۷ پاسخ

موفق باشی عزیزم
والا من تی وی رو خاموش کنم خودم دیوونه میشم نمیشه که صب تا شب دیوارو نگا کرد

پسر من خیلی میره تو کابینتا و میخواد از روی صندلی بره روی میز و اپن چیکار کنم ک از سرش بپره هی نمیزارم بره کلی گریه میکنه ولی بازم میره تروخدا راهکار بدین

آفرین 👏👏 من به هرکسی میگم نذار بچه تی وی ببینه، سریع میگه پس چجوری کارامو بکنم؟ به نظرم اینکه خونه شلوغ باشه یا کارا بمونه، اونقدری مهم نیست که سلامتی بچه در اولویته

من تاالان به پسرم کاکائو ندادم و هله هوله
فقط بیسکویت مادر و خودم براش کیک میپختم

اما الان یک هفته اس گریه میکنه برای اسمارتیز و پفک😐چون یبار پسرم داداشم خورد پسرمن دید ول نمیکنه

پسر من علاقه نداره زیاد به تی وی ،در هر صورت بازم میاد سراغم البته من شبکه های معمولی میزارم نگاه نمیکنه،کارتون باشه میبینه اونم کارتون جذاب،در کل مثل خودم تی وی دوست نداره زیاد،بیشتر بازی می‌کنیم یا خودش خودشو سرگرم میکنه

پسر منم تی وی زیاد میدید،دیگه روشن نکردم یکی دو روز خییییلی بهونه می‌گرفت ولی شکرخدا زود یادش رفت

اره گاهی وقتا دربرابر ی سری از خواسته های بچه ها باید ی دل گنده داشته باشی و خام گریه و نق زدنشون نشی نهایت یکی دو دفعه بعد یادش می‌ره دیگ البته اگه مامان بزرگا بزارن

