۱۵ پاسخ

هیچی به هیچ کاری نمیرسم فقط میگه بیا شیر بده بهم

ثنا جان من از ١/٥ سالگى به بعد چند مدل هوش چين و بازى فكرى مونته سورى خريدم براش و دور از دسترس خودش گذاشتم كه اينجور موقع ها كه نياز به تايم دارم و كمكى ندارم ميارم ميذارم جلوش سرگرم ميشه
واسه هر بازى اولين بار خودم انجام دادم آموزش دادم و بعد چندبار بازى كردن خودش ياد گرفته و علاقه نشون داده
خواستى عكساشونو ميفرستم

ما اون دوران اصلا تلویزیون نداشتیم که مجبور نشم روشن کنم 😅 بازی می‌کردیم و ویدئوکال می‌کردیم با خانواده و هول‌هولکی غذا می‌پختم که هم ناهار باشه هم شام. باقی کارهای خونه هم انجام نمی‌‌دادم تا همسرم بیاد.

دختر من از ۴ ماهگی تلویزیون میدید چون خیلی جیغ میزد و اصلا ساکت نمیشد
الانم گوشب و تلویزیون میبینه خودشم بازی میکنی ولی با این حال همش میخواد هرکار میکنه هرجا هست منم باشم بهم وصله

منم سعی میکنم خیلی کم روشن کنم وقتایی ک دیگ خیلی کلافه اس و گریه میکنه روشن میکنم سعی میکنم تا شب ک شوهرم میاد اصلا روشن نکنم
تو آشپزخونه ک کار دارم ی ظرف آب میزارم جلوش بازی میکنه میگه منو بزار جلو سینک بازی کنم رو بالکن بازی می‌کنیم کتاب میخونم واسش اهنگ میزارم خودش بازی میکنه ی ماشین بزرگ دارا خیلی خوبه باهاش سرگرمه

من از صبح تا بعدازظهر حتی تا شب هم بوده تنهام.
راستش اصلا روشن نمیکنم.چون همسرم که میاد روشن‌میکنه.
با اسباب بازی هاش بازی میکنیم.اهنگ میذاریم میرقصیم‌
بازی های مسی پلی و بازی های حرکتی.
و....
بعدازظهر هم هوا خوری بالای پشت بوم

اما در کل تا وقتی بیداره من به هیچ کاری نمیرسم، یکم ازش دور بشم صدام میکنه

من پسرم فقط و فقط دوسداره بره بیرون از خونه که خب صبحا نمیشه، اما عصر که باباش میاد میبریمش پارک کلی میدوئه، تو خونه م یکم با اسباب بازیاش سرگرمه، یکم تلویزیون نگاه میکنه، حمام میبرمش، یه اسپیکر داره دوسش داره آهنگ میذاریم، با کامیون و سه چرخه ش بازی میکنیم، یموقع جارو بکشم کلی وقت سرگرمه، یه تابلو واسش درست کردم یکم سرش گرم میشه،کلی وقت میشینه رو اپن خیلی دوسداره، آب بازی پای سینک میکنه، کابینتارو میریزه بهم، اما باباش خیلی بهش گوشی میده، حرف زدنشم مث بقیه همسالاش، در حد کلمه و رسوندن منظور

دختر من ک یه کلیپ هست از باب اسفنجی با آهنگ میخونه تو فلش ریختم صبح ها هم چشم وا می‌کنه مجبورم می‌کنه اونو بزارم نیم ساعت هس فکر کنم ۲۰۰بار دیدتش جوری که من همه آهنگاشو حفظ کردم🥴 تو این تایم ک نگا می‌کنه سریع ب کارام میرسم

منم تی وی روشن میکنم کلی شعر دانلود کردم میزارم ببینن اما باز من اگه بلند بشم دنبالم راه میان خونمون همیشه پر اسباب بازی و وسیله ست که بازی کنن سرگرم بشن من حداقل یه غذایی بزارم زیاد نمیرسم مرتب کنم دوقلویی خیلی سخته خیلی هم عصبی شدم

دختر من گوشی دوست داره گاهی مجبور میشم بهش بدم میزارم رو حالت پرواز ولی تی پی نگاه نمیکنه

