خيلي دلم گرفته خسته ام نياز دارم يكي پسرمو نگهداره واسه خودم باشم حتي شده نيم ساعت
از وقتي از خواب بيدارشد تو اشپزخونه پيش منه يا مياد رو كابينت يه قاشق ميگيره دستش ميگه ميخوام خودم غذارو هم بزنم يا سر يخچاله يا ميگه باهام بازي كن يا ميگه ببرم بيرون . نه كارتن ميبينه نه اسباب بازي مياره بازي كنه
حتي ببخشيد تا دسشويي هم ميرم مياد در ميزنه ميگه مامان بيا بيرون ديگه هم روحم خستس هم جسمم
باباشم مياد خونه نه باهاش بازي ميكنه ميگه خستم نه سرشو از گوشيش در مياره ببينه اصلا بچه چي ميخواد ته ته خودشو نشون دادن اينه گوشي بچرو وصل خودش ميكنه بچه بشينه كارتون ببينه منم انقد ميشينم ميبينم سرش تو گوشيه كفري ميشم ميرم تو اتاق دراز ميكشم
نميدونم ديگه چيكار كنم يعني شب كه ميشه ميخوابن انگار يه كوه از رو سرم برداشته شده انقد سبك ميشم بخدا دوس ندارم بخوابم 😞😞

وای شوهرتو من انگاری یک نفرن دقیقامنم حرص میخورم میگم مگ توباباش نیسی آدم نیسی میگ من خستم گفتم واسه گوشی لامصب خسته نیسی بیچاره بچهامون نمیدونم حق باکیه یوقتادخترم انقدرمیگ بابا توجه نمیکنه جوابشو نمیداده دادهوارمیکنم ینی میگم حیف بچه... اونم میگ توبگو بچروپروکن گفتم بچه ک محبت نبینه خودبه خود واست پرومیشه حسابت نمیکنه

تو بارداری ام ادم اکه اینکارارو نکنه مرد متوجه هیچی نمیشه بعدم فک میکنه قوی هستی خودت از پس همه چی برمیاد

وضعیتتو اغراق کن بهش نشون بده خودتو بزن به حال بد و شلوغش کن حتما تغییر میکنه رفتارش

یکی باید با شوهرت حرف بزنه کسی ک تحت تاثیرش قرار بده
اونموقع ها دیده میتونی از پس خودت و بچه بربیای عادت کرده حالام ک حامله ای باز همین فکر و میکنه
اگه کسی دور و برت بود بچه داشت خوب بود سرگرم میشد
اگه میتونی بزارش کلاسی چیزی بره انرژیش خالی بشه