۲۳ پاسخ

چقدر خوشحال شدم ک یکی دیگه از دوستام زایمان کرده انشالا سریع حالت خوب شده ب بچه هات برسی

مبارک باشه 😍😍خدا رو شکر به خیر گذشت

خداروشکر عزیزم به خیر گذشت
مبارک باشه، به سلامتی زایمان کردی و روی ماه کوچولو هاتون رو دیدین.

سلام عزیزم قدم نو رسیده هات مبارک باشه خداروشکر به خیر گذشت

بابت بچه ها خداروشکر که دستگاه نرفتن خیلی خوشحال شدم

آخی چقد بد چون متوجه نشدن این طور خونریزی کردی چقد بی فکر مگه نامه نداشتی دکتر باسد همون موقع میومد مگه پول نگرفته بود ازت ؟

عزیزم خداروشکر بازم مبارک باشه خدا کمکتون کرد

قدمشون مبارکه عزیزدلم🤩
چند هفته دقیق سزارین شدی؟ بچه ها وزنشون چنده؟

خداروشکر که حالتون خوبه عزیزم😍❤️قدمشون مبارک باشه🥰منم دکترم برا ۳۶هفته کامل تاریخ زایمان زده فک میکردم زود باشه.یعنی از همه لحاظ اوکی بودی ۳۶هفته بدنیا اومدن؟ به جز اذیتی که شدی منظورم هستش
و اینکه چند کیلو بودن بچه هات؟

چرا خونریزی بگیری اخه

وای خدا بهت رحم کرده

عزیزم مبارک باشه قدم نو رسیدت خدا خیلی بهت رحم کرده چقدر سختی کشیدی بازم خداروشکر گذشت

الهی عزیزم

ولی تو دوقلویی هم باید خیلی حواسشون به خونریزی و جمع شدن رحم باشه دخترخاله منم دیده بود زیرشو خون برداشته به پرستار گفته بود سریع اقدامات اولیه رو انجام داده بودن

خداروشکرعزیزم به خیرگذشته.. مبارک باشه قدمت جوجه هات مبارک😍😍

خداروشکر عزیزم به خیر گذشته پاقدم نو رسیده ها مبارک باشه

إسمشونو چی گذاشتی؟ الان کوچولوها و خودت کاملا خوبید؟ با این انققباضی که تو داشتی معلوم بود تا صبح کیسه آبت پاره میشه دوقلو و ۳۷ هفته..

خداروشکر عزیزم
بسلامتی ایشالله مرخص بشی ❤️
برای منم دعا کن خیلی استرس دارم امیدوارم لاقل تا هفته ی تو برسونم بچه ها رو

باید خیلی مواظب میشدی روزای آخر اصلا کاری نمیکردی فقط دراز میکشیدی

خدایی چ شانسی داریا چندساعت قبل کیسه آبت پاره بشه
باز خداروشکر

خداشاهده تو یادم بودی . میگفتم خدایا خانومه زایمان کرد چون درد داشتی به خاطر همین