عزیزم حرفم میزنه پسر شما چون میگن باعث تاخیر در گفتار میشه تلوزیون پسر من خیلی تلوزیون نگاه میکنه

اابته من یه پسر بزرگ دارم که این ساعتا خونه نیس یه جورایی مثه خودتم ..هاکانم شبا دیر میخوابع صبحا اکثرا ۱۰ ۱۱ بیدار میشیم اون تا مشغوله وسایلاشه من صبحونه میزارم خونه رو مرتب میکنم تی وی رو مبزارم شبکه پویا خیلی هم نگاه نمیکنه یه وقتایی پا پیچ من میشه بهش میوه یا خوراکی میده حیاطم دارم یه کوچولو یکم حیاط میره خلاصه بین دنبال من افتادن و حیاط رفتن و اسباب بازیاش درگیره و البته نق زدن گاهی

والا منم روشن میکنم
اگه روشن نکنیم پس چه کنیم،
حالا بگو یک ساعتم ببریمش بیرون
یک ساعتم توی خونه باهاش بازی کنیم
باقی روز رو چه کنم
مجبوریم تی وی روشن کنیم.
منم از صبح تا غروب با پسرم تنهام

منم روشن میکنم نیکان اگه من بشینم میشینه میبینه وگرنه همراه من میچرخه

سوال های مرتبط

مامان آقا پسری🧒🏻 مامان آقا پسری🧒🏻 ۱ سالگی
متاسفانه به نتایج خوبی اندرباب بچه داری و زندگی ایده ال نرسیدم
در این لحظه با تمام وجودم فهمیدم که هرکی میگه در کنار مادر شدن میتونی پیشرفت کنی میتونی به خودسازی فردی برسی و زندگی ایده ال داشته باشی دروغ محضه،البته اگه بخوای واقعا وظیفه مادریتو به نحو احسن به انجام برسونی،نمونه ش زندگی خودم ..با تمام عشقی که به بچه م دارم و مصمم بودنم در مادر شدن در ۲۹سالگی اگه صادق باشم باید بگم کیفیت زندگیم به شدت افت کرده..نمونه ش شغلم ..با تولد حامی ما از بخش قابل توجهی از درامدمون چشم پوشی کردیم و من و همسرم تایم های کاریمون رو اف کردیم که بتونیم نوبتی پیش حامی باشیم ایشون صبح ها پیش بچه بود من سرکار بودم و بلعکس..شرایط جوری شد که همسرم صبح ها هم باید شیفت میرفت قبلا راجع بهش تاپیک گذاشتم قرار شد پرستار بگیریم یا بزارمش مهد اما وظیفه مادرنمونه بودنم حکم کرد با روانشناس مشورت کنم گفت زیر ۳سال بچه رو از خودتون جدا نکنین نتیجه چی بود یا کارم رو بزارم کنار بشینم خونه که برای من با مدرک دکترا و ۷سال توشرایط سخت درس خوندن فحش محسوب میشد یا عصرا برم سرکار که دومی رو انتخاب کردم که مساوی شد با کنسل کردن کلاس موسیقیم کلاس ورزشم خواب ظهرم و استرس مضاعف تند تند برگشتن شب از کار برای رسوندن خودم به تایم شام حامی و خوابوندنش ساعت ۹ که وظیفه مادرنمونه بودنم میگه تو رشدش اختلالی ایجاد نشه🤦‍♀️حالا صبح هام با حامی چطور میگذره؟؟؟فقط و فقط باید کنارش و مواظبش باشم نه میتونم درست آشپزی کنم نه به کارای خونه برسم چون نهایت یک ربع با خودش سرگرمه و بعدش یا نق میزنه یا سراغ یه کار خطرناک میره😮‍💨خلاصه من رد دادم شما چطور؟
مامان دوران مامان دوران ۱۷ ماهگی
سلام شبتون بخیر
دوستان پسر من به رفتارایی داره که واقعا خسته شدیم وفکر میکنم واقعا نرمال نیس
چون تو بچه های دیگه ندیدیم
دوران خیلی خیلی رو وسایل برقی واکنش داشت از اول ، یعنی روشن میشد خییلی هیجانی میشد
مثل کولر ، سرخ کن ، لباسشویی و جارو برقی
