استارت تمیز کردن و البته اتاق تکونی نیهان رو زدم بعد از آشپزخونه تکونی
کشوی لباساشو باز میکنم توجهمو لباسای سایز ۱_۲ به خودش جلب می‌کنه دستم میگیرم بوشون میکنم و ناخداگاه یه لبخند میاد رو لبم و ذوق میکنم از بزرگ کردن دخترم ادامه میدم لباساشو تا میکنم و میرسم به لباسای تازه ای که با کلی ذوق واسه شروع پاییزش گرفتم یبار دیگه برانداز میکنم و می‌چینم تو کمدش چشمم میفته به لباسای سایز بزرگی که واسش کنار گذاشتم موهای بافته شدش و ابن لباسارو توی تنش تصور میکنم و قند تو دلم آب میشه
دخترم تو ذوق فرداهای منی💓🌺

خسته نباشی گلم
بخدا یجوری تعریف کردی دلم دختر خواست😅🫶

چه عالی خدا قوت
من لباس های سایز ۱-۲ اش رو گذاشتم تو یه کشو جدا دیگه باید الان همشون رو بردارم جاش رو با لباس های جدید پر کنم
آدم دلش غش می‌ره برای اینقدری بودنشون الان دیگه نی نی هامون دارن بزرگ میشن 😍🥺

من اصلا نمیتونم دست به چیزی بزنم. اینقدر که خواب بچم سبکه. با هر صدایی بیدار میشه🫤

خدا حفظش کنه برات عزیزم