۱۳ پاسخ

دقیقا ، وقتی بدنیا اومد شبش مادرم کمی خوابید همسرمم رو تخت کناری خوابش برد من و پسرم فقط بهم زل زده بودیم و من واقعا ترسیده بودم و میگفتم خدایا این بچه کجای من بود 😁😁 تند تند شکر می کردم اما اون ترس همراهش بود ، همش شکر می کردم که جاش تنگ بوده رو پهلو می خوابیدم له نمیشده 😁😁🤦🏻‍♀️

من خودم مشکلی ندارم
🤣🤣ولی امروز شوهرم بعد از هشت ماه گفت میترسم انگار ماره🤣

من جلو چشممه و هنوزم باور نکردم از شکم من دراومده😂😅

واسه منم واقعا عجیبه،به دنیا میاد بند بند انگشت رو داره،حتی موهای روی انگشت،و تکون میخوره به اختیار خودش،هیچوقت برام عادی نمیشه اون ابعاد و اون همه جزئیات

من باورم نمیشه مامان شدم الان مامان یه بچه هستم

تا به دنیا نیاد آدم باور نمیکنه.من نصف شبا تو خواب میگم حواست باشه بچه تو شکمته😂

😂😐منم تکوناشم ک میفهمم شکمم جلو اینه میبینم باورم نمیشه هنوز

منم تا قبل از بچه دار شدنم باور نمیکردم بچه بخواد از اونجا بیاد بیرون😂😂😂🤣🤣🤣

شوهر منم میترسه پس طبیعیه میگفتم ازچی میترسی 😂😂درکش کنم پس

اره واقعا منم بهش فک میکنم میترسم ی حس عجیبیه ی موجود زنده کوچولو تکون میخوره دست میزنی ب شکمت یجوری میشی اصلا درکش سخته...

همه اینا واقعا نشونه بزرگی و حکمت و رحمانیت خدا وقتی بهش فکر میکنم همش شکر خدا میگم از این همه نشونه که از یک نطفه انسان کامل شکل میگیره

منم هنوز باور نکردم که یه بچه رو میخام بدنیا بیارم

خخخ اره منم بعضی وقتا خیلی میترسم ازاین موضوع ازاینکه یه ادم زنده تو شکممه😬🫠

سوال های مرتبط