۱۱ پاسخ

خداروشکر ان شالله زودی خوب بشه

پسر من تا ۲سالگی پپتی خوردو با ساشه امپرازول تا ۱سالگی خوب شد دیگه

خداروشکر عزیزم

خداروشکر عزیزم
الحمدلله ک بچه بیشتراز اذیت نشده

خب خداروصد هزار بار شکر، خداروشکر ک مشکل جدی نبوده. خیلی خوشحال شدم بخدا، از6 صبح چند بار اومدم نگاه کردم ببینی چیزی گذاشتی یا نه.

خداروشکر💖

خداروشکر انشاالله زودتر مشکلش به طور کامل رفع شه خوشحال شدم

عزیزم خوشحالم برات
الهی شکر
الهی آمین چون بچه ها تحملشون کمه

خدا رو شکر عزیزم

خدا رو شکر عزیزم

خیلی خوشحال شدم
خداروشکر 💚🥰🌱

سوال های مرتبط

مامان عروسکِ من مامان عروسکِ من ۳ سالگی
مادرای عزیز میشه کامل بخونید بعد با دلیل و منطق جواب منو بدید؟ قبلش واقعا ممنونم بابت وقتی ک میزارید و میخونید🙏
دختر من 3سال و 8 ماهشه. متولد 1400/9/19 تصمیم گرفتیم از مهرماه بفرستمش مهدکودک. چن روز وقت گذاشتم تمااام مهدکودک های اطراف خونمون حتی یکم اونطرفترش رو پرس و جو کردم از مهد ها خیلی راضی نبودم، از چندین نفر تحقیق کردم همه بلا استثنا یه مرکز مهد یا پیش دبستان رو معرفی کردن ک خیلی راضی بودن. حتی ی مرکز پیش دبستان رفتم مدیر اون مرکز گفته بود ک بچه های خودشو چندین سال قبل تو همون مهدی ک تعریفش رو شنیدم فرستاده بود میگفت کادر خوب و قوی داره.. خلاصه دیروز رفتم و با مدیرش صحبت کردم همینکه رفتیم دخترم سریع رفت پیش بچه ها باهاشون ب بازی و صحبت مشغول شد و من با مدیرش حرف میزدم. مدیر گفتش دخترت مشخصه بچه زرنگ و با اعتماد بنفسیه چون خودش رفته بالا پیش بچه ها و ب بازی و صحبت مشغول شده. و گفت ما اینجا مهد نداریم پیش دبستان داریم ک کلاسها طبق سن بچه ها تفکیک شده ست یعنی دختر تو میره تو کلاس 4تا 5سال👇👇👇👇👇👇👇
مامان عروسکِ من مامان عروسکِ من ۳ سالگی
خانوما من تا ب امروز ک دخترم 3سال و 8ماهشه در حد توانم هر چی ک دخترم خاست و اراده کرد رو براش خریدم. از خوراکی بگیر تا اسباب بازی و لباس.. ب قدری که تقریبا هر چن روز درمیون لباس جدید میپوشه میره بیرون یا پارک.. همیشه مرتب و تمیز.. بحدی ک وقتی میریم پارک چن تا از خانوما ک سلام علیک داریم ب دخترم میگن وای چه لباس قشنگی پوشیدی یا میگن چه حوصله ای داری لباس و با گیره مو و عینکش رو باهم ست میکنی اکثرا.. خلاصه خاستم بگم ر این حد رسیدگی دارم بهش حالا در کنار اینا اصلا آدم باج دهنده ای نیستم وقتایی شده دخترم چیزی خاسته و من میگفتم نه و این نه واقعا نه بود اگر گریه کنه بهش میگم با گریه تو من هیچ کاری برات نمیکنم هروقت گریه ت تموم شد باهم صحبت میکنیم.. خیلی وقتا خیلی چیزاشو خودم از رو ذوق خودم براش میگیرم... امروز دخترم و شوهرم باهم رفتن پارک یکی از دوستای دخترم هروقت دخترمو میبینه میگه بریم خوراکی بخریم( همراه مامانمون) امروزم ب دخترم گفت بریم مغازه؟ دخترم ب باباش گفت بریم مغازه و شوهر خنگ من از قضا کارتش رو نبرد و ب دخترم گفت بابا تو خونه کلی خوراکی داری( واقعانم داره هفته پیش رفتیم فروشگاه فقط شاید نزدیک ب یه تومن براش خوراکی های مختلف خریدیم بعد شوهرم از سرکارش نزدیک ب 500هزار براش اسنک خریده آورده) خلاصه شوهرم گفت کلی خوراکی داری یهو دخترم گفت وایسا برم از مامان دوستم بپرسم و دویید رفت گفت: