۹ پاسخ

عزیزم اول از همه خدا قوت، واقعا حق داری خسته بشی و کلافه ولی سعی کن خودت آروم کنی، نفس عمیق بکش
و دوم اینکه با این چیزایی که گفتی حتما حتما حتما ببر سرم بزنه، اونجا پرستارا به زور براش میزنن
میدونی چقدر براش خطرناکه که بدنش کم آب بشه

بلوط از عطاری بگیر آسیاب کن بریز روی آب یا ماست یا غذا روی هرچی میخوره سریع اسهالش بند میاد زینک هم الان نباید بدی که عزیزم باید اول کامل اسهال و استفراغش خوب بشه

با سرنگ بهش دارو بده
پسر منم اینجوریه
غذا پسر من فقط سیب‌زمینی آب‌پز می‌خورد و میوه هم موز له شده
دارو هم ors بده طعم سیب سبزِ خوشمزس

عزبزم بچه روبخوابون دستاشوزیرپات نگه دارزودباقطره چکان بریزگوشه لپش بره پایین

ببرش دکتر آمپول بزنن

حتما بهش اواراس بده

درکت میکنم منم همش میگم این چ شانس گ و ه ی ه هیچی نمیخوره ن غذا ن دارو.تا چقد درگیر رفلاکس الانم یذره مریض میشه بالا میاره.غذا نمیخوره همون ی لقمه تا ۱ساعت هم میشه تو دهنش نگه میداره قورت نمیده بعضی وقتا دیگه دست خودم نیس میزنمش😢

با سدنگ بده حواسشو پرت کن یهو بریز تو دهنش یه لحظه بینیشو بگیر تا نریزه بیرون

بخوابون رو بالشت بگیرش دستاشو با سرنگ بریز تو دهنش فوت کن قورت بده
اگه ماست میخوره تو ماست نعناع خشک بریز بخوره خوبه برا اسهالش

سوال های مرتبط

مامان آنیتا مامان آنیتا ۲ سالگی
هنوز نخابیدم و بیدارم،چقدر خودمو سر زنش کنم از این زندگی خسته کننده چرا واقعا ،دیگه کم آوردم از دست مرد لجن،خدایا نمی‌دونم چه کاری کردم که این مرد رو قسمت با من کردی،از زندگیم خسته شدم واقعا خیلی دردا تو دلم هست خیلی خیلی 🥺🥺شدم از سنگ شدم آهن تو این زندگی چرا همون دو سال نیم پیش طلاق نگرفتم منکه همه کارام کرده بودم چرا برگشتم مجدد که بچه بی گناه طفل معصوم بیاد تو این زندگی به خاطر بچم کوتاه بیام و چیزی نگم بشم دیوونه روانی عقدهای که از طرف شوهرم تو دلم هست بخام سر این طفل خالی کنم،خداااااااااااااااااااایااااااااااااااااا بفهم کم آوردم،عصبی شدم تو این زندگی چند سال همش سر این بچه خالی میکنم درسته کنترل میکنم ولی مجدد نمیتونم.شبی بچم آورد بالا آب پرید گلوش بعد استفراغ کرد من عصبی شدم لحظه که آورد بالا بهش گفتم آنی به خاطر همین کارات هست عصبی میشم جیغ میکشم بعد چند ثانیه تموم شد چهرم خب عصبی بود متوجه شده بود، دراز کشید بعد چند دقیقه صدایی شنیدم از زیر پتو نصف صورتش زیر پتو بود،بعد یه ۲۰دقیقه پتو رو کشیدم کنار از صورتش گفتم خفه نشه دیدم خدایا استفراغ کرده بوده چیزی نگفته بود تو همون استفراغ خوابیده😔😔😔وای که زدم زیر گریه تا همین الان خوابم نمیبره چقدر لعنت کردم خودمو،و به شوهرم گفتم ببین اشغال اینا اثرات تو هست رو مغز من تاثیر گذاشته که من رو بچه خالی کنم و حالا اینجوری بشه باید دندون درد رو بکشی بنداری،پوز خنده زد و خوابید،حالم از خودم بهم میخوره چقدر مادر بدی هستم و احمقی😔😔😔😔،تاریخ۱۴۰۴/۰۴/۰۴تلخ ترین خاطره