جمعه بعداز ظهر ۱۴شهریور داشتم جارو میکردم ی لک دیدم ب دستور پزشکم شیاف گذاشتم صبخش رفتم ازمایش و تکرار کردم بتا افت کرده بود از ۴۷ رسیده ب ۹
ی ساعت بعدش افتادم ب خونریزی با درد شدید ک صبح و ظهر و شب مسکن میخوردم تا دو روز
خونریزیم عین ابه و شدتش زیاده
الان ک روزه سومع کمتر شده
دکتر گف باید بیای سونو بشی ولی نرفتم دیگ اومدیم شهرستان برا عروسیا

نمیدونم حکمت خدا چی بود 🥲💔من عین اون ۵ روز یکی از بهترین روزای عمرم بودن هرروزش با جنینی حرف میزدم ک ۴ سالع شبانه روز. منتظرش بودم نگو اصلا یا نطفه ضعیف بوده یا بارداری پوچ بوده یانمیدونم چی بوده ک اینجوری شد😔

از در ازمایشگاه تا خود خونه اشک ریختم هنوز هفته های اول بود ولی دل بسته بودم و امیدوار بودم بهش گفتم خدا دعا هامو شنید املم حسین حاجتمو داد ولی همه چی ب باد رف💔
شاید قسمتم نبوده

♥۱۴۰۴/۶/۱٠
💔۱۴٠۴/۶/۱۵

آخ چقد منم این حس رو تجربه کردم ۴ سال تمام ولی بالاخره ای وی اف کردم و خدا بهم ی پسر ناز داده انشالله قسمت همه چشم انتظارا امیدوارم از ته دلم ک خدا دامنت سبز کنه عزیزم امیدت ب خدا باشه

ینی تشکیل نشده افتاد؟

الهی بگردم عزیزم😭
ایشالا که ب زودی زودی خدا دامنت سبز می‌کنه عزیزم
ناراحت نباش عزیزم

عزیزم عیب نداره ان شاالله اینسری بسلامتی میشه تو فکرت بودم چن روزی رو🥲

باید بری طب مادروجنین و شوهرتم آزمایش اسپرم بده یکی میشناختم ازبس خونش غلیظ بچش سقط شد دکتر‌گفت باید همیشهASAبخوره

عزیزم‌چرا نمیری آی یو آی کنی

منم به بار اینطور شدم

تحت نظز متخصص خوب چرا نمیری عزیزم؟ماما که نمیتونه تخصصی کار کنه

بعد پاکی اقدام کن انشالله دوباره باردار میشی تو این مدت گرمی بخور رحمت رو هم گرم نگه دار

سخته عزیز دلم خیلی ولی بدنت دیگ امادس اقدام کن اینبار بسلامت همچی پیش میره

تاپیک آخر منو خوندی ؟:)

الهی بگردم درک میکنم واقعا سخته😔 منم روزی که از آزمایشگاه میومدم خونه با گریه بود بعد از کلی امید و حس خوب انگار دنیا خراب شده بود روی سرم..ولی آدمیزاد با امید زنده ست ان‌شاءالله به زودی دلت شاد میشه مهدیه جانم غصه نخور یه حکمتی توش بوده قطعا❤️

درکت میکنم گلم