خداروشکرر که حالتون خوبه 😍
مبارک باشه عزیزمم
وزن دوقلوها چطور بود؟🥹

به به مبارک خبلی خیلی مبارکه

خداروشکر عزیزم

سوال های مرتبط

مامان فندق.کوچولو مامان فندق.کوچولو ۴ ماهگی
#زایمان طبیعی ۲
من ساعت یک شب بستری شدم و درد هام با آمپول فشار شروع شد( که البته سرم هست ) ... من هیچ درد زایمانی نداشتم ودهانه رحم یک سانت بود و سر بچه به خاطر بزرگ بودن درست وارد کانال زایمان نشده بود ... تا صبح همه چی خوب بود بهم چند تا قرص دادن و چون کیسه آب سالم بود درد زیادی حس نمیکردم ... ساعت ۱۲ صبح پزشکم اومد و کیسه آبم پاره کرد و بهم گفت ۱۸ ساعت دیگه معلوم میشه طبیعی یا سزارین هستی اگه توی این زمان دهانه رحم ۴ سانت شد طبیعی و اگر نه که سزارین ... یکی از ماما ها بیمارستان بهم گفت اگه دوست دارم میتونه ماما همراهم شه و من هم قبول کردم ... و از اون موقع باهام ورزش های زایمان و کار کرد ، گل مغربی برام گذاشت که تا شب از یک سانت رسیدم دو نیم سانت ... چون من هیچ دردی از خودم نداشتم و همش کار آمپول فشار بود دوز دارو بردن بالا از دوز دارو رسید به ۲۴ قطره در ساعت هر ۵ دقیقه درد کل شکممو می‌گرفت و اصلا نمیتونستم بخوابم ... با کمک ماما حدود یک ساعت از ۹ تا ۱۰ شب خوابیدم ... از ده به بعد پاشدم دوباره به ورزش کردن ... یکی از ورزش ها که خیلی خوب بود مدل دسشویی ایرانی یا اسکات زیر دوش آب گرم بود که هم درد و کم می‌کرد و هم سر بچه یکم اومده بود پایین ... دیگه صبح شده بود حدود ساعت ۵ که باز معاینه کردن و شده بودم ۴ سانت اما دیواره رحم همچنان سفت بود. معاینه توی بیمارستان خیلی با معاینه مطب فرق داشت توی مطب پزشک با آرامش و آروم اینکارو میکنه اما تو بیمارستان ماما با وحشی گری این کارو میکنه تا دیواره رحم تحریک شه
مامان ܭوܢܚ݅وܠو🪽🤍 مامان ܭوܢܚ݅وܠو🪽🤍 ۴ ماهگی
تجربه زایمان من🌸🤍
#پارت سوم
بعد از حدود دو ساعت فشار زیاد و زور زیاد و شکنجه ماما و دکتر ها دیدن اصلا من پیشروی نمیکنم و دکتر قبول کرد اشتباه میکرده ولی بازم بهم میگفت زور بزن حالت سجده و حالت دستشویی ایرانی (اینو باور کنید دکتر گفت)ولی بازم بی نتیجه بود
از اون ور هم شوهرم واقعا نگران من بود چون ۱۹ساعت خیلی زیاده و رفته بود با منشی دعوا کرده بود که دارین چیکار میکنید شکنجه میکنید حتی زنگ زده بود به دکتر خودم دکترم هم گفته بود باید طبیعی بیاره دیگه شوهرم دعوا کرده بود و بهشون گفته بود هرچقدر پول بخواید میدم فقط ببرید سزارین اونا ام گفته بودن که دارن مدارک رو تکمیل میکنن و بفرستند
دکتر دوباره اومد معاینه کرد و دید بله من اصلا پیشرفت ندارم و با اون زور های شدید که دست خودم نبود منو سوار ویلچر کردن و بردن اتاق عمل
واقعا دکتر جراح خوبی بود خیلی ارومم کردن و با اپیدورال منو سزارین کردن
یکم حس میکردم که دارن چیکار میکنن ولی درد نمی‌فهمیدم حتی بهشون گفتم برای اینکه نترسم بهم گفتن که هنوز شروع نکرد کمتر از ده دقیقه طول کشید صدای پسرم اومد انگار دنیارو دادن بهم و کل اون عذاب رو فراموش کردم بعد بخیه منو نیستم ساعت بردن ریکاوری تا بی حسی از بین بره
سه بار هم شکمم رو فشار دادن یکبار تو اتاق عمل یکبار تو ریکاوری با بی حسی یکبار هم بی حسی تقریباً از بین رفته بود(این سومی یکم شدتش بیشتر از قبلیا بود)ولی درد آنچنانی نداشت و خیلی خیلی قابل تحمل بود
یکبارم دیشب پرستا اومد یکم ماساژ رحمی داد و واقعا چیز وحشتناکی نبود
مامان پرنسا🎀🩷 مامان پرنسا🎀🩷 ۱ ماهگی
تجربه سزارین(هم بی حسی هم بیهوشی)
#پارت_یک🌸
(مناسب کسایی که کلی سوال درباره زایمان سزارین دارن)

دکترم بهم گفته بود که از ساعت ۱۲ به بعد حتی ابم نخورم
شام یه چیز خیلی ساده درست کردم که بخورم ولی از استرس زیاد حالت تهوع داشتمو نتونستم چیزی بخورم
‌🎀نصیحت:تا قبل ساعت ۱۲ کلییی اب بخورید مثل‌من این اشتباهو‌نکنید چون تا چند ساعت اجازه خودن اب رو هم ندارید و شام هم بخورید زورکیم که شده🎀
با هر سختی ای بود خوابیدم….

ساعت ۵ صبح بیدار شدم لباسمو پوشیدم بدون ارایش و فقط موهامو ساده بافتمو‌حرکت کردیم به سمت بیمارستان(همراهم مادرم بود)

علت سزارین من بریچ بودن دخترم بود و من سزارین اجباری بودم اما چون بیمارستان دولتی میخواستم عمل کنم باید تا دقیقه نود منو سونو میکردن

با اینکه ۳۷ هفته سونو داده بودم و دکتر گفته بود که امکان چرخیدنش صفر هست ولی بازم استرس داشتم که چرخیده باشه و مجبور باشم کلی پول دکتر بدم برای سزارین

تا اینکه رسیدیم بیمارستانو دکترم گفت بخواب تا تو زایشگاه سونوت کنم اگر بریچ بود بخاطر بیمه ات و تایید عملت بفرستمت بخش سونو گرافی اصلی که مدرک داشته باشی ...