اوایل ک کوچیکتر بود وقتی جارو برقی خاموش میشد تا چند دقیقه شدید گریه میکرد
۲ تا روش رو امتحان کردم
یه مدت دورش کردم از اینا یعنی میبردیمش بیرون بعد ماشین روشن میکردیم
یه مدت جلوش روشن کردم که عادی شه که هیچوقت نشد یکسره میچسبید روشن خاموش میکرد حتی درش هم شکست
الان برق ماشین کلا قطعه وقتی بیرونِ روشن میکنیم
ولی مثلا ۲ هفته س از صبح تا شب بهش سرخ کن رو دادم هر وقت گفت زدم تو برق روشن کرد بازی کرد اما هنوز عادی نشده و یکسره میگه بیار وقتی هم ک توش غذا براش میزارم میلرزع از هیجان قرمز میشه
کنترل کولر تو کشو کابینتِ امروز همش زیر کشو گریه میکرد ک میخوام اگه هم بدیم ک داغونش میکنه همین چند روز پیش انداختش تو آب از کار افتاده بود
تماااام تمرکزش رو این چیزاس
با روان درمانگر کودک صحبت کردم گفت باهاش بازی های هیجانی کن همین
یعنی سلامت روانم رو سر این قضییه از دست دادم
همین الان سر درد دارم بدجوور
میبرمش بیرون هم همیشه بر خلاف جهت و مسیر من میخواد حرکت کنه
زندگیم تو خونه و بیرونِ خونه مختله
خیلی فشار رومه بخاطر آلرژیش و محدودیت غذایی ک داریم و این رفتاراش بیشتر عصبیم میکنه
آخرین باری که گریه کردم رو یادم نمیاد
انگار دیگه اصلا نمیتونم گریه کنم !
مامان مهراب مامان مهراب ۱ سالگی
سلام
خب میریم سراغ مدیریت احساس خشم (یک وبینار یک ساعت و نیمی هست)
همه میخوان یه خونه گرم و شاد داشته باشن ارتباط با همسر خوب باشه بچه بازی کنه به حرفش گوش کنه سر وقتش غذا بخوره و بخوابه و کمتر جیغ بزنه و اذیت کنه که این خونه جوری هست که همه دوست دارن قلبشون برای این خونه میتپه
اما خیلی ها این رو حتی یک روز هم تجربه نمیکنن داشتن این خونه غیر ممکن نیست کافیه هوش هیجانی رو یاد بگیریم در موردش کامل توضیح داده میشه ولی بدونید شما هم میتونید چنین خونه ای رو بسازید لزوما این نیست ثروت زیاد داشته باشید یا شرایطتتون ویژه باشه به اینا ارتباط نداره
اتفاقات ساده برای ما برای بچه ها هولناکه و اگر نتونن هیجاناتشون رو مدیریت کنن چقدر زندگی بهشون سخت میگذره شاید در ظاهر بگیم دوران کودکی دوران شادی هستش ولی در واقع بچه ها اذیت میشن و آسیب میبینن
مثلا اگر کسی بچت رو زد نگیم توام بزنش یا بگیم بالاخره بچه باید بتونه ار خودش دفاع کنه راه حلش این نیست راه حلش یاد دادن به بچه ها و مدیریت احساسات هست
و اینجا میاد فیلمی رو نشون میده که یه خواهر و برادر هستن که هم رو بغل میکنن و تو مدرسه توسط افراد بزرگتر کتک میخورن و زور بهشون میگن و اینکه جوری که خواهره کوچیکتر وقتی میبینه برادرش رو میخوان تو سطل زباله بندازن چشماش رو با پارچه میبنده .
ما با همه ی احساسات تو زندگی درگیر هستیم خشم غم خوشحالی و..
خب بریم سراغ خشم
شما و بچتون چه احساسی رو تجربه کردید و میکنید؟
داد زدید بارها سرش خودتونو سرزنش کردید ناراحت شدید ازین قضیه
قول داد به خودتون که دیگه تکرار نکنید ولی بازم اتفاق افتاده
مامان گل پسر مامان گل پسر ۱ سالگی