سوال های مرتبط

مامان آبان مامان آبان ۱ سالگی
مصائب یک مادر برای دادن یه موز به بچه‌اش:
_قندعسلم موز میخوری؟
_عسل موخام.
_عسل؟ موز چی؟ موز میخوای؟
_هه. آبان پوست.
_ خودت پوست بکن ولی بعدشم بخور، نه که فقط پوست بکنی باشه؟
_ باشه (همراه با تکان دادن سر).
میرم یه موز میارم میدم بهش. نمی‌تونه بالاش رو باز کنه که پوستش جدا بشه. میرم کمکش کنم.
با عصبانیت: نهههه آبان.
ول میکنم. بعد ۵ دقیقه کلنجار رفتن بالاخره می‌تونه موز رو پوست بکنه. موز پوست کنده رو میده به من. پوست هاش رو برمیداره، بهم نشون میده:
_آخاش، شینک
_ آره عزیزم اینا آشغاله ببر بنداز تو سینک.
بدو بدو میره پوستا رو پرت میکنه تو سینک. برمیگرده موز رو میدم بهش. انگشت میذاره رو یه تیکه موز:
_سیاااه
_ آره اینجاش سیاه شده. اینجا رو نخور. از اونطرف گاز بزن.
_نههههه سیاه
_خب بیا این تکه رو برات ببُرم.
تکه سیاه شده موز رو می‌برم.
_ نهههه موس بزرگ
_ مامان جان بخدا هنوز موزت بزرگه.
با عصبانیت: _نهههه بزررررگ موخام
و موز بچاره رو پرت میکنه اونطرف. خودشم قهر میکنه میره دمر می‌افته رو مبل.
قیافه من😵‍💫