۲۲ پاسخ

پس همه به هم افتخار می کنیم که زن قوی هستیم که میتونیم از پس کارامون بر بیایم یه دست محکم به افتخار زنهای قوی و متکی به خود افرین به همه

من ۱۵ روز خونه مادرم بودم
بقیشو خونه خودمونم تازه با ۲ تا بچه
یه چهار ساله هم دارم
بالاخره هر کی زندگیه خودشو داره
و ممنون اون روزایی هستم که کمکم بود
در حق هم دعا کنیم ان شاءلله خدا توان و صبر و انرژی رو بهمون بده تا خودمون از پس کارا بربیایم
امروز از ۸ صبح دلم میخواست حیاط رو جارو کنم بلکه یکم تنوع باشه واسم
نتونستم
یسره با بچه درگیر بودم چون امروز بیقراره
فقط دعا میکنم خدا سلامتی بهم بده
چون شدیدا سرگیجه دارم
متاسفانه مثل ۴ سال قبل... و حالم خوب نیست
سلامتی رو داشته باشم با کمک خدا همه کار میکنم
ترس دارم از مریضی از بس که دوران سختی گذروندم
دعام کن❤️

مامانت کجاست پس

ولی شوهرم خیلی کمکم بود خدایی تا ۴۰ روز هیچکار سنگینی نکردم سرپا زیاد نموندم

من از ۱۰ روزگیم تنها بودم

منم عزیزم من تازه زایمان کردم مامانم نیومد اصلا تازه اولین بچه کلان خودم کارتشو کردم

تنها نیستی عزیزم من شهرغریبم تا ۱۰روز مادرم بود بعدش رفت ۱۸سالمه بچه اولمم هس حالا شهر غریب ک هیجی کلن همسرم غریبس طرز فکرامون رسم رسوم عادات همچی باهم فرق داره ببین من چی میکشم شام ناهار براه با بچه کوچیک بشور بساب ی ثانیه شام یا ناهار دیرشه یا لباسش نشسته باشه یاخونه کثیف باشه مادرشوهرم کلی ب شوهرم حرف بار میکنم اونم بامن دعوا میکنه
جای من بودی چیکارمیکردی 😞

من تا چهل روز خونه مامانم بودم نمیزاشت هیچ کاری کنم ولی. وقتی اومدم خونه تنها شدم چون خونش ازم دور و نمیتونه بیاد ولی خب در هفته دو روز میرم میمونم یکم استراحت میکنم

من مامانم نزدیکمه ، نزدیک بیست روزم خونش بودم اما نگهداری بچه کامل از اول با خودم بود اصلا نمیتونم ی لحظه بچم به کسی بسپرم متاسفانه وسواس شدیدی روش دارم و این داره آزارم میده
از بعد ۲۰م هم اومد خونه خودم و همه کارا با خودمه

دقیقا مثل من از روز 7اومدم خونم مادرم تا همین الان نیومده خونم 🥲

منم یه هفته خونه مامانم بودم بعد اومدم خونه خودم با دوتا بچه کارای خونه و ....
همه رو خودم به زور انجام میدم دهنم صاف شده

‌منم فقط خودمم و خودم
بهتره اینجور عزیزم دیگه منت کسی رو نمیکشی و حقی ب قبال بچت ندارن

من از روز۵ زایمانم تنهام تازه سزارین هم بودم...خیلی سخته با دوتا بچه همه کارای پسرم هم از اول با خودم بود

غصه نخور عزیزم منم سیزده روز مامانم پیشم بود بعد رفت بعدش تنها شدم با سه تا بچه یکی َشش سالشه دخترم چهار سالشه با نینی همه کارای خونه رو باید انجام بدم خودم شبا هم تا سه صبح بیدارم ساعت پنج هم باید بیدار بشم تا بتونم به کارای خونه برسم

منم مثل خودت تنهام🫂

من غروب روز دهمم مامانم برد حموم و رفت خونش با یه بچه ۶ ساله و ده روزه تنها موندم وقت نمیکنم یه غذا بپزم بخورم واسه همون شیرم کم شده هیچکی نمیگه کمک میخوای بیایم اصلا همشم ایراد میگیرن بچت رشد نکرده چرا شیر نداری فلانی بیساری خب وقتی نه خواب دارم نه خوراک شیر از کجا بیارم

نگران نباش عزیزم منم از روز 10زایمانم تنهام همه کارا رو دوش خودم سزارینم هستم به خدا گاهی مثل بچه ها کم میارم دیگه گریه میکنم

ولی باز من اصلا دلم کمکی نمیخاد کارای بچمو دوست دارم خودم بکنم بقیه رو قبول ندارم کارای خونه هم تا حدودی همسرم می‌کنه

من ک ۱۵ روز اول خونه خودم بودم اما مامانم یکسره همه کارام را می‌کرد می‌پخت و میشت و تمیر می‌کرد از مهمون ها پذیرایی می‌کرد بچم را نگه می‌داشت
تا ۴۰ روز پیشم وایمیستاد اما بعد ۱۵ روز رفتم خونه مادرشوهرم الان ۱۸ روزه اینجام کمکم بچه را نگه میداره غذا و تمیز کاری خونش هم با خودشه مح کاری نمیکنم

من هنوزم مامانم کمکمه بازم ب هیچی نمی‌رسیم و دوتامون از بی خوابی هلاکیم

تنها نیستی
من واسه دو تا پسرام سر سه روز بلند شدم کارهامو کردم

الهی خیلی سخته.من تا دیروز خونه مامانم بودم دیگه اومدم خونه خودم انتظاری هم از کسی نداشتم ولی مادرشوهرم خودش گفته میام بچه رو میگیرم تو کاراتو بکن

سوال های مرتبط