۱۱ پاسخ

نمیبرمش چون می دونم نمی شینه .خواهرش با گوشی ازش عکس میگیره میبرمش فضای باز یا خانه بازی

من هم دخترم اصلا نمیشینه و خیلی بد اخلاقه ولی آتلیه برده بودمش همون اول نرسیده عکاس یه خانوم خیلیییی خوش اخلاق بود نشست حدود بیست دیفه با دخترم بازی کرد و خندوندش... حالا تو خونه بزور میخنده. بعد عکاسی رو شروع کرد من ک خیلی راضی بودم

من پارسال بردم اتلیه امسال انشالله خودم میگیرم

من که بردمش قشنگ ژست میگرفت 😂

خیلی اذیت کرد
یه دونه عکس فقط به زحمت تونس ازش بگیره اونم با اخم و بدون خندس

خیلی تایم بدب گرفتی
من صب بردم پر انرژی بود
خیلی فضولی کرد اما چندتاذعکس خوب تونست بگیره

نباید توقع داشته باشی مثل قبل بشینه و آروم باشه ولی اینکه جیغ میزد و نمیزاشت عکس بگیرین شاید دلیلی داشته شاید خسته بوده و خوابش میومده
منم پسرم زیاد میبرم آتلیه عکسا از بعد از یکسالگی خیلی رئال تر و طبیعی تر میشن و به نظرم قشنگ تر
خودتو ناراحت نکن بزار چند روز دیگه و تو روز ببرش برای عکاسی

من بردمش فضای باز دیوونمون کرد تو حرکت کردنش دو تا عکسش برام فرستاد بد نشد ولی تا یک‌سالگی هر ماه می‌بردم خیلی همکاری میکرد

عزیزم‌من پریروز بردم‌برا عکاسی خیلی اذیت کرد ولی با هزار زحمت عکس گرفتن ازش بعد عکاس میگفت چیز تازه ای نیس همه دوساله ها همینطورن ما عادت کردیم به این‌چیزا

من با شناختی که از هیراد دارم مطمئن بودم که اصلا واینمیسه و همکاری نمیکنه
حتی خودمونم میخوایم یه عکس بگیریم واینمیسه
قبلنم برده بودمش آتلیه مدام فقط گریه میکرد تو همه ی عکساش چشماش قرمزه
بخاطر همین نبردمش
سال دیگه بزرگ تر میشن متوجه تر میشن اون موقع میبرمش

عزیزممم.حتماغریبی کرده کاش اولش یکم باهاش بازی میکردین یا وسیله موردعلاقش رومیبردین.منم میخام دخترموببرم نگران همین موضوعم

سوال های مرتبط

مامان سویلای مامان سویلای ۲ سالگی
مامان نلین مامان نلین ۲ سالگی
نلین جدیدا عاشق رنگ صورتی شده فقط دنبال هر چیزی هستش که رنگش صورتی باشه و هر چیزی که بادکنک داشته باشه هستش بردمش برای انتخاب کیکش اینقدر گفت بادا بادا کیک بادا هیچی دیگه کیک تولدش شد بادا رفتیم کافه از قبل هم کافه صورتی دیده بودم میدونستم حتما خوشش میاد ولی خانم خانمها اصلا برای عکسهای تولدش همکاری نکرد اومدم بادکنک و عدد ۲ بذارم یه چند تا ازش عکس بگیرم خودشو پرت کرد روی صندلی منم کلا راحت بودن نلین برای من مهمه قید بادکنک اینها رو زدم شد عکسی که ملاحظه می کنید که پایین میذارم با موهای بهم ریخته نلین رو حتی یکبار بردیم برای عکاسی توی فضای باز اونجا که اصلا یه وضعی بودش در کل برای عکس اصلا همکاری نمی کنه باز توی آتلیه دو تا عکس همکاری می کنه ولی سر سومی قشقرقی راه می اندازه بیاین ببینید خدا روشکر تولد دو سالگی دو تا عکس دارم که بردمش آتلیه با اینکه حسابی خوابش می کنم اصلا خسته نیست غذاشو خورده البته منم خیلی اذیتش نمی کنم چون برام راحتی نلین اولویت هستش نه عکس یعنی هر جایی ببینم نلین اذیته نمیرم اگه جایی برم ببینم اونجا باعث میشه نتونم به غذای نلین برسم نمیرم حتی خونه ی مامانم در کل اولویتم فقط راحتی نلین هستش خدا روشکر همسرم هم از این لحاظ همکاری می کنه وگرنه برام سخت میشد
حالا مامانها بیاین بگید تا کی اینطوری توی عکس همکاری نمی کنند بچه ها ما یکدونه عکس خانوادگی با نلین درست حسابی نداریم یعنی امید داشته باشم برای سه سالگی 😅😅😅
مامان آریا مامان آریا ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن آریا: شیر روز رو اول تابستون کم کم قطع کردم یعنی آریا عادت داشت هر ساعت یه بار بیاد سراغم و منم میدونستم اذیت میشیم سر از شیر گرفتنش دیگه کم کم شیر های غیر ضروری حذف شد و هر وقت درخواست شیر داشت جایگزین می کردم گشنه بود غذا تشنه بود آب بی حوصله بود و توجه میخواست بازی و خلاصه یه کاری میکردم حواسش پرت بشه و اینطوری شد که وعده های روزانه اش شده بود ظهر قبل خواب و گاهی بعد بیدار شدن از خواب وعده شبانه هم قبل خواب و حین خواب سه تا پنج بار بسته به موقعیتمون قصدم این بود شهریور از شیر بگیرمش که اصلا وقت نکردم و مهر شد و گفتم اگر ادامه دار شه میخوریم به فصل سرماخوردگی و این بچه بیشتر بیقرار میشه ولی گویا دقیق زمانی تصمیم گرفتم از شیر بگیرمش که روز قبل تولدش بود اولش قصدم قطع کامل شیر روز بود پس ظهر بعد اینکه کامل غذا خورد صبح هم زود بیدار شده بود قطعا خوابش میومد تصمیم گرفتم سرگرمش کنم اما تنها چیزی که تمنا می کرد شیر بود و تمام چیزهایی که دوست داشت رو اصلا نمی دید اینجا بود که فهمیدم این تو بمیریا از اون تو بمیریا نیست و راه سختی در پیشمه چیزی که اذیتم میکرد گریه هاش بود یه ساعت بود گریه می کرد و کم کم داشتم شل می کردم که با هوش درمیون گذاشتم و یه جمله اش خیلی به دلم نشست این گریه ها گریه آسیب دیدن نیستن تو به آریا آسیب نمی زنی اینها گریه های سازگار شدن هستند