سوال های مرتبط

مامان آبان مامان آبان ۱ سالگی
مامانا سلام
این پست رو برای کسایی میذارم که بچه شون از حموم می‌ترسه. پسر منم از حموم می‌ترسید و هربار از اول تا آخر گریه و جیغ و فریاد داشتیم. من دیدم اینطوری نمیشه و سعی کردم بفهمم از چی بدش میاد. اول فک کردم از تماس پاهاش با کف حموم چندشش میشه، براش دمپایی خریدم ولی بی فایده بود. بعد فک کردم از فشار زیاد آب می‌ترسه. وانش رو با فشار کم آب پر کردم ولی اینم نبود. خلاصه بعد از کلی تلاش فهمیدم مشکل بچه با دمای آبه. آبی که روش می‌ریختم و به نظر خودم اصلا داغ نبود از نظر این داغ محسوب میشد. آب رو ولرم کردم، جیغ و داد کمتر شد ولی هنوز حموم رو دوست نداشت.
چن تا کتاب حموم خریدم و یکی دوتا اسباب‌بازی کوچیک مخصوص حموم. یه سفینه کوکی که تو آب حرکت میکنه و یه اردک سوتی. یه بطری خالی میسلار هم که براش جالب بود بردم تو حموم. یه شعر حموم هم از یه کتاب دیگه پیدا کردم و حفظ کردم و موقع حموم کردن براش خوندم. الان اینطوری شده که هر روز حوله اش رو برمیداره، میره پشت در حموم و میگه اَموم :) وقتی هم میریم حموم باید به زور بیارمش بیرون
مامان رایان مامان رایان ۱ سالگی
سللم خانوما
مادرایی که تا حالا سر بچه تون داد نزنین و کتک نزنید چه دست چه رون یا صورت ، بیاین اینجا بگین چیکار میکنین خودتونو کنترل میکنین و نظرتون راجب داد زدن سر بچه ها چیه تا بعضی از مادرا هم ک دوست دارن خودشو کنترل کنن از تجربیاتتون استفاده کنن ...
من به شخصه تا حالا سر رایان ن داد زدم ن چیزی زدن هم ک اصلا حتی رو دست ابدا .... فقط دو بار یکم تن صدام رو بردم بالا گفتم عههه رایان چون میخواست از میز بپره من دور بودم بهش ک بعض کرده بعدش گریه همونم دلم کباب شده
من معتقدم بچه هارو ما خواستیم بیاریمشون به این دنیا پس حق همیچین کاری رو ندارم ک بزنمش یا داد بزنم و قبول کردم این شلوغی یا گریه کردن یا لجبازی های بچه ها ی دوره هستش بعد بزرگ بشن هیچکدوم از این کارارو ندارن ولی اسیب داد زدن تا اخر عمر باهاشون میمونه. و همیشه خودمو میذارم رایان ک ایا اگه خود من کار اشتباهیی بکنم دوست دارم کسی منو بزنه یا سرم داد بزنه ؟ قطعا نه ، چون اشتباهه دیگه کاریه ک شده ، پس از بچه های بدون تجربه چه انتطاری داریم ک اگه خرابکاری کن یا بشکونن چون هیچی نمیدونن دارن یاد میگرن و کشف میکنن پس این کارا جزو تکامل رشدیه اونا هستش پس نباید با داد زدم مانع کشف کردنشون بشیم و پناه بچه ها ماها هستیم نباید پناهشون رو از دست بدن و بترسن از ما ، .اگه خودمون رو جای بچه ها بذاریم خیلی کمک میکنه ک خودمو کنترل کنیم ،
شده رایان چیزی از من خواسته ک نتونستم دستش بدم اول حرف میزنم توضیح میدم همدلی میکنم سرشو گرم میکنم ولی بی فایده باشه دیگه بی توجهی میکنم رایان هم میبینه کسی توجه نمیکنه میره سراغ بازیش ، چون میدونه نه گفتن یعنی نه به هیچ عنوان کوتاه نمیام ولی داد هم نمیزنم
شنا هم تجربیات خودتو رو بگین🤗🤗
مامان یزدانم🫀خونه مامان یزدانم🫀خونه ۱ سالگی
مامان محمد مهدی✨ مامان محمد مهدی✨ ۱ سالگی
امروز قرار بود سری دوم جراحی محمد مهدی انجام بشه
فکر کن از دیشب بستری شد و از ۴ صبح ناشتا بود تا ده نیم یازده ظهر! این بچه دیگه لب هاش خشک شده بود و من به شدت از این قضیه عصبی شده بودن و ناراحت بودم و همزمان استرس هم داشتم. دکتر گفته بود ۴ ساعت ناشتایی کافیه و اینا ما رو کلی معطل کردن
اومدن بچه رو ازم گرفتن بردن توی اتاق عمل و چند دقیقه بعد صدام زدن بیا عمل کنسله!!!!! باید تاییده فلان دکتر هم باشه
یعنی کااااارد میزدی خونم در نمیومد گفتم یعنی چی؟! چرا اینو قبل عمل لهم نگفتید من کلی دوندگی کردم اینم روش چرا قبلش بهم نگفتید گفتن دیگه بالاخره نیازه بزار بیان ببرن بچه رو بخش اطفال تا مرخص بشه هیچی دیگه من شروع کردم😂
گفتم دست به بچه من نزدنید ها من از اینجا نمیبرمش برید دکتر و پزشک بیهوشی رو بگید بیان توضیح بدن این چه بی نظمی که این حجم از استرس رو من تحمل کردم بچم تا الان اذیت شده سره هیچی؟!
هیچی دیگه دکترا از وسط اتاق عمل اومدن بیرون کلی عذرخواهی کردن بعدش مجدد برای شنبه اول وقت بهمون نوبت داد 🤦 به هرکس میگفتیم برای شنبه بهمون نوبت داده تعجب میکرد میگفت این دکتر دیگه حداقل تا یک هفته الی دو هفته اینده اصلا وقت بعدی نمیده!
اینم از داستان دیشب تا امروز ما
خیلی خسته شدم به شدت کم خوابم و تنظیم همه چیزم بهم ریخته
به اینکه دوباره جمعه شب باید بستری بشیم و شنبه عمل هست فکر میکنم کهیر میزنم😩🥴