کننده باشه چون مهارت‌های اجتماعی و ارتباطی‌شون بهتر تقویت میشه.

🔹 اگه کودک هنوز گفتار نداره یا کم حرف میزنه، مهد رفتن به مشکل می‌خوره؟
نه! اصلاً نگران نباشید. خیلی از بچه‌ها توی طیف اتیسم یا با تأخیر گفتاری، اولش ارتباط کلامی کمی دارن ولی مهد رفتن و بودن در جمع بهشون کمک می‌کنه تا بتونن مهارت‌های زبانی و ارتباطی‌شون رو تقویت کنن. مربی‌های خوب هم معمولاً با روش‌های غیرکلامی و بازی‌های مخصوص این بچه‌ها آشنا هستن و کمک می‌کنن بچه راحت‌تر ارتباط برقرار کنه.

🔹 چطوری کمک کنیم بچه به مهد عادت کنه؟
1. شروع تدریجی: از چند ساعت کوتاه شروع کنید، کم‌کم زمان رو زیاد کنید.

2. شیء یا بوی آشنا: یه اسباب‌بازی کوچیک یا روسری مامان با بوی خودش، حس امنیت میده.

3. آشنایی قبل از شروع: یکی‌دو بار با هم برید مهد، فقط بازی کنید، بدون اینکه جدا بشید.
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
اینم نتیجه یک پریز سه کاناله مخفی😂🤩🤩

امروز یه ویس گوش دادم راجب ضربه زدن بچه‌ها به مادر یا پدر

مادری بود که میگفتن بچه‌اشون تویه ۵ سالگی هنوز بهش تو شرایط خاص( مثل مهمونی، سره کار،جلساتی که مجبوره بچه‌اشو ببره و …) میاد کنارش و با دست ضربه‌ میزنه و آروم نمیشه هر چقدر باهاش همدلی میکنه

با توجه به گفتگویی که با مشاوره داشت و داشتن ریشه یابی میکردن
مادر میگفت ممکنه تقلید از دوستاش باشه که رد شد
(اکثر مامانهای اینجا میگن منو باباش اصلا اینکارو نمی‌کنیم و از بچه‌های فامیل یا دوستاشون یادگرفتن که این موضوع هم رد شده)
میدونید ریشه‌اش چی بود؟!

⭕️بی توجهی⭕️

اون لحظه‌ای که بچه شروع به اینکار میکنه مسیر توجه رو پیدا کرده
اصلا مهم نیست که خوبه یا نه( راه سریع توجه)
پس اول با بچه همدلی و بعد از محیط دورش کنید یه گوشه دنج،یه اتاق دیگه، و اونجا علت کارشو بپرسید اگر جواب نداد فقط به مدت ۱۵ دقیقه اونو بغل کنید آرامش بگیره و ممکنه پستون بزنه اما حتی دورا دور کنارش باشید و با دلایل و فکرهای دیگه سرگرمش کنید تا بتونه همراهتون شه تو اون شرایط
این مورد تویه بعضی از بچه‌ها که مهد یا مدرسه میرن هم بررسی شده
و بچه بعد از مدتی که از پدر و مادر دور میشه بعد از دیدنشون شروع به زدن و پرخاش کردن میکنه
اگر بتونید روزانه فقط ۱۵ تا ۲۰ دقیقه بچه رو بغل کنید و در مورد دوست داشتنش صحبت کنید و بگید که وقتی نیست به اون فکر میکنید و دلتون براش تنگ میشه و همینطور به این فکر میکنید که وقتی برمیگرده ،چه صحبتهایی بکنید و یا چه بازیهایی

اینجوری بچه آرامش میگیره

ممکنه چند روز زمان ببره اما نتیجه‌اش واقعا لذت بخشه😍✌🏼

من انجام دادم و خیلی خیلی راضی هستم❤️❤️✌🏼✌🏼
مامان طلا مامان طلا ۳ سالگی
وقتی کودک کلمه  داره، یعنی پایه‌ی خوبی برای گفتار داره.
حالا باید ماهای مامان چکار کنیم؟ باید به جای تمرکز روی زیاد کردن لغت‌ها، بیشتر روی کلمات ارتباطی کاربردی و ساده کار کنه؛ همونایی که توی زندگی روزمره باعث تعامل و ارتباط اجتماعی میشن.

دسته‌های مهم کلمات ارتباطی برای شروع:

1. کلمات درخواست

بده، بیار، باز کن، کمک، بیشتر، تموم شد


2. کلمات اجتماعی و تعاملی

سلام، بای‌بای، ممنون، خواهش می‌کنم، آره، نه


3. کلمات اشاره به نیازها

آب، غذا، خواب، دستشویی، درد


4. کلمات احساسی ساده

خوشحالم، ناراحتم، می‌ترسم، دوست دارم


5. کلمات مکانی و اشاره‌ای

این، اون، اینجا، اونجا، پیشم، بیا

نکته مهم برای مامان:

باید این کلمات رو توی موقعیت واقعی استفاده کنی (نه فقط تمرین خشک). مثلاً وقتی لیوان آب رو می‌خواد بده، مکث کنه و بگه: «چی می‌خوای؟ آب؟ بگو آب».

