۱۱ پاسخ

طوری نیست
کنار میاد باهاش
نگران نباش

ببرش مهد خصوصی که بچه کمتر هست

شرایطت اگ خگبه ببر مهد یهترم هست با بچه ها خوش میگذره بهش تو خونه تنها نمیمونه

طبیعیه عزیزم چون چندمدت پیشش بودید بهتون عادت کرده دوست نداره تنهاش بزارید انشاا...سختیش چندروز اول مهر مطمئنا با پرستارش بهش خوش میگذره .

پسرم از نه نارگیل عادت کرده صبح مامان نداشته باشه

هر چیزی تاوان داره دیگه
سرکار رفتن مادر هم بالاخره اینجوره

الهی بگردم 🥺
امسال مهد نمیزاریش؟

من فردا مصاحبه ی تخصصی اموزگاری دارم استرس دارم یکی از آیتم ها سی دقیقه تدریس هست با موضوع مودشون🤢😢

واقعا شرایط اونجوری که میخوایم نیست مثلا من آرزوم بود اول مهر برم سرکلاس ولی قبول نشدم😢
انشالا خیلی زود عادت میکنین هردوتون،از شرایطت لذت ببر و خداروشکر کن که شاغلی

عادت میکنه عزیزم
نگران نباش

معلمی عزیزم؟
اشکال نداره عادت میکنه سخت نگیر

سوال های مرتبط

مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
امروز صبح راد کیف دکتریشو آوردو منو چک کردو گفت خانوم هیچ مشکلی نیست
منم تشکر کردمو گفتم آقای دکتر یه آمپول به من میزنید که بدنم قوی شه …
بعضی شربتهاش که طعم خوبی نداره مثل آنتی بیوتیکهارو با همین بازی به خوردش میدادم
بعضی روزها که کارام تو آشپزخونه طول میکشه
راد با یسری اسباب بازیاش میاد کفه آشپزخونه دراز میکشه و تو دست و پای منه اما خب هم من میتونم اینجوری سرگرمش کنم هم خیلی صدام نمیکنه
امروز تقریبا یه رب به یک بود و داشتم سالاد شیرازی رو با آبغوره مخلوط میکردم که یهو نفهمیدم چی شد
کاسه و من پخش زمین شدیم
اینقدر دردم گرفته بود که زدم زیره گریه، تا به خودم اومدمو اون منگی پرید رادو دیدم که لباش آویزونه و وسایلشو از ترس بغل کرده
تا بهش گفتم مامان من خوبم، زد زیره گریه
بغلش کردم
گفتم چی شد، من متوجه نشدم مامان
گفت پات رفت رو ماشین پلیس شیشه‌اش شکسته
اما شما هم چپ کردین، گریه‌اش ادامه داشت خیلی خیلی ترسیده بود
محکم بغلش کردم، گفتم میتونی امدادگر شی و کمکم کنی تا من بتونم بلند شم
خلاصه که شرایط سختی بود اما به خیر گذشت
اگر اون لحظه بهش یادآوری میکردم برای اینکه اسباب بازیاشو نیاره قطعا این ترس تو ذهنش میموند
تصمیم دارم یه قصه همین مدلی براش تعریف کنم تو اتاقش و تویه شرایط خوب
که اتفاق امروز براش فقط تلنگر باشه
امیدوارم که شماها هم در سلامت کامل باشید❤️❤️✌🏼✌🏼