بهتره اول از کلمات کوتاه یک‌هجایی یا دو‌هجایی شروع بشه (بده، بیا، آب، نه) و بعد کم‌کم به جمله‌های کوتاه برسه (بده آب، بیا اینجا).
مامان دلی😍 مامان دلی😍 ۳ سالگی
منبع :خبرگزاری فارس

🔹قدم نورسیده مبارک!

تا حالا شنیدید که می‌گن: «قدم نو رسیده مبارک»؟
دیشب من واقعاً قدمِ مبارک یه نوزاد رو دیدم.

توی یکی از بیمارستان‌های زنان و زایمان تهران، وقتی یه مادر تو اتاق عمل داشت سزارین می‌شد، یه موشک به سمت بیمارستان اومد. موشکی که احتمالاً ساخته‌ی شرکت‌های تسلیحاتی اسرائیلی مثل آی‌ام‌آی یا رافائل بود.
همون موشک‌های دقیقی که به قول خودشون فقط «اهداف نظامی» رو می‌زنن و قراره برای ما ایرانی‌ها «دموکراسی و صلح» بیارن!

اما این یکی، درست وقتی به بیمارستان برخورد کرد، منفجر نشد.

موشک، توی آسمون سر خورد، به هدف خورد... ولی نترکید.
و این یعنی نه فقط جون اون مادر و نوزادش نجات پیدا کرد، بلکه جون ۶۰–۷۰ تا مریض دیگه هم حفظ شد.

بیمارستان رو تخلیه کرده بودن و مریض‌ها رو برده بودن تو محوطه‌ی باز بیرونی.
مادر، تازه چشماش رو باز کرده بود؛ با تعجب خودش رو زیر یه درخت وسط پارک دید، نه زیر سقف اتاق عمل.
بی‌قرار بچه‌اش بود، و نمی‌دونست چه اتفاقی افتاده.
پرستارها که نوزاد رو آوردن و نشونش دادن، یه نفس عمیق و آروم کشید...

پ.ن:
برای آدمی مثل من، با ایمانی که بیشتر وقت‌ها لنگ می‌زنه، خدا توی همین لحظه‌ها راحت‌تر پیدا می‌شه تا توی کتاب‌های قطور دعا.
من خدایی رو می‌شناسم که، با وجود هزار و یک کنترل کیفیت توی صنایع نظامی رژیم، باز هم کاری می‌کنه که یه موشک عمل نکنه... فقط برای اینکه یه بچه به دنیا بیاد.

این روزها، خدا رو خیلی بیشتر از قبل حس میکنیم
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
در مورد اضطراب جدایی
مامانهای عزیز هر عادتی هر رفتاری رو بخواید به بچه‌تون بدید یا حذفش کنید
زمان لازم داره و هیچی عادتی و رفتاری با یه بار امتحان کردن شما درست نمیشه
تکرار و استمرار تویه اون کاره که باعث میشه بچه یاد بگیره
با یه بار امتحان کردن و جواب نگرفتن بیشتر خودتون رو درمانده جلوی بچه‌ها نشون میدید چون اجی مجی لاترجی نیست
پس هر راهکاری تکرار و تمرین میخواد و ثابت قدمیه شمارو

در مورد ترس از جدایی
علتهاش زیاده، بین ۶ماهگی تا ۲.۵ سالگی ترکش کردید در صورتیکه نباید این اتفاق میوفتاده و پیش کسی میزاشتینش که مثل شما احساس امن بودن بهش داشته باشه
حالا که بزرگتر شده دلایلی که براش میارید منطقی نیست و دوست داره همراهتون باشه
سرگرمیهاییکه بعد از ترک کردنش در نظر دارید کافی نیست و تکراری شده
تویه حرفهاتون شنیده که در نبودش چه کارهایی کردین و جای خالیشو متوجه شده
از کسی چیزی شنیده راجب تهدید به اینکه اگه اینکارو بکنی مامان میره، بابا میره و …
🛑این چالش زمان لازم داره و صبر و حوصله شمارو
محبت زیاد، کلاسهای سرگرم کننده مختلف، همراه یکی از والدین بیرون رفتن
اگر سرگرم کاری هست مدام صداش نکنید و بزارید تویه خلوت خودش باشه
بعضی وقتها یک عامل خارجی مثل مریض شدن،بچه دوم ، محبت پدر و مادر به بچه‌های فامیل،از دست دادن پدر بزرگ یا مادربزگ و …دعوا و تنبیه زیاد بچه
خستگی پدر و مادر یا کم توجهی شون تو اون دوره باعث میشه بچه اون محبتی‌ که نیاز داره رو بدست نمیاره
برای همین حس میکنه داره والدینشو از دست میده
و این چسبندگی عوامل زیادی داره

شما ریشه ترس بچه‌اتو در آوردی؟

تازگیا پیرزن درونم به اینجور طلاها علاقه زیاد نشون میده😅😅😅